پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

 
 

 

گفت‌وگوی سامان ايرانی  با برنده جايزه نوبل ادبيات
آقای "پاموك"
چرا، مثل گذشته ها
 نمی نويسيد!

«يك ميليون ارمنی و ۳۰‌ هزار كرد در تركيه به قتل رسيده‌اند و هيچ‌كس جز من جرأت گفتن آن را ندارد.» اين جمله‌ای بود كه به نقل از اورهان پاموك در روزنامه سوئيسی «تاگس‌ آنزيگر» در يكی از روزهای فوريه 2005 به چاپ رسيد و در پی آن تهديدات عليه اين رمان‌نويس ترك آغاز شد. دولت تركيه چاپ كتاب‌های پاموك را ممنوع كرد و دادگستری اين كشور نيز به جرم اهانت به هويت ترك برای پاموك دادگاهی «كافكايي» تشكيل داد و او را به 6 ماه تا 3 سال زندان محكوم كرد. گرچه دولت تركيه نتوانست به اهدافش برسد و در 23 ژانويه 2006، دادگاه اورهان پاموك به دليل فشار نهادهای بين‌المللی منحل شد. به نظر می‌رسد اكنون با اهدای جايزه نوبل ادبيات به اورهان پاموك، او به نويسنده‌ای «به دام نيفتادني»‌ تبديل شده است.

 

- سال 1985 شما «آرتور ميلر» و «هارولد پنيتر» را در سفری كه انجمن قلم آمريكا ترتيب داده بود، همراهی می‌كرديد. آنها به تركيه آمده بودند تا وضعيت حقوق بشر را در اين كشور بررسی كنند. آن سفر چه دستاوردی برای شما داشت؟

- كودتای نظامی سال 1980 در تركيه، باعث شده بود آزادی بيان در اين كشور از بين برود. در چنين شرايطی حقوقی بشر هم چيز مسخره‌ای بود. زندان‌ها در تركيه پر بودند و با اين حال خانواده‌های زندانی‌ها و نويسنده‌ها حرف خودشان را می‌زدند.

و شما - نويسندگان و خانواده‌های زندانيان - با هم احساس همبستگی می‌كرديد يا احساس گناه؟ يا هر دو؟ فكر می‌كنم اين دو گانگی‌ای است كه در آثار شما وجود دارد.

- از يك سو، وقتی می‌ديدم كه چگونه مردم جهان به ويژه آمريكايی‌ها و اروپايی‌ها در مورد نبود دموكراسی و آزادی بيان در تركيه قضاوت می‌كردند، در وجود خودم احساس شرم می‌كردم و از طرف ديگر وجود يك دوگانگی بين‌المللی را در ميان نويسندگان می‌ديدم. با اين حال من از مذهب هم به نفع آزادی بيان استفاده كردم.

با اين وجود، شما اساساً يك نويسنده سياسی نيستند. شما دوست داريد دنياهای رنگارنگ و خيال‌گونه خاص خودتان را بسازيد. حتی تعدادی از رمان‌های شما براساس رنگ‌ها نام‌گذاری شده است: «اسم من قرمز است»، «كتاب سياه» و «قصر سفيد».

- درست است. من در ابتدا تحت تأثير «ولاديمير نابوكوف» بودم. زيبايی در نوشتار من خيلی مهم بود و من صرفا برای زيبايی می‌نوشتم. زمانی كه تمامی نسل‌های نويسندگان در تركيه از الگوهای نوشتاری «اشتاين‌بك» يا «گوركي» وام می‌گرفتند و در نوشتن از آن‌ها استفاده می‌كردند كه استعداد نوشتن نويسندگان ترك را از بين می‌برد و به نظر می‌رسيد كه ديگر زمان آن گونه نوشتن گذشته است. من آثار «ناباكوف» را می‌خواندم و ناباكوف‌گونه تخيل می‌كردم و فهميدم كه اگر سياسی بنويسم، اشتباه كرده‌ام و نظام سياسی حاكم مرا نابود خواهد كرد. به همين دليل صرفاً به زيبايی‌ها پرداختم.

- پس چرا به يكبار در سال 2004 رمان «برف» را نوشتيد؟ رمانی كه درباره اسلام و ملی‌گرايی است و در آن دختر جوانی در يكی از شهرهای كوچك شمال شرقی تركيه به دليل اينكه حجاب خود را برمی‌دارد، مورد غضب قرار می‌گيرد و در نهايت خودكشی می‌كند.

- من تصميم گرفته بودم كه رمانی سياسی بنويسم، زيرا به طور ناگهانی اين احساس نياز در من به وجود آمده بود كه كشورم را به گونه‌ای ديگر روايت كنم. در حقيقت هر كدام از رمان‌های من به لحاظ ساختاری با ديگری متفاوت است. به همين خاطر هر وقت در خيابان‌های استانبول راه می‌روم، هميشه به كسانی برمی‌خورم كه می‌گويند: «اورهان پاموك! من خيلی كتاب‌هايتان را دوست دارم، اما شما ديگر مثل قبل نمی‌نويسيد!» برای من تمام لذت نوشتن در متفاوت نوشتن است.

