پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيک

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

آرشيو هفتگی

در رابطه با پيک هفته



 

 

 

 

 

 
 

 

 



نخستين سردبير و مدير كيهان
فرامرزی
آن كه برخاست
شريعتمداری
آن كه برجايش نشست
فرامرزی: استبداد درد مزمن اين مملكت است!
شريعتمداری: گلوی آزاديخواهان را بگيريد!

" طنزش گزنده و شیرین بود. دردها را می‌شناخت. مردمی و موثر می‌نوشت و ازقلمش چون سنگر استفاده میكرد.... ازقلمرو هنر تا دنیای سیاست، عرضه قلم  او بود".

آتشفشان خاموش شد، اما فرق است میان آن که می‌ میرد و تمام م یشود و آن كه می میرد، ولی تمام نمی شود.

بازشناسی او، فصلی است از زندگی 50 سال تاریخ ایران است، چرا كه فرامرزی نه تنها روزنامه نویس، كه سالها میاندارگود سیاست هم بود.

فرامرزی زمانی چشم به جهان گشود كه صدای رویش انقلاب گوش های حساس را تیز كرده بود. مشروطه هنوز به خون آغشته نشده بود، اما دراعماق جامعه مشروطه درمیان سكوت واستبداد درحال شكل گرفتن بود.

درچنین فضائی بود كه فرامرزی بدنیا آمد، دریك خانه كوچك، دریك روستائی دورافتاده ولی نه آنقدر دوركه زمزمه آزادی را نشنود.

كمی دورتراز شهرستان لار، در شهر كوچك بستك. بستك مركز بخشی است به همین نام از بخشهای شهرستان بندرلنگه و دارای چهار دهستان كه فرامرزی یكی از آنها است. او نام فرامرزی را بهمین جهت برخود نهاد.

بستك و فرامرزان بخاطر ارتباط دائمی كه ازطریق دریا با بنادر هندوستان داشتند، از تاثیر فرهنگ انقلابی خاصی برخوردار بودند. چرا كه درآن هنگام پاره‌ای از رسالات و نشریات نهضت مشروطه خواهی ایران در بندر كلكته و بمبئی هندوستان به طبع میرسید. و ازطریق دریا به سواحل خلیج فارس میرسید و از آنجا چون یك جریان زنده، بخشهای وسیعی از كشور را درشورو تاثیر هیجانات خود می‌گرفت.

پدر عبدالرحمن فرامرزی ) عبدالواحد( كه اهل علم وقلم بود، درآن هنگامه آزادی خواهی، به نهضت روی خوش می نمود و فرزندش در محیطی مساعد پرورده شد. ازهمان نخستین سالهای زندگی به نشریات و آثار فرهنگی نهضت مشروطه خواهی دسترسی داشت. این امكان دركنارتاثیر افكار پدر و جریان كلی اجتماعی آنروز، نخستین سنگ بنای شخصیت فرامرزی را نهاد. او بدینسان با آزادی ملاقات كرد و با مسایل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آشنائی پیدا كرد.

 

فرامرزی درعرصه سیاست و روزنامه نگاری همیشه جسورو یكه تاز و مبتكر و طرفدار حق و اصول بود.

وقتی به اشغال ایران توسط ارتشهای بیگانه تاخت و ازتعطیل دموكراسی و دخالت سفرای روس و انگلیس و امریكا درامور داخلی ایران و عزل و نصب وزیر و وكیل به دستور اجانب با شدت وحدت انتقاد میكرد و به این انتقاد شكل یك مبارزه را میداد، نوكرهای سفارت و دست نشاندگان اجانب درمجلس و حكومت ومطبوعات، همه جا پربودند و ایرانی بودن و وطن خواه بودن و مستقل بودن یك جنون و گمشدگی غیرمنطقی تلقی میشد. او شجاع ترین قلمها را برای دفاع از ایران و ایرانی داشت.

" عبدالرحمن" تحصیلات خود را درفارس، بحرین و عربستان به انجام رساند. چنین بود كه به زبان و ادب عرب چیره شد و گنجینه ذهنی سرشاری برای خویش تدارك دید.

تا سال 1302 كه " عبدالرحمن" وارد خدمت وزارت فرهنگ شد، سیر و گشت او درمیان كتابها و رساله‌ها با علاقه كم همتائی ادامه داشت. آشنائی و سلطه به زبان فارسی و عربی و فرانسه به او امكان میداد تا در وجود خویش یك غول قلم را برای آینده بپرورد. شوق به خواندن و عشق به آموختن و دانستن ازكودكی درتارو پود او بود. حتی پیش ازآنكه خودش بتواند خوب بخواند، بیاری دیگران ازآنچه دركتابها و روزنامه بود آگاه میشد. این معنی را درقطعه طنز آمیز و پركنایه زیبائی كه بعدها بنام "عالم، مثل خر" نوشت به بارزترین وجه میتوان دریافت.

عالم، مثل خر

" ازاین عنوان تعجب می‌كنید، ولی به عقیده یك خرمتمدن كه خاطرات خود را به زبان فرانسه كه یك وقتی یگانه زبان تمدن بوده، نوشته عكس این تعجب آوراست.

بگذارید همه را برای شما بگویم. من وقتی بچه بودم برادرم توی خانه برای ما كتابی بنام "خر" می خواند. پس از اینكه بزرگ شدم یك كتاب عربی بنام " یادداشتهای یك خر" دیدم، اما من آنقدر تنبلم كه یادداشت آدمها را نمی خوانم، از كجا حوصله داشتم كه یادداشت خر را بخوانم. این كتاب را با كتاب یادداشتهای مرحوم "مدحت پاشا" پدر آزادیخواهان عثمانی پهلوی هم گذاشته بودم. كتاب یادداشتهای خر را نخواندم و به احترام خر كتاب پدر احرار را هم نخواندم، آخر " خر" یك نقطه بالای "حر" دارد و حریتی كه من دراین بیست و اندی سال اخیر دیدم همه یك نقطه بالای حریت بود."

فرامرزی درمدتی كه دروزارت فرهنگ سابق ) آموزش و پرورش فعلی( اشتغال داشت، درمدارس متوسطه و سیاسی ) دارالمعلمین( به تدریس ادبیات، فلسفه، منطق و عربی پرداخت این دوره درروحیه او تاثیر عمیق نهاد.

آموزش به جوانان و ایجاد رابطه نزدیك براین تفاهم، او را درساده نویسی و بیان معضلات و مسایل پیچیده با روان ترین و بی‌پیرایه ترین عبارات یاری داد.

مرحله بعدی زندگی فرامرزی در وزارت امورخارجه گذشت، این مرحله با آنكه دیری نپائید او را بیشتر با مسایل سیاسی محشور كرد و ذهنیت ادبی او را رنگ تند سیاسی داد.

وقتی اداره روزنامه نگاری تاسیس شد، ریاست آنرا علی دشتی نویسنده معروف به عهده گرفت. دشتی برای همكاری از فرامرزی دعوت كرد و چندی بعد كه خود از این دستگاه كنار رفت، ریاست آن به فرامرزی محول شد. تا پیش ازشهریود 1320 فرامرزی دراین پست باقی ماند، پس از آن به اتفاق برادرش شادروان احمد فرامرزی مجله تقدم را منتشر كرد و درروزنامه شفق كه به همت علی دشتی منتشر میشد مقاله نوشت.

سری كه پر از سوداهای بزرگ بود با قلمی كه شیرین و مردمی می‌نوشت و نگاهی كه تیز و حساس و نیرومند بود درمقالات فرامرزی انعكاس داشت. ازسال 1320 با همكاری دكتر مصطفی مصباح زاده روزنامه " آینده ایران" را منتشر كرد. این آغاز فعالیت وسیع و واقعی فرامرزی درعرصه مطبوعات بود، فعالیتی كه تمامی زندگی او را اشغال كرد و حتی رویا و خواب و خیال او را به خود اختصاص داد و تا آخرین دم زندگی آنی از او جدا نشد.

دراین دوره یكی از بحرانی ترین مراحل حیات سیاسی ایران بود. هرج ومرج، از هم گسیختگی رشته كارها و تلاش سازمان های اداری، چشم انداز یك سقوط وحشت زا را دربرابر دیدگان نومید و خشمگین میهن پرستان گشوده بود. روزنامه نویس جوان كه از دیده‌ها و افكار ناسیونالیستی لبریز بود، دراین فضای یاس انگیز و هول آور، آستین‌ها را برای مبارزه‌ای طولانی و بی‌امان با میهن فروشی و دزدی و خیانت و لاقیدی و چاپلوسی و ضعف‌های سیاسی و اجتماعی آغازكرد. روحیه او در این شرایط دشوار و نیز چگونگی آن شرایط تیره در مقالات فرامرزی در روزنامه " آینده ایران" منعكس است. خطوط و طراحهائی ازگوشه و كنار مقالات آنروز فرامرزی را در اینجا می‌آوریم.

