پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

در رابطه با پيک هفته


 

 

 

 

 

 

تاريخ سينمای ايران- مسعود مهرابی
"صمد آقا" پول ساخت
گوزها به همراه
طبيعت بی جان آمد

سال 1354، کپيه سال قبل است، البته با ده فيلم بيشتر، يعنی 65 فيلم. دراين سال، کار "صمد"، هم چنان سکه است. پرويزصياد، که دوسال قبل با محبوبيت شخصيت صمد- که به مدد سريال های سرکاراستوارشکل گرفته بود- "صمد به مدرسه می رود" را راهی اکران کرد و پول هنگفتی نصيب خود ساخت، و درسال گذشته "صمد آرتيست می شود" را به نمايش درآورد، دراين سال با "صمدخوشبخت می شود" – هم چنان به حضورسريال های عوام پسندانه خود تداوم بخشيد. فروش خوب اين فيلم، نشان داد که اين سری فيلم ها هم چنان ازنظرگيشه، کارسازهستند. بنابراين، صياد دست بکارشد و "صمد درراه اژدها" را تدارک ديد- فيلمی که درظاهر، ازفيلم های کاراته انتقاد می کرد، اما درواقع، برتوفيق تجاری آنها تکيه داشت. بعد ازسری فيلم های سپهرنيا، گرشا و متوسلانی دردهه چهل، کارهای پرويزصياد، دومين سری فيلم های کمدست که دردهه پنجاه مورد توجه تماشاگران ساده دل و ساده پسند واقع می شود.

دراين سال، از65 فيلم عرضه شده، شش فيلم قابل اعتنا هستند: "سرايدار" (خوابنامه رحمان سرايدار) ساخته خسروهريتاش، "غزل" و "گوزنها" (کيميائي)، "زنبورک" (فرخ غفاري)، "غريبه و مه" (بهرام بيضائي) و "طبيعت بيجان" (سهراب شهيد ثالث).

"سرايدار" (خوابنامه رحمان سرايدار)، کارگردان: خسروهريتاش- فيلم نامه: حسن شريفی مهر- فيلم بردار: عليرضا زرين دست- بازيگران: علی نصيريان، پری اميرحمزه، سعيد کنگرانی، اسماعيل داورفر، نسرين قديری.

موضوعی که هريتاش برآن دست گذاشته، جالب و درخورتعمق است. قصه فيلم اوبه زندگی سرايداريک شرکت و تا حدودی اختلاف طبقاتی جامعه مربوطه می شود. رحمان سرايدار(علی نصيريان) مردی است بسيارپاک و درعين حال نا آگاه به ماهيت روابط اجتماعی موجود، به همين جهت زيرضربات خرد کننده مناسبات اجتماعی درهم می شکند. پسررحمان (سعيد کنگراني) که عضويک کانون فيلم های 8 ميلی متری (سينمای آزاد) است، مخفيانه ازپدرش فيلم می گيرد، ازجمله درزمانی که پدرش بصورت کودکانه ای به گاو صندوق شرکت حمله می برد و آنرا زخمی می کند. اين فيلم ازتلويزيون پخش می شود و به اخراج رحمان سرايدارمی انجامد.

هريتاش دربه نمايش گذاشتن گوشه هايی ازدرگيری های پائينی ها و بالائی ها موفق به نظرمی رسد، و هم چنين درترسيم دو شيوه زندگی متفاوت- زندگی استثمارگران و زندگی استثمارشوندگان- کم و بيش کامياب است.

اين فيلم، بخاطرتبليغی که درآن، برای سينمای آزاد شده بود، توجه دست درکاران اين کانون را برانگيخت، ازاين رو بعد ازنمايش عمومی آن ازهريتاش دعوت شد دريک گفته گوی جمعی با اعضای آن شرکت کند.

 

"گوزنها"، نويسنده و کارگردان: مسعود کيميايی- مديرفيلم برداری: نعمت حقيقی- موسيقی متن: اسفنديارمنفردزاده- بازيگران: نصرت پرتوی، بهروزوثوقی، فرامرزقريبيان، گرشا رئوفی، عنايت بخشی، پرويزفنی زاده.

