مصاحبه مطبوعاتی جلال طالبانی
دولت جديدعراق: دوری از ايران، نزديكی به اعراب

پيک هفته

   

من 57 سال در كوران حوادث سياسی ريز و درشت ايران بودم
در ميهمانی‌های دربار
همه دنبال دله دزدی بودند

هويدا هم دنبال مردان گردن كلفت

خاطرات تاج الملوک، به همت ملیحه خسروداد، تورج انصاری ومحمودعلی باتمانقلیچ

مصدق می‌دانست سپهبد زاهدی سرگرم كودتاست، سكوت كرد تا او كارش را تمام كند. بعد هم آمد دربار و به من و محمدرضا گفت: من باتوده ايها همكاری نكردم تا به سلطنت خيانت نكنم. بگذاريد من با شهامت راستش را بگويم: فقط توده بلشويك‌ها دنبال ملی كردن نفت و بيرون كردن انگليس‌ها بودند. مصدق السلطنه آدم خوبی بود. گاهی ناهار با ما در كاخ می‌خورد. بزرگترين خدمتی كه به ايران كرد آوردن امريكائی‌ها و كوتاه كردن دست انگليس‌ها بود. آن موقع دعوا بين كاشانی و مصدق، در حقيقت دعوای انگليس و امريكا بود.
حسنعلی منصور دراصل "ايرانی امريكائی» بود و با طرح‌های امريكائی آمده بود سركار. وقتی انگشت كرد در سوراخ مار(انگلستان) ترور شد. ( توسط فدائيان اسلام)

دكتر مصدق سرلشكر زاهدی حسنعلی منصور

حوادث آن هفته (از 21 تا 28 مرداد 1332) باعث شد كه توده ای‌ها كه ازقبل درارتش سازمان افسری درست كرده بودند دست به كار كودتا شوند وهدفشان ساقط كردن سلطنت پهلوی بود اما آمريكائی‌ها مصدق را ازنقشه توده ای‌ها مطلع كردند و مصدق با توده ای‌ها همكاری نكرد. ما بعد فهميديم كه توده ای‌ها حتی چند روزقبل از28 مرداد 1332 ازطريق جواسيس خود ازنقشه فضل‌الله زاهدی برای قلع وقمع مخالفان و بازگشت محمدرضا و ثريا از رُم مطلع شده بودند واطلاعات واخبارخود را به مصدق داده و خواسته بودند مصدق فضل‌الله زاهدی را كه درخانه مرحوم موتمن الملك درشمال تهران پنهان شده و برنامه ريزی می‌كرد به اتفاق عده‌ای از افسران وفادار به محمدرضا دستگيركند؛ اما مصدق عمدا تعلل كرده و خود را به تجاهل زده بود تا زاهدی كارخودش را انجام دهد.

بعدا آمد پيش من ومحمدرضا و ازهمه ما حلاليت طلبيد و گفت با توجه به قول وقسم كه دربرابررضا شاه ادا كرده بوده است نه تنها در صدد تعطيل سلطنت برنيامده، بلكه ازهمكاری با توده ای‌ها برای اعلام جمهوری واعلام انحلال سلطنت پهلوی خودداری كرده است. راست هم می‌گفت. وقتی حزب توده ايران قوت گرفت هم ما به وحشت افتاديم وهم دوستان انگليسی وآمريكائی وحتی منطقه‌ای ما!

محمد رضا می‌گفت: بايد احترام خودمان را نگهداريم، وقتی امريكائی‌ها رسما از ما اطلاعات می‌خواهند بايد بدهيم.
ژيسكاردستن و راكفلر خوره قاليچه‌های گرانقيمت ايرانی بودند، هر وقت می‌آمدند ايران عدل عدل بار می‌كردند و با خودشان می‌بردند فرانسه و امريكا.
به علی امينی گفتم، اگر خيلی راست ميگی و همانطور كه قبل از نخست وزيری وعده داده بودی ملك و املاك مادرت "فخرالدوله" را بين مردم تقسيم كن. گفت: سياستمداران خيلی حرف می‌زنند، خيلی كم عمل می‌كنند!
برای پرفسور عدل 2 هزارتومان ماليات بريده بودند، با آن ثروت افسانه‌ای كه داشت، خودش را به در و ديوار زد كه اين 2 هزار تومان را ندهد. شوهرم (رضا) هميشه می‌گفت:" پول است، نه جان است كه آسان بتوان داد."
هر وقت ميهمانی بزرگ می‌داديم و امثال حبيب آقا ثابت، رضائی و ژنرال‌ها و سران مملكت دعوت داشتند، يك چيزی از دربار ‌دزدیده می شد. حتی يك دفعه يك ژنرال را موقعی كه داشت قاشق طلای دربار را می‌دزديد گرفتيم.
هويدا حالت مردانگی نداشت. هروقت ميهمانی دربار بود، همه خانم‌های زيبا را ول می‌كرد و می‌رفت می‌چسبيد به مستخدم‌ها و مردان گردن كلفت. ليلی امامی را گرفت كه از قضا زن خوبی هم بود، اما او هم متوجه شد و طلاق گرفت. هويدا يك هديه بود برای ما. چهار زبان عربی، انگليسی، فرانسه و آلمانی را می‌دانست. خودش هيچ دين و ايمانی نداشت، اما پدرش بهائی بود. البته اسرائيلی‌ها خيلی از او حمايت می‌كردند. در جريان جنگ عده‌ای يهودی لهستانی را از چنگ هيتلر نجات داده بود. محمد رضا می‌گفت عضو همان حزب پايه گذار اسرائيل (صهيونيسم) بود.... ادامه خاطرات تاج السلطنه


"با ياد تو"
ترانه آذربايجانی
با صدای ماندگار
مونيكا جليلی

مونيكا جليلی از صداهای ماندگار نسلی است كه يا درمهاجرت بدنيا آمده و یا در مهاجر قد كشيده است. از پديده‌های خوب صداهای كلاسيك اين نسل يكی هم آنست كه در حصار موسيقی كلاسيك غرب نمانده و در ادامه جستجوی هويت و ... ادامه


حمايت اداره سياسی سپاه
از دولت احمدی نژاد

اداره سياسی سپاه چرا حمايت نمی كند؟
تظاهرات كارگران دربرابر وزارت صنايع

كارگران شركت پوشينه‌بافت شهر صنعتی البرز در استان قزوين، در اعتراض به عدم دريافت حقوق و مزايای خود مقابل ساختمان وزارت صنايع و معادن جمع شدند.
كارخانه پوشينه‌بافت قزوين مهرماه سال گذشته به بخش خصوصی واگذار شد و اكنون هفت ماه است كه كارگران اين واحد حقوق نگرفته اند.
رييس كارخانه 150 ميليون تومان از موجودی صندوق قرض‌الحسنه كارخانه بلند كرده كه اكنون زندانی است. 750 كارگر در اين كارخانه كار می‌كنند اما توليد كارخانه از خردادماه متوقف شده است. كارخانه پوشينه‌بافت دارای تجهيزات پيشرفته است. ارزش واقعی كارخانه 50 ميليارد تومان برآورد شده است اما به قيمت 600 ميليون تومان به بخش خصوصی واگذار شده است. اين دومين تجمع و تحصن كارگران پوشينه باف است. قبلا آنها در مقابل مجلس دست به تحصن زده بودند كه ‌بی‌فايده بود.
(معلوم نيست چرا اداره سياسی سپاه پاسداران كه در نقش پوليت بوروی يك حزب سياسی بيانيه صادر می‌كند و برای دولت احمدی نژاد دسته گل می‌فرستد، درباره تشديد بحران در صنايع و كارخانه‌ها و فرار سرمايه‌ها از كشور چيزی نمی گويد؟!)


نبود همتی در زير پوست خبرنگاری؟
خفتگان اين گورستان‌ها
بيدارترين زندگان بودند

امام زاده طاهر نه قبل از انقلاب اسم و رسم داشت و نه بعد از انقلاب. قبرستانی بود‌بی‌نام و نشان كه در مغضوب ترين گوشه آن كه امروز مشهورترين گوشه اين گورستان شده، نه مردم شهريار مردگان خود را دفن می‌كردند و نه مردم كرج. شاملو كه در آنجا به خاك شد زمين قيمت يافت. و بعدها كه احمد محمود، صفرخان، بنان، گلشیری، بهاری، فروهر و ديگر قربانيان قتل‌های زنجيره‌ای و ... به خاك آن سپرده شدند بر اين قيمت، شهرت نيز افزوده شد، تا جائی كه امروز گران ترين گوشه اين قبرستان، همان قطعه ايست كه هنر و پايمردی و ميهن دوستی در آن خفته است. ايكاش دراين سالها، دل چند عكاس و خبرنگار هوائی می‌شد و يك هفته‌ای می‌زدند به گورستان‌های قديمی و با نام تهران: امام زاده عبدالله، باغ طوطی، قطعه هنرمندان بهشت زهرا و بالاخره ظهيرالدوله در شميران. آنجا كه سردار مشروطه( ستارخان در باغ طوطی) خفته اند، شاهان قاجار در خاك اند، به خون غلتيدگان ترورهای تاريخی (از كسروی تا رزم آراء)، آنجا كه هر پائيز چنارها برگ بر سنگ ابوالحسن صبا و فروغ می‌ريزند (ظهيرالدوله) و آنجا که درخت‌های نونهال (امام زاده طاهر) به عمر ما آنقدر قد خواهند كشيد كه سايه بان سنگ شاملو و احمد محمود  و صفرخان شوند.