« یقین دارم كه اگر شش ماه پیش، یعنی همان روزهائی كه تازه جنگ آلمان و شوروی آغازشده بود، دولت ایران سیاست خارجی خود را بطور قطع یكطرفی میكرد و به دول دموكراسی ملحق میشد، امروز سروكار كشورما به اینجا نمی كشید و كشور ما به این روزها نمی افتاد، سطح زندگی آنقدربالا نمی رفت، امنیت حاصل شده با خون جگر و باجانبازی جوانان پایمال نمیشد، اسلحه و مهماتی كه پولش ازگوشت و گلوی پیرزن و پیرمرد ایرانی بازگرفته شده و برای حفظ امنیت ومركزیت دولت تهیه شده بود، بدست اشرار و یاغیان نمی افتاد كه امروز مشغول شرارت و قطع طرق و شوارع گردند.

با این وضع امروز باید عجله ما برای بستن قرارداد ازشش ماه پیش بیشتر باشد، زیرا اگر امروز پیمانی بسته نشود و مداخلاتی كه دولتین انگلیس و روس از شهریود ماه باین طرف كرده اند، بی‌قید و شرط بماند و اگر منابع اقتصادی و طرق ارتباطی ما بدون لا و نعم دردسترس آنها گذارده شود و خلاصه اگر تكلیف ما و آنها معلوم و مشخص نباشد و حدود توقعات آنها رسما محدود نگردد، تمام اینها به ضرر ملت و برای آتیه كشورخطرناك خواهد بود و آنوقت با كمال تاسف باید گفت ایران واجد استقلال نیست و شخصیت حقوقی و بین المللی خود را از دست داده است.

و در جای دیگر:

«ایران درحال عادی نیست. میهن شما روزگار عجیبی می گذراند، وقت فداكاری است نه گله گذاری. هرحرفی كه امروز بوی تجزیه بدهد خیانت بزرگی است. هیچكس تقصیری ندارد. اگر تقصیرهست بگردن رجالی است كه درمركز جمع شده و كارها را دردست گرفته بودند. باید كوشید كه رجال خوب زمامدار شوند و این را نیز باید بخاطر داشت كه این رجالی كه درمركز متصدی كارها هستند همه اهل تهران نیستند، بلكه غالب آنها از شهرستانها آمده دراینجا جمع  شده اند و بنا براین اگر حكومت مركزی بد بوده است، تمام شهرستاها درآن شریك بوده اند.

ما باید بدانیم همانطوری كه ما امروز نسبت به گذشتگان قضاوت می كنیم، آیندگان نیر راجع به ما قضاوت خواهند كرد. ما زادگان پدرانی هستیم كه سهمگین ترین حوادث را با خون سردی گذرانیده و وحدت ملی خود را حفظ كرده و برای ما نگاه داشته اند. سزاوار است كه ما نیز دراین موقع خون سردی خود را ازدست نداده با تمام قوا برای حفظ وحدت ملی خود كارنموده و با هرعنصری كه برخلاف آن كارمیكند مبارزه كنیم.»

 

فرامرزی درعین حال كه هشدار میدهد و خطربزرگی را كه لحظه به لحظه نزدیكتر می شود با صدای بلند و دردناكی اعلام می‌كند، از فرصت طلبان و ریاكاران سیاسی هم غافل نیست. حمله به آنها كه می خواهند ازآب گل آلود به نفع خود ماهی بگیرند، انتقاد ازسیستم منحط اداری و قرطاس بازی و هجوم به روحیه‌های خموده و آدمهای بی‌تفاوت و رجال خود بین و ساده گیر و حتی خود فروش، كاراصلی شبانه روزی اوست.

«بروید دربخشهای فارس و ببینید یكنفر اجاره دار شیرازی كه تا شش هفت سال پیش درهفت آسمان یك ستاره نداشت امروز دارای چند پارچه آبادی است و درعرض چند سال وزارت اخوی محترم چگونه تمام املاكی كه كلیه متنفذین و خوانین درعرض یك قرن برده بودند یكجا جمع كرده است.

بروید دردهات لاری و شبانكاره و دالكی و سعد آباد و هر جای دیگرفارس كه یك ده قابل استفاده است، ببینید چند صد خانوار كه خواسته اند با استثمار اخوی جناب وزیركشورآن وقت مخالفت كنند تبعید گشته و درنقاط مختلف كشورگم و گورشده اند.