" قدرت" (مبارزه سياسي) پس ازيک دزدی درحاليکه زخم برداشته است، برای مخفی شدن به سراغ دوست دوران مدرسه اش "سيد" می رود. سيد که زمانی مبصرکلاس و يکه بزن محله بود، حالا درچنگال اعتياد به هروئين، تبديل به موجودی ضعيف شده و دريکی ازتماشاخانه های لاله زارکارمی کند. سيد، قدرت را درخانه اش پناه می دهد و زنی که بازيگرتماشاخانه است و با سيد بسرمی برد، زخم قدرت را پانسمان می کند. قدرت که ازدگرگونی سيد بهت زده شده است، می کوشد تا اورا متوجه گذشته و حالش کند تا ازاين طريق ازاعتياد دست بردارد. سيد تحت تاثيرحرفهای شورانگيزقدرت، اصغر را، که يک قاچاقچی عمده است و سيد موادش را هميشه ازاو می گرفته، می کشد. پليس که درتعقيب قدرت است، رد اورا می يابد و خانه را محاصره می کند. قدرت و سيد در مقابل پليس مقاومت می کنند. اما پليس خانه را درهم می کوبد و آنها را می کشد.

"گوزنها"، با لحن دو پهلويش، يکی ازفيلم های جنجالی و بحث انگيززمان خود است. محتوای سياسی منتسب به آن و تغيير و حذف چند قسمت- ازجمله پايان فيلم- به هنگام نمايش عمومی زمينه بحث ها و اظهارنظرهای متفاوتی شد. (بحث انگيزازويژگيهای هميشگی فيلم های کيميايی بوده است) نسخه اصلی و دستکاری نشده فيلم، درسومين جشنواره جهانی فيلم تهران به نمايش درآمد و بهروزوثوقی جايزه نخست بازيگری جشنواره را به خاطربازی درآن نصيب خود کرد، اما درنمايش عمومی نسخه تغيير يافته گوزنها روی پرده آمد و مثل هميشه اين موضوع دهان به دهان گشت و بيننده با گوزنها به عنوان فيلمی روبرو شد که پيام اصلی اش نه درآنچه می بيند، بلکه درآن قسمتهايی است که نديده است.

گوزنها مايه اصلی فيلم های کيميايی- طغيان و انتقام فردی- را درخود دارد و به سبب بارعاطفی قوی و احاطه کيميايی برتکنيک اثری گرم و دلنشين است. گوزنها بهترين فيلم کيميايی است و بازی های بسيارزيبای وثوقی، فرامرزقريبيان و فنی زاده ازپرارزش ترين جنبه های آن است.

 

"طبيعت بيجان"، نويسنده و کارگردان: سهراب شهيد ثالث- تهيه کننده: پرويزصياد- فيلم بردار: هوشنگ بهارلو- بازيگران: بنيادی، زهرا يزدانی، حبيب سفريان و محمد کنی- محصول تل فيلم و کانون سينماگران پيشرو- برنده جايزه خرس نقره برای بهترين کارگردانی و جايزه منتقدين جشنواره برلين 75.

"طبيعت بيجان"، نمايشگرزندگی راهبان پيری است که ساليان عمرخود را درمحل دور افتاده ای به خدمت می گذراند. او و همسرش زندگی يکنواختی دارند، تا اينکه يک روز حکم بازنشستگی اش را برای او می آورند. با اين حکم همه چيزبرای راهبان به پايان می رسد و راهبان جوانی جای اورا می گيرد (اونيزراه راهبان قبلی را بايد طی کند). راهبان پيربايد محل سکونتش را، که تنها پناهگاه او و همسرش است، ترک کند و به جائی برود که نمی داند کجاست.

اين اثرواقعی، شاعرانه، و حزن انگيزشهيد ثالث دررديف بهترين دستاوردهای سينمای ايران قراردارد. زيبائی کارشهيد ثالث دراين است که به نمايش زندگی طبقات پائين جامعه دست می زند و بيرحمی هولناک دستگاه اداری و مناسبات غيرانسانی را به نمايش می گذارد. راهبان پيردرتمام سالهای عمرش کاری تکراری صورت داده است، وظيفه او در تمام اين مدت اين بوده که هنگام عبورقطارازتقاطع جاده با ريل، جاده را مسدود کند. شهيد ثالث اين تکراررا با ضرب آهنگی که شايسته فيلم است به تصويرمی کشد. ضرب آهنگی آرام که درديگرفيلم های شهيد ثالث، هم چون "بلوغ"، "خاطرات يک عاشق" و تا اندازه ای "درغربت" ساختگی بنظرمی رسد.

"غريبه و مه"، نويسنده و کارگردان: بهرام بيضائی- تهيه کننده: شکرائی- فيلم بردار: مهرداد فخيمی- بازيگران: عصمت صفوی، خسرو شجاع زاده، پروانه معصومی و منوچهرفريد- محصول شرکت سينمای تاتررکس.

بيضائی بعد از "رگبار" فيلمی کاملا متفاوت و درعين حال کاملا شخصی ارائه می دهد که مشخصه اصلی آن مبهم گوئی و بيگانگی با تماشاگران عادی است. "غريبه و مه"، فيلمی است که مضمون و جهت اصلی تمام داستان های اورا درخود گنجانيده است: تقدير گرايی (موضوعی که درنمايشنامه "پهلوان اکبرميميرد" تجلی قابل ملاحظه ای دارد). اين فيلم درواقع همان فيلم "دگبار" است درقالب و بيانی ديگر، چرا که راين جا نيزفردی از ناکجا آباد سرمی رسد و بعد هم به همان نا کجا آباد بازمی گردد، و دراين آمدن و رفتن، تلاطمی درمحيط بوجود می آيد.

دريک آبادی کناردريا روزی مردم می بينند که قايقی پيش می آيد، قايق را ازآب می گيرند و درآن آدمی زخم خورده می يابند که نامش "آيت" است و نمی داند که چه بسرش آمده. آيت درآبادی می ماند و درعين حال که سعی می کند خود را بشناسد با محيط اخت می گيرد. اوهميشه فکرمی کند کسانی که زخمی اش کرده اند بازگشته اورا با خود می برند و درنهايت نيزچنين می شود. درقسمت پايانی فيلم برای بردن "آيت" يک درگيری جمعی صورت می گيرد، که به سکانس جنگ اهالی دهکده با راهزنان در "هفت سامورائی» (ساخته کوروساوا) شباهت زيادی دارد.

 

"زنبورک"، نويسنده و کارگردان: فرخ غفاری- تهيه کننده: پرويزصياد- فيلم بردار: هوشنگ بهارلو- موسيقی متن: فريدون ناصری- بازيگران: پرويزصياد، پوری بنائی، شهنازتهرانی، نوذرآزادی، صادق بهرامی و جهانگيرفروهر- محصول تل فيلم و گروه آزاد نمايش.

داستان اين فيلم فرخ غفاری خدود دويست سال قبل دخ می دهد. يک زنبورکچی گريخته ازسپاه (زنبورک توپ کوچکی بود که برپشت شترمی نهادند و به جنگ می رفتند) و يک پهلوان و يک جوان ماجراجو طی حادثه ای دريک دوره پرهرج و مرج باهم آشنا می شوند. هدف مشترک می يابند و ازسه مسيرمختلف به راه می افتند. درراه برای هريک حوادثی پيش می  آيد که درعين حال بيانگرطرز زيست و خصوصيات قومی ايرانيان دو قرن پيش است. هدف مشترک هرسه را بازهم بهم می رساند. هرسه با هم به گنجينه ای که توسط گروهی نظامی دفن شده دست می يابند، اما درآخرين لحظه جنگجويانی ازراه می رسند و دفينه را ازآنان بازمی سانند.

" زنبورک"، پرداخت طنزگونه فرخ غفاری ازآمال و آرزوهای بدون انسانها درگذشته ای نه چندان دوراست. دراين فيلم که شکل گزارش گونه ای دارد، قصه با بيان سينمايی هماهنگ است. طنز سياه فيلم، استواربرقواعد قراردادی سينمائيست- نوعی ازکارکه، در باره موارد با کارهای "پازولينی» شباهت دارد. درکليت، "زنبورک"، فيلمی بدون ادعا که به خواست اکثريت تماشاگران نزديک است، بدون آنکه درورطه سينمای بازاری و مبتذل افتاده باشد.

 

"غزل"، نويسنده و کارگردان: مسعود کيميايی- محصول: کانون سينماگران پيشرو- موسيقی متن: منفردزاده- فيلم بردار: نعمت حقيقی- بازيگران: فرامرز قريبيان، محمدعلی فردين، پوری بنائی.

اين اثرکيميايی- که ازيکی ازقصه های خورخه لوئيس بورخس اقتباس شده- با ديگرآثار او، ازنظرمضمون و تکنيک ساخت، متفاوت است. فيلم، داستان دوبرادراست که به يک زن دل بسته اند. برادرکوچک خواهان پيوندی عاطفی و برادربزرگ درپی پيوندی جسمانی است. درنهايت دو برادر برای حفظ رابطه شان، زن را می کشند. کيميايی برای بيان چنين مضمونی، فضای آرام و مرموزجنگل و ضرب آهنگی ملايم را برگزيده است.