"وطنم قلب من است. قلب من زندانی است". راستی! سلطان پور را در كدام قطعه به خاك سپرده اند؟ اگر مه همچنان تا صبح بپايد، همه آنها كه در اين خوابگاه‌های ابدی خفته اند، به ديدار خفتگان خاوران خواهند رفت؟
( اين عكس‌ها را اخيرا از سنگ‌های گورستان امام زاده طاهر برای پيك هفته فرستاده اند)


  30 آذر 1384 

شماره 54                
پيک هفته

تقی مختار - رحمان‌هاتفی
وای ازآن زخمه
كه در گوشه
بيداد زدند

كيهان روزنامه بود، خوفنامه شد!


جدال ‌بی‌ رحمانه
با فصل آرمانی يك نسل
و. سهيل آصفی


ديدار سياوش كسرائی
 وآيت اله خمينی
ديدارتاریخی
زير سه پايه
يك كرسی در قم


لحظه لحظه‌های روزهای آخر
آخرين غزل
فريدون مشيری
در بستر مرگ


حج احمدی نژاد را
خدا قسمت
پادشاه سعودی هم بكند
سوسن موسوی

پرفروش ترين در قم
12 فرمان
برای نيمه دوم بدن
و. شبح

"نظام
كه حفظ آن با نيمه دوم
تن مديران صدا و سيما
پيوند پيدا كرده


جمشيد ارجمند
45 سال نقد سينمائی

با بازگشت لطفی به ايران
گروه شيدا
به سالهای اوج خود باز می‌گردد؟


شب يلدا
خربزه زمستانی را
امسال حاج آقا كروبی
می زند زمين
مردانه و زنانه، هر كه می‌خوره،
 پای لرزش هم بنشينه!


نمايش
يكصد فيلم صد ثانيه‌ای
در گوهردشت كرج
و. زيتون


بزرگداشت
فرخی يزدی
در دانشگاه يزد


مهاجران
برتولد برشت

هی،‌ای آن كه درته قايق نشسته‌ای
اگرشكافی دركف قايق ديدي
ناديده اش مگير
زيرا كه مرگ هم ترا نا ديده نمی گيرد.
به ما نام مهاجرداده اند آنان.
چه‌بی‌ربط است اين نام.
مهاجرآنست، كه ترك وطن گويد.
ولی ما با رضای خويش، قدم دراين راه ننهاديم.
تا ازنو ميهنی جوئيم.
كه شايد هم، اگرشد، تا ابد، آنجا بمانيم.
گريزانيم وسرگشته
ما را تاراندند ازآنجا.
اينجا
كجا؟
 كی؟ زادگاه ما تواند گشت، هرگز.
اين دياری كه، گيرم ، پذيرا گردد ما را.
اينجا تبعيدگاه ما تواند بود.
اما وطن ما هرگز.
همه درانتظاريم
نشسته در كنارمرز، دلواپس،
ومی پائيم، هرتغييرنا چيزی كه درآن سوی مرزافتد.
به باد پرسشش می‌گيريم،
هركس را كه ازره می‌رسد تازه
ومی پرسيم ومی پرسيم.
هيچ رخدادی ازخاطر دورمی داريم
ازآن چه رفته
و آن چه روی داده
نمی بخشيم حتی ذره‌ای را،
كه عفوی نيست دراين كار،
عفوی نيست.
درياها، هرچند آرامند ورامند.
مپنداريد اما،
كه آن رامی وآرامی،
دل ما را دچار شبهه خواهد كرد.
به گوش آيد صدای نعره‌ها زآنجا،
ز اردوگاه‌هاتان تا به اين جا
وما خود نيز، به تقريب، شبيه شايعات آن جنايات،
فرا جستيم ازآن سوی مرز به اين سو.
وازما هر كه با كفشی زهم بگسسته می‌گردد ميان خلق
خود گويای آن ننگی است
كه اين ايام
به دامان برنشسته ميهن ما را.
ولی ما باز می‌گرديم،
ازآن رو
كه حرف آخرين نا گفته مانده است.