اینهاست عواملی كه مردم را ازدولت و كشورخود متنفر و از امنیت و استیلای حكومت مركزی بیزار ساخته و آنها را مثل گرگ و پلنگ بجان هم انداخته است.

...حرف ما با آن كسانی است كه عمری را به سالوس گذرانیده، كنار سقاخانه‌ها شمع گچی روشن می كردند و همیشه تسبیح درازی دردست داشته برای پیرزنها استخاره میكردند. بستن بند جوراب وپوشیدن ارسی پاشنه دار و نشستن روی صندلی را حرام میدانستند و بعد برای اثبات اینكه آخرین رابطه خود را با عهد قدیم قطع كرده اند، شراب شامپانی نوشیدند و كباب خوك تناول فرمودند.

این تحولات را كه مثل پرده‌های سینما یكی بعد ازدیگری دراین سی ساله آمده و رفته از نظر بگذرانید تا این پرده آخری كه جمعی میخواهند خرافات و اوهامی كه مذهب ازآنها عاری و مبراست بنام مذهب زنده كرده از نو رواج دهند و یا كسانی كه حامی و قداره كش دیكتاتوری بودند و اكنون علمدار آزادی و دموكراسی شده اند، برای شما تعجبی نداشته باشد.

... روزنامه نویس پیوسته داد میزند كه باید حقوق اشخاص محفوظ وحیثیت ایشان ازتعرض مصون باشد، اوحق دارد كه با نیش قلم خود كه ازهر نیشتری برنده تراست دردهای مردم را بشكافد.

درروزنامه آینده ایران

 

روزنامه "آینده ایران" دیری نپائید. قلم رام نشدنی و عاصی و زخم زنی كه در پهنه آن می غرید، خوشایند بسیاری نبود. این قلم تباهی‌ها را فاش می‌كرد، پرده‌ها را بالا می زد، دردها را فریاد می‌كشید، برای ملت و وطن دلسوزی میكرد و به سیاست بازان و مسلك پردازان و دغلكاران سیاسی و اجتماعی چشم غره میرفت.

فرامرزی می خواست زبان مردم باشد، مردمی كه كمتر به آنها فرصت حرف زدن داده میشد. او به رسالت روزنامه نویس اعتقاد داشت. برای روزنامه نویس مرتبه و ارجی چون مقدسین قائل بود. این كلام اوست كه:

"روزنامه نویس به اطلاع و روشن ساختن اوضاع مملكت خود و دنیا خدمت می‌كند، بعلاوه روزنامه نویس‌ها در راه میهن خود جهاد می‌كنند، براین اینكه در دنیای امروز برای دفاع از وطن و جهاد درراه ملت و میهن، مطبوعات دوش به دوش تجهیزات نظامی پیش میروند."

«من نمی خواهم بگویم هرروزنامه نویسی عبادت می‌كند، یا هرروزنامه‌ای مقدس است. روزنامه مثل هرچیزموثری خوبش بسیارخوب است و بدش بسیار بد. مثل شمشیراست. اگرشمشیر در راه اعتلای كلمه حق و گسترش داد و جلوگیری ازتجاوز به حقوق مردم بكاررود آن شمشیرمقدس و صاحبش مجاهد است، ولی اگربا آن گردن بیگناهی رابزنند، گناه و معصیت است»

این اعتقاد فرامرزی را تا آن حد پیش برد كه به توقیف روزنامه " آینده ایران" انجامید. اما حتی توقیف روزنامه نمی توانست این قلم مبارز را خاموش و مهار كند. همكاری فرامرزی با دكتر مصطفی مصباح زاده ازاین هنگام توسعه یافت و ثمره این همكاری تولد روزنامه كیهان بود، روزنامه‌ای كه در واقع شخصیت " آینده ایران"  را در زیر نام دیگری به خود داشت.

بعدها فرامرزی امتیاز روزنامه كیهان را به دكتر مصباح زاده واگذاشت و با گرفتن امیتاز جدیدی بنام " بهرام" فعالیت روزنامه نگاری خود را در جبهه تازه‌ای دنبال كرد. اما جدائی او ازكیهان، روزنامه‌ای كه نامش با قلم او آمیخته بود چندان نپائید. دوباره به كیهان بازگشت و مدیریت روزنامه را به عهده گرفت. واین پیوند و همپائی تا دمی كه آخرین نفس را از سینه بر كشید ادامه یافت.