بهزاد عشقی، درمورد اين فيلم چنين نوشته است:

" مسعود کيميايی شيوه فيلم سازيش را تغييرمی دهد. غزل نمونه اين دگرگونی ست. اما اين تغييردرجهت تکامل صورت نمی گيرد. پيش ازاين سينمای کيميايی سينمای "اکسيون و هيجان" بود. سينمای شخصيت پردازنبود، چون ريتم شتابنده فيلم امکان مکث و مطالعه روی شخصيت ها را به کارگردان نمی داد. سينمای انديشه نبود. زيرا اسيرقيود تجاری سينمای ايران بود. اما درمقابل اين کاستی ها، سينمای کيميايی درمقايسه با سينمای سنتی تجاری شکل پيشرفته تری داشت. اين سينما ضمن اين که بيننده فيلم فارسی را شکارمی کرد، ازابتذال فيلم فارسی می گريخت. کيميايی درفيلم غزل ازبندهای تجارتی فيلم های قبليش گسيخته است. اما درمقابل اين آزادی به سينما درمفهوم حقيقی اش نزديک نمی شود. غزل نه سينمای تجارتی ست، و نه سينمای هنری. درواقع شکست دوجانبه است."

 

ديگرفيلم های نمايش داده شده درسال 1354:

 

آلوده، اسماعيل پورسعيد- اخم نکن سرکار، اميرشروان- اضطراب، خاچيکيان- انگشت نما، اسماعيل پورسعيد- باباخالدار، مسعود اسدالهی- با هم ولی تنها، تورج رحيم زاده- بی نشان، بهرام محمدی پور- پلنگ درشب، سعيد مطلبی- پاداش يک مرد، قدرت اله بزرگی- تعصب، تقی مختار- جاهل و رقاصه، رضا صفائی- جنجال دربيمارستان، رضا صفائی- چشم انتظار، فريدون ژورک- حرفه ای، قدرت اله بزرگی- حسرت، نظام فاطمی- خانه خراب، نصرکريمی- خداحافظ کوچولو، رضا عقيلی- دخترنگو بلا بگو، جمشيد شيبانی- دلقک، قدرت اله احسانی- ذبيح، محمد متوسلانی- دوآقای با شخصيت، اميرشروان- رانده شده، سيامک ياسمی- راندده اجباری، ناصرمحمدی- رفيق، ايرج قادری-  رقيب، اسماعيل پورسعيد- زيبای پررو، فريدون رياحی- سارق، رکنی- شاديهای زندگی، محمود کوشان- شام آخر، شهبازقنبری- شاهرپ، داوود نژاد- شب غريبان، محمددلجو و اميرمجاهد- شرف، عزيزاله بهادری- شهرشراب، فريدون ژورک- عبورازمرززندگی، رضا صفائی- عمو فوتبالی، سعيد مطلبی- عنترو منتر، اميرشروان- غرورو تعصب، عباس کسائی- غلام زندگی، قدرت اله بزرگی- غيرت، جهانگيرجهانگيری- فاصله، مرتضی عقيلی- فراش باشی، منوچهرصادقپور- قادر، رضا صفائی- قراربزرگ، محمدعلی فردين- کمين، کامران قدکچيان- کندو، فريدون گله- کينه، عباس کسايی- مادردوستت دارم، داريوش کوشان- ماه عسل، فريدون گله- مجازات، فخيم زاده- مردشرقی و زن فرنگی، شاپور قريب- مردنا آرام (فشنگ)، سيروس قهرمانی- مردی درآتش، نادرقانع- مشکی، ناصر محمدی- نقص فنی، نصرت اله وحدت- نيزار، محمود کوشان- همت، خسروپرويزی- هم خون، قدکچيان- هم قسم، رئيس فيروز- هدف، ايرج قادری- هيچ کس بابا نميشه، داريوش کوشان- والده آقا مصطفی، ناصرمحمدی- هوس، ايرج قادری- صدای صحرا، نادر ابراهيمی.

 

درسال 54، "گوزنها"، با دوميليون و ششصد هزارتومان، پرفروشترين فيلم محسوب شد. بيک ايمانوردی با ايفای نقش دريازده فيلم پرکارترين بازيگرمرد، و آرام با بازی درهشت فيلم پرکارترين بازيگرزن اين سال هستند. جمشيد شيبانی با تهيه 9 فيلم پرکارترين تهيه کننده است. ازميان فيلم های عرضه شده، هفت فيلم رنگی و بقيه سياه و سفيد بودند.

