ايران

پيك

                         
 

3 رويداد مهم در 48 ساعت

سخنان دبيرشورای عالی امنيت

يعنی دعوت به بمباران اتمی ايران

كارائی سياست شانتاژ، تهديد و ترور درخارج

و سركوب، فريب و راهپيمائی در داخل به پايان خود رسيده

 
 

در فاصله 48 ساعت ، انتشار سه خبر، سايه روشن های تحولات آينده ايران و منطقه را بيش از پيش در برابر ديدگان قرار داد.

1-    نتيجه مذاكرات وزيرخارجه جديد امريكا در اسرائيل و كشور خود گردان فلسطين، كه منجر به قرارداد آتش بس بين فلسطينيان و اسرائيليان شد.

2-    اظهارات تند و صريح نخست وزير انگلستان درباره نقض حقوق بشر در ايران و سركوب آزادی ها، كه بسياری از ناظران سياسی آن را نه تنها حمايت قاطع انگلستان از سخنرانی سالانه بوش ارزيابی كردند، بلكه زمينه های ابطال انتخابات فرمايشی در ايران و عدم پذيرش بين المللی آن نيز تحليل كرده اند. سياستی كه اگر حاكميت نتواند هنر مانور و عقب نشينی از برابر مردم را د به خرج دهد، می رود تا به اعلام ضرورت يك همه پرسی در ايران، برای تعيين نوع نظام در آن بيانجامد.

3-    اظهارات ناشيانه و به غايت ساده لوحانه حسن روحانی دبير شورای عالی امنيت ملی جمهوری اسلامی كه عملا تائيدی بود بر اتهاماتی كه امريكا مستقيما متوجه ايران می كند. يعنی دراختيار داشتن و يا تدارك توليد سلاح اتمی در ايران.

آنچه كه در ارتباط با مذاكرات اسرائيل و فلسطينان و اقامت نسبتا طولاني(در مقايسه با توقف در انگلستان و آلمان و تركيه) خانم رايس در آن منطقه می توان گفت، كلامی نيست جز آنكه امريكا گام بلند و اساسی را برای طرح خاورميانه بزرگ برداشت و در اين گام دو رهبر عرب در كنار امريكا قرار گرفتند: حسنی مبارك و ملك عبدالله. رئيس جمهوری مصر و پادشان جوان اردن. آنچه كه با مرگ سازمان يافته ياسرعرفات آغاز شد، می رود تا به نتايج بزرگتری برسد: دولتی فلسطينی با نزديك ترين رابطه اقتصادی و سياسی با اسرائيل. چيزی در حد اتحاد؛ و اين بزرگترين باخت رهبران ماجراجوی جمهوری اسلامی است كه ميلياردها دلار را در تمام سالهای گذشته صرف نفوذ در فلسطين و لبنان كردند. سياستی كه حساب و كتاب آن را سرانجام بايد پس بدهند! همچنان كه تاوان 25 سال كارشكنی عليه عرفات و خائن اعلام كردن او توسط علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی بايد پس داده می شود.

درارتباط با سخنان نخست وزير انگلستان نيز چيزی جز اين نمی توان گفت كه انگلستان در افغانستان و عراق دركنار امريكاست و قطعا در ارتباط با ايران نيز در كنار امريكا عمل خواهد كرد. آنها دو متحد استراتژيك برای سياستی واحد هستند. سياستی كه با 11 سپتامبر جنبه های علنی و آشكار به خود گرفت. نقض حقوق بشر و سركوب آزادی ها و مقابله با اصلاحات كه اكنون می رود تا به تشكيل دولتی شبه نظامی نيز در جمهوری اسلامی بيانجامد، بيشترين خدمت را به تحقق اين استراتژی، در ارتباط با منطقه (عام) و ايران(خاص) كرد و خواهد كرد. هراندازه حاكميت جمهوری اسلامی در اين مقابله و سركوب بيشتر دست و پا بزند، بيشتر در مردابی فرو می رود كه می تواند به قيمت تماميت ارضی ايران نيز تمام شود. زمزمه جنوب آزاد، كردستان بزرگ، بلوچستان خودمختار و ... همان اندازه جدی است كه خشك مغزی ارتجاع در جمهوری اسلامی برای درك آن.

در ميانه اين ميدان پرمخاطره، سخنان حسن روحانی يك موهبت آسمانی برای استراتژی نظامی امريكا و يك افسوس بزرگ برای ملتی است كه موسسه تحقيقات استراتژيك آن و دبيری شورای عالی امنيت و سرنوشت فعاليت های اتمی آن دراختيار فردی با اين ميزان از هوش و حضور ذهن است.

زمانی كه تيم همكارآيت الله موسوی خوئينی ها از موسسه تحقيقات استراتژيك بيرون آمد تا اين موسسه تحقيقاتی را تحويل حسن روحانی دهد، علوی تبار طی مقاله ای در رسای دقت نظر و اعتقاد به كار جمعی رئيس قبلی اين موسسه(خوئينی ها) و كندذهنی و شلختگی جانشين او(حسن روحاني) مطالبی را طرح كرد. سخنان روز گذشته حسن روحانی صحت آن ارزيابی را كاملا آشكار ساخت.

حسن روحانی گفت كه در صورت حمله امريكا به ايران، تاسيسات اتمی را به داخل كوه ها خواهيم برد.

حسن روحانی به اين ترتيب زمينه را برای بمباران مينياتوري- اتمی ايران فراهم ساخت. يعنی همان بمب هائی كه پنتاتون برای آزمايش آنها لحظه شماری می كند تا هم كاربرد عملی آنها را بررسی كند و هم به اروپا و روسيه چنگ و دندان نشان دهد.

آنچه كه حسن روحانی كرد و گفت، در واقع ادامه سياست شانتاژ و تروری است كه 26 سال بر پايه آن سياست در جمهوری اسلامی تدوين شده است. شانتاژ و تهديد و حتی عمل به تهديد(گروگانگيری در لبنان و انفجار در بيروت و عربستان و...) و نمايش توده وار مردم به مناسبت های مختلف و در خيابان ها بجای قبول رای كتبی آنها در صندوق ها. از جمله راهپيمائی بی حاصلی كه فردا با هدف منصرف كردن امريكا از سياست هايش در خاورميانه و ايران برگزار می شود. آنها بدون درك عميق از استراتژی ناگزير امريكا برای نجات خويش و برقراری هژمونی جهانی كشوركاپيتال سرمايه داری، هنوز براين تصورند كه با اين نمايش ها آن استراتژی را دگرگون می كنند. همچنان كه تصور می كردند با حادثه جوئی در نجف و كربلا می توانند به اين نتيجه برسند. اظهارات علی لاريجانی درباره ضرورت بازی با برگ عراق در سرميز مذاكره با امريكا نمونه اين سياست است.

تهديد و شانتاژی كه حسن روحانی بلندگوی اتمی آن شد نيز، عملا به سود طرح اتحاد اعراب در خاورميانه بزرگ امريكا عليه ايران و ميخكوب كردن مخالفان مشروط و معدود همسوئی نخست وزير انگلستان با بوش بر صندلی های مجلس عوامل و اعيان انگلستان تمام شد.

اين نشده و نيست مگر مملكت را ملك اختصاصی جمعی كوچك از خودی ها تصور كردن و اكثريت مطلق مردم را غير خودی دانستن. آن خودی های كوچك می روند تا كار دست اين غير خودی های اكثريت بدهند.

آنها كه با همين درك و درايت می خواهند انتخابات فرمايشی رياست جمهوری درايران ترتيب بدهند، همين خودی ها هستند.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی