ايران

پيك

                         
 

عليرضا رجائي

ميانه روها به رهبري

هاشمی انتخابات را می برند!

اعتبار دهه 60 روحانيون چنان در ميان مردم درهم شكسته،

كه حتی راستگرايان اصولگرای جوان اكنون جلوی روحانيون

ريش سفيد ايستاده اند و با هاشمی به مقابله برخاسته اند.

 
 

عليرضا رجايی از بنيانگذاران "ائتلاف ملی – مذهبی” در مصاحبه با ايسنا گفت:

در حال حاضر با بحران انگيزه درجامعه مواجه هستيم. اين بحران انگيزه با ايجاد فضايی دوقطبی در جامعه حل نمي‌شود بلكه راهكار آن ايجاد فضای رقابتی در جامعه، به شكلی فراتر از حد معمول و چينش سنتی در جريان‌های سياسی و ايجاد احساس موثر و نافذ بودن آرا در بين مردم است. فعلا نوع عدم تمايل به مشاركت در انتخابات در بين مردم ايجاد شد.

بعضی از اين كانديداها مانند قاليباف و لاريجانی دارای پايگاهی مشترك هستند و معين و هاشمی نيز در قشر متوسط دارای پايگاهی يكسان هستند. پيش‌بينی من آنست كه ميانه‌روها با حضور هاشمی رفسنجانی در صحنه‌ انتخابات بتوانند كرسی رياست جمهوری را در دست بگيرند.

در انتخابات 76 مردم احساس مي‌كردند كه اگر گرايشی غير از گرايش راست در جامعه حاكم شود، در نحوه‌ی زندگی آنها از هر لحاظ تغييرات و دگرگوني‌هايی ايجاد مي‌شود ولی مردم در حال حاضر فكر مي‌كنند كه اين دو جريان با يكديگر تفاوتی نداشته و جمله‌ معروف «چه فرقی مي‌كند» را به طور مكرر از زبان مردم مي‌شنويم. البته، اگر در طبقه متوسط اين احساس خطر ايجاد شود كه در صورتی كه شركت نكنند وضع از روند كنونی بدتر مي‌شود، ممكن است با اكراه، نه با شور و نشاط، تمايل بيشتری به مشاركت در انتخابات پيدا كنند.

ايجاد احزاب توانمند و قوی، مستلزم كار قوی و طولاني‌مدت است؛ مثلا حزب توده در شهريور 1320 در هنگام آغاز فعاليت اقدام به اتحاد سنديكايی كرد و فعاليت سنديكاها را در ايران سازماندهی كرد و تقريبا توانست در درازمدت از جريانهای سنديكايی حمايت های وسيع كسب كند. در ايران پس از انقلاب، جريان سياسی به كمك نهادهايی كه خود ايجاد كرده بود، جايگزين احزاب شد و سررشته‌ی امور را در دست گرفت. در طول 7- 8  سال گذشته يعنی ايجاد جريان اصلاحی در كشور تغيير و تحولاتی ايجاد شد، ولی هنوز سررشته‌ی امور در دست نظام سياسی حاكم است.

رجائی در باره نقش پيش بينی شده قانونی روحانيون درحاكميت گفت:

درقوانين كشور ذكر شده كه فقط رهبری و وزير اطلاعات بايد فردی مجتهد باشند و در ساير مسووليت‌ها الزام و اجباری برای حضور روحانيون وجود ندارد. روحانيون در حال حاضر كاركرد دهه‌ی 60 را ندارند و مردم نارضايتي‌هايی را كه از بعضی امور دارند و به علت اين‌كه جريان حاكم را منتسب به روحانيون مي‌دانند، در نتيجه از روحانيون نيز اظهار نارضايتی مي‌كنند. در حال حاضر اين احساس در جامعه به وجود آمده كه بخشی از روحانيون از آن كاركرد اصلی خود كه دفاع از حق مردم بوده دور شده و زندگی آنها با مواهب دنيوی آميخته شده است. اكنون و به همين علت است كه حتی گروه‌های اصولگرا نيز سعی كرده‌اند كه علقه‌های ايدئولوژيك خود را پنهان كنند و در قالب گروه‌هايی مانند آبادگران حضور پيدا كنند. از نمونه‌های دوری گزيدن اصولگرايان جوان از روحانيت را مي‌توان از موضع‌گيری شورای هماهنگی در مقابل هاشمی رفسنجانی نام برد. روحانيان سنت‌گرا در اين جريان تمايل به هاشمی دارند ولی جوانان اين جريان، يكی از شروطی را كه برای كانديداهای خود قرار داده بودند، مقابله با هاشمی بود.

رجائی در مورد نظاميان و حضور آنها در انتخابات گفت:

تاريخ معاصر ايران نشان مي‌دهد كه نظاميان چندان در بين مردم دارای پايگاه نبوده و در موقعی كه احساس خطر كرده‌اند، از روی اجبار به نظاميان گرايش پيدا كرده‌اند كه نمونه‌ی آن را مي‌توان گرايش مردم برای حفظ امنيت خود در جامعه به رضا شاه ذكر كرد. رضا شاه از خلاء قدرتی كه در جامعه وجود داشت استفاده كرد. اكنون نظامي‌هايی كه وارد عرصه‌ی انتخابات شده‌اند، خود سعی مي‌كنند كه تا حدودی وجهه نظامی خود را بيشتر به عنوان يك شخصيت سياسی مطرح كنند كه نمونه‌ی آن استعفای قاليباف از نيروهای مسلح است.

با توجه به عمل نكردن مجلس هفتم به شعارهايی كه داده بود، نارضايتی در سطح طرفداران آنها در مورد عملكردشان وجود دارد. ممكن است اين افراد گرايش به قاليباف پيدا كنند ولی در كل پايگاه اجتماعی لاريجانی و قاليباف يكسان است.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی