پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيک

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

 
 



آنچه در اوين روی داد، اينبار
در استاديوم 100 هزار نفره روی داد
يك عكاس ورزشی ايران
درآستانه هم سرنوشت شدن با زهرا كاظمی
خشونتی كه تا مغز استخوان جامعه رسوخ يافته، ريشه حكومتی دارد

يك خبرنگارعكاس ايرانی زير مشت و لگد و عمليات كاراته و جودوی نيروهای امنيتی- انتظامی ورزشگاه آزادی به حال مرگ افتاد و به بيمارستان منتقل شد. حادثه روز سه شنبه اتفاق افتاد و امروز گزارش شده است كه حال وی وخيم  است و ظاهرا اميد چندانی به نجات او از مرگ نيست.

پس از ديدار دو تيم پرسپوليس تهران و ملوان انزلی در ورزشگاه آزادی، در حالی كه حشمت‌الله بهادری عكاس روزنامه‌ی پيروزی و موسسه فرهنگی تبيان قصد گرفتن عكس و صحبت با بازيكنان تيم پرسپوليس را داشت با يكی از ماموران امنيتی ورزشگاه درگيری لفظی پيدا كرد و سپس اين مامور، به سبك قاضی مرتضوی كه با زهرا كاظمی روبرو شده بود تا عكس نگيرد، با اين عكاس روبرو شد. يعنی لت و پارش كرد. با همان ضربانی كه زهرا كاظمی را زده بودند. البته او را ابتدا جلوی اوين زدند و سپس در داخل اوين دخلش را آوردند، اما در دولت جديد، عكاس را می‌شود در استاديوم يكصدهزار نفری هم از پای در آورد.

عكاس را با آمبولانس به بيمارستان بردند، اما مامور امنيتی، چون سازمان امنيت در تاريكی است، به دل تاريكی رفت.

ابوالفضل امان الله عكاس ورزشی كه در صحنه‌ بوده گفت: طبق گفته‌ی ساير همكارانم زمانی كه بهادری قصد تهيه‌ی عكس از علی پروين را داشته است، فردی از نيروهای امنيتی مانع اين كار ‌شد و پس از اعتراض بهادری وی را مورد ضرب و شتم قرار داد. من خودم شاهد بودم كه چگونه مامور نيروی انتظامی بهادری را بلند كرد و وی را به پنجره‌های زير جايگاه تماشاگران كوبيد. مامور ورزيده‌ در برابر عكاسی ريزاندام قرار گرفته بود و پس از چند نوبت ضربه زدن به وی، در حالی كه بهادری به زحمت بر روی پاهای خود ايستاد يك بار ديگر به وی نزديك شد و او را به ديوار كوبيد. ضارب را می‌شناسم، مسوول حفاظت از رختكن پرسپوليس است. او پس از اين برخوردها به محل بازگشت و به بهادری گفت:«تو را بيچاره می‌كنم». نمی‌‌دانم  ديگر چه بلايی مانده بود كه بر سر عكاس بيچاره بيآورد؟

همه مسئولين استاديوم و حاضر در محل سخنانی مشابه سخنان امان الله گفته اند كه روی سايت های خبری هست و خبر را هم خبرگزاری های جهان مخابره كرده اند. ضارب نيز دهقان نام دارد. ( تا يادمان نرفته بنويسيم كه وبلاگ نويس ها از جمله "مزروعی” نيز اگر نامش دهفان بوده است.)

جزئيات اين ماجرا، با دقت زياد روی سايت خبرگزاری های داخلی است. آنچه ما ميتوانيم يكبار ديگر بنويسيم اينست:

خشونتی كه درجامعه حاكم است و عالی ترين مقامات جمهوری اسلامی نيز بر آن معترف اند، خشونتی است كه از حكومت به جامعه منتقل شده است و تا در آنجا حل نشود و خاتمه نيابد، امكان ندارد در جامعه فروكش كند. حكومتيان هم ميدانند و بيم دارند كه اين زبان، يعنی زبان خشونت به زبان مقابله با حكومت هم تبديل شود.

حتی يك نمونه در تاريخ قضائی ايران سراغ نداريم كه اعمال كننده خشونت دولتی تحت پيگرد واقعی قرار گرفته باشد. نگاه كنيد به بازگشت سردار نقدي( شكنجه گرشهرداران) به سر پست مهم تر (رئيس مبارزه با قاچاق)، نگاه كنيد به پرونده زهرا كاظمی، به پرونده حمله به كوی دانشگاه، به پرونده قتل های زنجيره ای و......... نه تنها پيگرد نشدند، كه برخی از آنها نماينده مجلس هم شدند!