پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

 
 


حسينقلی مستعان
روزنامه نگاری
با هزار داستان
درکنار رُمان بينوايان


در واگوئی و نگاه به تاريخ مطبوعات ايران و کسانی که در اين عرصه استخوان خورد کردند بايد از حسينقلی مستعان نيز ياد کرد و اجازه نداد گردوخاکی که در جمهوری اسلامی به پا کرده اند روی نام اثرگذارهای جدی تاريخ مطبوعات ايران بنشيند.

حسينقلی مستعان سردبيری ورزيده و مترجمی توانا بود. قبل از شهريور1320 با روزنامه ايران رهنما همکاری داشت و ترجمه کتاب بينوايان ويکتورهوگو را به صورت پاورقی درآن روزنامه چاپ می کرد. هرماه داستان هايی با نام مستعار "ح.م. حميد" می نوشت. اين کتابها از صد صفحه تا يکصد و بيست صفحه به قطع حيبی و در تيراژ دوهزارجلد تا سه هزارجلد و بعنوان ضميمه راهنمای زندگی منتشر می شد. عمده خريداران اين داستان ها که سوژه های آنها دلدادگی های جوانی بود پسر و دختران جوان بودند.

بعدها مستعان رفت به مجله تهران مصور و پاورقی های بسياری برای آن مجله نوشت. همين پاورقی ها تهران مصور را تهران مصور کرد. يعنی پرتيراژترين مجله دوران خود. يکی ازداستان های بلند او رابعه بود که در زمان خود مشهورترين پاورقی شد.

"تارشکسته"، "مثل خدا که مال همه است" و "آتش به جان شمع فتد" او نيز در سه جلد جيبی منتشرشد.

حسينقلی مستعان ازپرکارترين نويسندگان و مترحمين عصر خود بود. در حدود يکهزارداستان کوتاه و دويست کتاب نوشت. اهل نماز و روزه بود، اما در خلوت خويش و نه در مسجد! قامتی بلند و صورتی سرخ و موهای  پرپشت داشت. در خيابان خورشيد که يکی از خيابان های منشعب از دروازه شميران بود زندگی می کرد. در انتهاب يکی از کوچه های بن بست اين خيابان بنام "مظفری» و با فاصله ای اندک از مسجد مشهور فخرالدوله. مسجدی که مستعان را با آن کاری نبود. اسفند 1361 آخرين اسفند زندگی مستعان بود.