پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

 
 
 

محمود تفضلی
آزادی هندوستان
را با او شناختيم

 

محمود تفضلی از جمله روشنفکرانی است که در يک حادثه رانندگی کشته شد، اما مگر دهها نمونه ديگر از اين دست حادثه ها را نساختند و جان اين و آن را نگرفتند؟ بسيار بايد کوشيد نام اين قربانيان زنده نگهداشته شود. حتی اگر مرگ آنها مشکوک است، بايد بر ضرورت روشن شدن جزئيات پافشاری کرد، چه رسد به ماجرائی که بر تفضلی گذشت. ماجرائی که در انتهای خاطرات عبدالرحيم جعفری صاحب موسسه انتشاراتی مصادره شده امير کبير می خوانيد: 

دراوايل کارم با آقای محمود تفضلی در «باشگاه نيرو و راستی" آشنا شدم. آقای تفضلی خلاصه کتاب زندگانی بتهوون اثررومن رولان را برای کتابفروشی صفی عليشاه ترجمه می کرد و من خبرنداشتم. درحالی که من هم کتاب سرگذشت بتهوون اثراميل لودويک ترجمه آقای حسن صفاری را که کتاب مفصلی بود چاپ می کردم. روزی خانم مهران تلفن کردند و خواستند به ملاقاتشان به باشگاه نيرو و راستی بروم. آقای محمود تفضلی هم حضورداشت. اورا شب هفت زنده ياد منوچهرمهران درگورستان ظهيرالدوله ديده بودم که سخنرانی پرشوری درباره منوچهرايراد کرد. پس ازتعارفات معمول، خانم مهران ازمن پرسيد ترجمه کتاب آقای صفاری به کجا رسيده، آقای تفضلی دارند زندگانی بتهوون رومن رولان را ترجمه می کنند و کارترجمه به پايان رسيده. اگرکتاب آقای صفاری را شروع نکرده ايد يا اول کاراست دست نگه داريد، آقای تفضلی ازمن خواسته اند اين جريان را دوستانه به شما اطلاع بدهم که نکند ازاين جهت به شما خسارتی وارد شود. من که آن زمان سرپرشوری داشتم، جواب دادم کتاب آقای صفاری به هرجا رسيده باشد، حتی اگربه چاپ آن هم اقدام نکرده بودم، بايد چاپ آن را ادامه دهم و تمام کنم، درست است که با هم قراردادی امضاء نکرده ايم، ولی با ايشان قول و قرارگذاشته ام. آن موقع درحدود صد صفحه ای ازکتاب را چاپ کرده بودم و کتاب درحدود چهارصد صفحه ای می شد. آقای تفضلی مثل خيلی ها درآن زمان چپگرا بود و درحزب توده نفوذ داشت؛ و البته بعدها ازآن حزب کناره گيری کرد. کتابش که منتشرشد مورد استقبال قرارگرفت و به فروش رفت و به چاپ های بعدی رسيد، ولی کتاب بتهوون اميل لودويک با اينکه تيراژش هزارجلد بود فروشش ده سال طول کشيد.

چند سال بعد، براثرآن آشنائی، آقای تفضلی کتاب نگاهی به تاريخ اثر جواهرلعل نهرو نخست وزيرهند را که درسه جلد بود برايم ترجمه کرد که مورد استقبال قرارگرفت و درسال 1339 برنده جايزه ادبی سخن و جايزه سلطنتی هم شد. سپس ترجمه کتاب زندگی من «زندگی پانديت نهرو» را هم که دردوجلد بود و برنده جايزه ادبی مجله سخن شده بود، و به دنبال آن نامه های پدری به دخترش و سپس همه مردم برادرند اثرمهاتما گاندی پيشوای محبوب ملت هند و دوجلد کتاب کشف هند و چاپهای مجدد زندگانی بتهوون اثررومن رولان و ترجمه کتاب مصدق، نفت، کودتا و کتاب انديشه های نهرو ....

محمود تفضلی قامتی بلند و صورتی گشاده و بيضی شکل و سرخ و سفيد و چشمانی آبی رنگ داشت و بسيارمتين و آرام و آزاده و ساده انديش بود. دردوستی و رفاقت هم يگانه بود. لبخند هرگزازلبش دورنمی شد. اوهند را دوست داشت و مدتی رايزن فرهنگی ايران درهند بود. پس ازانتشاردوره کتاب نگاهی به تاريخ جهان، سفيرهندوستان درايران مراسمی به افتخارمحمود و کتاب اوبرپا کرد که عده ای از رجال درآن دعوت داشتند. محمود که افکارآزاديخواهانه داشت پس ازانقلاب به ايران آمد و ازاين رخداد تاريخی اظهارمسرت می کرد. محمود خراسانی بود، سه چهارسال پس ازانقلاب مقيم مشهد شد و درکتابخانه آستان قدس رضوی به کارپرداخت. روزی که به همراه خواهرزاده اش عازم ديدارنيشابورو آرامگاه خيام و کمال الملک می شود، درنيمه راه اتومبيل فيات آنها با يک کاميون تصادف می کند و او و خواهرزاده اش دردم کشته می شوند.