 

فقرسرشار

 

سال 1355، سال تکرارو سال فقرسرشارست. دراين سال ازآن چند فيلم انگشت شمارقابل ديدن و يا قابل تعميق نيزخبری نيست، فيلم های عرضه شده همگی دررديف آثارتجاری مبتذل قراردارند، که ازفروش خوبی هم برخوردارنيستند. ازاواسط همين سال است که زمزمه ورشکستگی سينمای ايران درمی گيرد.

 

"سينما درسالی که گذشت" و عناوينی ازاين دست، نام مقالاتی بود که درپايان هرسال يا دراولين شماره سال جديد، مجلات سينمايی و روزنامه های صبح و عصر، اقدام به درج آن می کردند. سرويس هنری روزنامه کيهان، درمقاله ای با عنوان "سينمای ايران درخم کوچه ورشکستگی»، بررسی خود را ازسينمای ايران درسال 55 چنين ارائه می دهد:

 

"تهيه کننده فيلم فارسی ديگررمق تهيه فيلم ندارد. معتقد است که نفع و سودش بيشتراست اگربه کاری غيرازفيلم سازی بپردازد. البته تهيه کننده فعلی فيلم فارسی ديگربرايش کيفيت فيلم مطرح نيست يا بهرصورت هيچ چيزمطرح نيست چون می بيند نوارهای بی ارزشش ازفروش بسياری برخوردارمی شوند.

درسال پيش، فيلم بسياربد "رابطه جوانی» با فروش بالای دو ميليون تومان و با درنظر گرفتن هزينه و مخارج کمی که داشت، تهيه کننده اش را به آنچنان نوايی رساند که بی اختياربرقص و پايکوبی پرداخت. ازطرف ديگرفيلمی مثل "ميراث" که مثلا تهيه کننده اش حسن نيت به خرج داده است، کم فروش ترين فيلم سال می شود. درحاليکه کيفيت فيلم به مراتب ارجحيت دارد بربسياری نوارهای متحرک فيلم فارسی.

... درست است که تماشاگرفرهنگش کم است و هم چنين نمی تواند خودش را با فکرفلان فيلم سازروشنفکروفق دهد، اما چرا سعی نمی شود که اين تماشاگرآموزش ببيند؟ آموزش و آماده کردن تماشاگربرای پذيرفتن افکارجديد، جدا ازبازاررايج سوژه های مبتذل سينمای فارسی، بهترين راهی است که می توان ازآن راه به نجات سينمای فارسی شتافت."

 

نام و نشان فيلم های سال 55.

 

آتش جنوب، الن برونت- اگربرگی نريزد، جهانگيرصالحی يگانه راد- بابا گلی به جمالت، اميرشروان- بت، ايرج قادری- بيدار درشهر، ايرج قادری- بيگناه، مرتضی عقيلی- پاک باخته، رضا ميرلوحی- پسرک، خسروپرويزی- پشمالو، مهدی فخيم زاده- پيش کسوت، محمدرضا فاضلی- تازه عروس، اسماعيل پورسعيد- تلافی، ناصرمحمدی- تنها حامی، فريدون ژورک- تنهائی، پورسعيد- جايزه خوشبختی، ناصرمحمدی- جدال، عزيزاله بهادری- چلچراغ، خسروپرويزی- خانم دلش موتورمی خواد، جمشيد شيبانی- رابطه جوانی، سياوش شاکری- راز، نظام فاطمی- رامشگر، رضا صفائی- ستيز، عزيزاله بهادری- سکوت بزرگ، محمود کوشان- سه نفرروی خط ، عبدالله غيابی- سينه چاک، ايرج قادری- شوهرجونم عاشق شده، نصرت اله وحدت- شيرخفته، کوشان- طوطی، زکريا هاشمی- علفهای هرز، محمد دلجو- قاصدک، محمدصفار- کلک نزن خوشگله، سعيد مطلبی- کوثر، منوچهرقاسمی- گل خشخاش، داريوش کوشان- ميراث، عبداله غيابی- ميهمان، کامران قدکچيان- نازنين، عليرضا داود نژاد- ولينعمت، عزيزاله رفيعی- هيولا، ياسمی- يک اصفهانی درسرزمين هيتلر، نصرت اله وحدت.

 

دراين سال فيلم "رابطه جوانی" ساخته سياوش شاکری (که ازروی فيلم "جوانان زير آفتاب" ساخته شده بود)، با يک ميليون و نهصدهزارتومان پرفروشترين فيلم است. ميری با بازی درچهارده فيلم و روشنک با پنج فيلم درمقام پرکارترين بازيگران مرد و زن سال جا گرفتند. ازکل فيلم های عرضه شده شش فيلم رنگی و بقيه سياه و سفيد بودند.