 

بركرسی وكالت

فرامرزی چند بار از طرف مردم زادگاهش و نیز مردم ورامین به نمایندگی مجلس شورای ملی برگزیده شد. سخنان او در مجلس نیزهمان طنینی بود كه ازسطور و عبارات مقالاتش درروزنامه برمی خاست.

" من میگویم آزادی، آزادی، آزادی، تا آزاد باشم و آن مقامی را كه میخواهم داشته باشد، تا

مبادا صندلی مرا تكان دهد. بدلیل همین طرز تفكرما درعرض پنجاه سال نه مشروطیت پیدا

كردیم و نه قانون. درمشروطه مان هم همین كاررا كرده ایم، عین الدوله را برداشته ایم و خودمان جایش نشسته ایم. حالا هم كه می خواهیم خودمان باشیم، مردم دیگر نباید آزادی داشته باشند.عدلیه هست، قانون هست، مجلس هست، همه چیزهست، ولی من هم هرچه دلم بخواهد میكنم، چون این قوانین مانع اند، حكومت نظامی را ادامه میدهیم. نماینده مجلس دلش می خواهد خودش آزاد باشد حرف بزند، ولی روزنامه مقید باشد. این صحیح نیست. تا مادام كه وكیل مجلس آزاد است، روزنامه هم باید آزاد باشد. وقتی كه روزنامه آزاد نبود، وكیل مجلس هم نمیتواند آزاد باشد. اینها هردو پایه مشروطه هستند. مثلا میگویند روزنامه به فلان آدم حمله نكند، خوب  پس وكیل مجلس هم حمله نكند. اگر به فلان آدم نباید خوب و بد گفت، چرا شما توی مجلس حق دارید بگوئید؟ من به شما میگویم كه آن ابتذال یا فحاشی بعضی روزنامه‌ها كه آقایان ازآن مینالند، محال است جلوگیری شود. چرا؟ براین اینكه تا مادام كه علت هست، معلول هم خواهد بود.

این فحاشی‌ها نتیجه ظلم است، نتیجه تبعیض است، نتیجه فشاراست كه دردستگاه حكومت‌ها بوده است. تا این عوارض ازبین نرود، آن مسائل هم پا برجاست.

ازشهریور1320 تمام دولت‌ها هی نشستند، هی ما را خواستند و گفتند بیائید فكری به حال مطبوعات بكنیم. بنده به هر رئیس الوزرائی گفتم كه فكری برای دستگاهتان بكنید تا خلاف نكنند. اینكه فقط میخواهید مطبوعات بد نگویند، یكطرفی است. ریشه فساد را بخشكانید...."

 )مذاكرات مجلس 8 اسفند ماه 1333(

 

آرشیو كیهان

گنجینه افكار فرامرزی

 

آرشیوكیهان گنجینه‌ای ازاندیشه، شجاعت ها، دوراندیشی‌ها و مجاهدت‌های اوست. مقالات انتقادی و سیاسی فرامرزی دركیهان كه ازچاشنی طنزی گزنده و بی‌پروا برخوردار بود ازنخستین روز توجه افكارعمومی را جلب كرد.

اوبه زبان مردم می‌نوشت. قصه و حكایت می‌گفت، طنز و شوخی را به یاری منطق و عقل میگرفت. كلمات او كلمات كوچه و بازاربود. نثرش سادگی دور از دسترس و دلپذیری داشت كه به شیوه نگارش او ویژگی متمایزی می‌بخشید. درهر مقاله دو سه تا نقل و قصه داشت، قصه هائی كه مربوط به زندگی بودند. و بین اندیشه‌های او و قلبهای مردم رابطه و جذبه برقرارمیساختند.

او شجاع ترین قلم‌ها را برای دفاع از ایران و ایرانی به كار گرفته بود. در سالهای ضعف حكومت مركزی، درسالهای هرج و مرج  سیاسی، حامی قانون اساسی و پشتیبان نهضت‌های مترقی و طرفدار آزادیهای مشروع فردی و مطبوعات بود.

اومرد روزهای تاریك و روشن تاریخ معاصر ایران بود.

وقتی رفت 75 ساله بود، اما بینش و احاطه به اضافه تمام عواملی كه یك مطلب را همه فهم می‌كند، سبب شد تا استاد فرامرزی یك ازكاشفان زبان و مطبوعات ایران باشد. و این رمز جاودانه ماندن او در تاریخ مطبوعات این مرز و بوم است.