- امروز احساس مسئوليت خاصی نسبت به تركيه می‌كنيد؟

- من در طول زندگی‌ام به هيچ ‌وجه دنبال به عهده گرفتن مسئوليت سياسی نبوده‌ام. اما گاهی محدوديت‌ها و عوامل ديگر باعث می‌شود كه به يك باره خودم را زير بار مسئوليت سياسی احساس كنم. دقيقا مثل اين می‌ماند كه شما در خيابان داريد قدم می‌زنيد و ناگهان چيزی از بالای ساختمانی جلوی شما به زمين بيفتد. اگر من زير بار احساس مسئوليت سياسی می‌روم به اين دليل است كه تركيه يك كشور سركوب شده است و من نيز به يك شخصيت بين‌المللی تبديل شده‌ام و من مجبودم كه در مقابل اين سرنوشت جديد تسليم شوم. اين موضوع اصلا خوشايند من نيست، زيرا من هميشه دوست دارم يك هنرمند آزاد بمانم. شيوه نوشتاری من ايجاب می‌كند كه من يك كودك آزاد باشم و اين «احساس مسئوليت» نوشتن من را محدود می‌كند. شخصيت جهانی بودن برای يك نويسنده اصلا خوب نيست. و اگر اين شخصيت، سياسی هم باشد، ديگر نمی‌تواند چيزی بنويسد يا بگويد. و اين، چه مصيبت‌بار است!

- اما جهانی شدن چيزهای جالبی برای شما دارد. مثلا می‌توانيد آزادی بيان را آن گونه كه شايسته است تعريف كنيد. بعد از آن همه تلخ‌كامی‌هايی كه تركيه برای شما به وجود آورد، فكر نمی‌كنيد كه بايد برای آزادی بيان بجنگيد؟

- نوشتن برای من كافی است. من از حاشيه‌هايش اجتناب می‌كنم و اصلا برای من جالب نيست. اگر جز نوشتن چيز ديگری روی دهد احساس می‌كنم كه به سرزمينی كه دوست ندارم تبعيد شده‌ام و انگار ناخواسته در چاله‌ای افتاده‌ام.

- آرزو داريد كه روزی تركيه به اتحاديه اروپا ملحق شود؟

- بله. من از صميم قلب می‌خواهم كه روزی تركيه جزو اتحاديه اروپا شود. من در اين‌باره چند مقاله نوشته‌ام و احساس می‌كنم كه تركيه و اروپا می‌توانند در كنار هم زندگی مشترك خوبی داشته باشند، زيرا كشش‌های متقابل در ميان اين دو وجود دارد.

- نويسندگان مورد علاقه شما چه كسانی هستند؟

- تولستوی، ناباكوف و توماس مان. اين سه، نويسندگان بزرگ من هستند. و بعد از اين‌ها مارسل پروست. در اين زمانه‌ای كه نويسندگان ترك ذهن خودشان را به تفسيرهای رئاليستی و اجتماعی مشغول كرده‌اند، برای من آثار مارسل پروست جذاب است. زيرا جملات بسيار طولانی‌اش كه گاهی مفهوم و گاهی مبهم است، آثارش را چند معنا و لذت‌بخش می‌كند.

-  پيش از رمان «قلعه برفي» رمان سياسی ديگری هم نوشته بوديد؟

- بله. يك رمانی 25 سال پيش نوشته‌ام كه تاكنون چاپ نشده است؛ يك رمان سياسی به سبك داستايوفسكی. آن رمان، تحت تأثير نظريات چپ راديكال نوشته شد و به دليل اين‌كه در تركيه كودتا رخ داده بود، چاپ‌ آن ممنوع شد. در آن زمان بود كه من متوجه شدم كه بسياری از دوستان ماركسيست من به شدت متأثر از اسلام هستند.

- در مقاله‌ای كه در دسامبر 2005 در «نيويوركر» منتشر كرديد –قبل از دادگاه‌تان- نوشته‌ايد كه ريشه‌های بيگانه در ملی‌گرايی ترك وجود دارد.

- بله. عبارت «ترك‌ها و ديگر هيچ» كه گاهی به گوش می‌رسد، نشانگر جامعه‌ای پيشامدرن است. ما برای رسيدن به دموكراسی بايد ريشه‌های غيرترك هويت ترك را بشناسيم.

- و اسلام يكی از اين ريشه‌هاست؟

- البته نبايد تركيه را با اسلام سياسی مسموم كرد. اسلام لايه‌ها و رنگ‌های متنوع دارد كه بنيادگرايی اسلامی در آن گم است. مثلا در اسلام فرقه‌های گوناگون تصوف وجود دارد. اما بايد توجه كنيم كه در تركيه كسانی هستند كه مذهبی نيستند اما مخالف دموكراسی و غرب هستند. البته برای يك رمان‌نويس تمام اين اختلافات و رنگارنگی، گران‌بها و ارزش‌مند است.

- در رمان‌هايتان، شخصيت‌هايی را می‌سازيد كه هميشه دچار ترديد هستند و گاهی مثل رمان «قلعه برفي» تركيه را به طرز شگفت‌انگيزی پيچيده و هزارلايه توصيف می‌كنيد. اما به نظر می‌رسد خوانندگان غربی آثارتان را خيلی ساده می‌انگارند و فقط می‌خواهند به اهداف سياسی‌شان برسند.

- كسانی كه من را می‌شناسند و می‌دانند كه من طرفدار پيوستن تركيه به اتحاديه اروپا هستم، وقتی رمان‌های من را می‌خوانند مرا سرزنش می‌كنند كه اين رمان‌ها مخالف نظرات سياسی من است. اما برای من اصلا مهم نيست كه رمان‌هايم بيان‌گر نظرات سياسی شخصی من هستند يا نه. چيزی كه برای من –مثل توماس مان- مهم است‌، اين است كه رمان بايد توان دفاع از «رنگ‌هاي» خودش را داشته باشد.