پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

در رابطه با پيک هفته


 

 

 

 

 

 

به لبه پرتگاه رسیده ایم؛ باز هم سكوت؟
عصر نو- تاجزاده

مخالفت اصلاح‌طلبان، راست سنتی (محافظه‌كاران) و جمعیت خاموش كشور با هرگونه ماجراجویی و هماوردطلبی بین‌المللی مانع نشده است تا حكومت یكدست براساس یك تحلیل غلط، ایران را در شرایط بسیار دشوار و در آستانه بحران بزرگ و بی سابقه قرار ندهد. به اعتقاد اقتدارگراها درگیری جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده قطعی است. پس چه بهتر كه موضوع چالش را ما انتخاب كنیم. به اعتقاد آنان دستیابی به چرخه سوخت اورانیوم، در فرآیند استفاده از صنایع و دانش هسته‌ای، ظرفیت جلب حمایت ملی را دارد و حكومت یكدست می‌تواند با اتكا به این پشتوانه در برابر زیاده‌خواهی‌های كاخ سفید بایستد، موضوعات دیگر را تحت‌الشعاع قرار دهد و حاكمیت خود را تداوم بخشد.
آنان معتقدند دیگر خواست‌ها یا تبلیغات آمریكا در زمینه پذیرش یا دست كم عدم كارشكنی در روند صلح خاورمیانه،‌ عدم حمایت از تروریسم و رعایت حقوق بشر در كشور با اقبال ایرانیان مواجه خواهد شد و در هر حال نمی‌تواند پشتیبانی مردم را از اقتدارگراها در چالش با آمریكا در زمینه مسائل فوق به همراه داشته باشد.

به نظر اصلاح‌طلبان كه اكنون بر "صلح‌طلبی" نیز تاكید ویژه می‌كنند، كاخ سفید از اراده‌ای الهی برخوردار نیست كه به محض اراده، خواستش تحقق یابد. محقق شدن هر آرزو، به ابزارها و شرایط مناسب نیاز دارد. عملكرد جمهوری اسلامی می‌تواند واشنگتن را در رسیدن به خواست خود كمك كند یا با دشواری مواجه نماید و در برخی مواقع و موارد با ناكامی روبرو سازد.

به عبارت دیگر با رفتار و گفتار صحیح می‌توان با افكار عمومی آمریكا و اروپا ارتباط برقرار كرد و همكاری دولت‌های دیگر را در جهان جلب نمود و كاخ سفید را مجبور كرد سیاست‌های غیرخصمانه علیه میهن و مردم ما اتخاذ كند. كما اینكه این روش را در زمان آقای خاتمی و خصوصا سال‌های آغازین آن بارها آزمودیم. دولت كلینتون كه در دور اول ریاست جمهوری‌اش تندترین تحریم‌ها را علیه جمهوری اسلامی تصویب كرده بود، در دور دوم ریاست‌جمهوری خود كه با انتخاب آقای خاتمی هم‌زمان شد نرم‌ترین مواضع را درباره ایران اتخاذ كرد. آنچه تغییر كرده بود انتخابات حماسی دوم خرداد 76 و سیاست‌های مناسب منتخب اكثریت مردم بود كه چنین تغییری را در كاخ سفید موجب شد. درست عكس آنچه حكومت یكدست در چند ماه گذشته انجام داده است؛ البته نام آن را سیاست تهاجمی و فعال گذاشته و اعتماد سازی و تنش زدایی را به تمسخر گرفته است ولی در عمل اجماع دولت‌های جهان را علیه ما ممكن كرده است.

اقتدارگراها توجه ندارند كه واشنگتن جز در مورد موضوع هسته‌ای،‌ در هیچ زمینه‌ای نمی‌تواند علیه جمهوری اسلامی اجماع جهانی ایجاد كند.

زیرا هیچ دولت بزرگی (دول اروپایی، روسیه، چین، هند و...) مایل به تغییر رژیم كنونی نیست و در نتیجه با ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت موافقت نخواهد كرد. همه دولت‌های بزرگ بر این باورند كه آلترناتیو جمهوری اسلامی جز رژیمی آمریكایی نخواهد بود و این امر ایالات متحده را در موقعیت ممتازی قرار داده، خاورمیانه را به طور كامل در كنترل مستقیم آن دولت قرار می‌دهد. به این ترتیب سیادت آمریكا برای دهه‌های سوم و احیاناً چهارم قرن جاری نیز بر جهان تثبیت می‌شود. این مساله برای قدرت‌های بزرگ پذیرفتنی نیست.

به سخن دیگر تمكین یا سكوت درباره روند صلح خاورمیانه، ادعای پشتیبانی از تروریسم و عدم رعایت حقوق بشر نمی‌توانست پرونده جمهوری اسلامی را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دهد. اتفاقاً اكنون این احتمال وجود دارد كه در صورت حاد شدن شرایط، موارد فوق به پرونده هسته‌ای ما در شورای امنیت اضافه شود. در حقیقت حكومت یكدست با توهم ایجاد شور و نشاط و اجماع ملی به بهانه دانش هسته‌ای، دولت‌های جهان را علیه جمهوری اسلامی به اجماع رسانده‌ است. به نظر می‌رسد اقتدارگراها با پذیرش این فرض غلط كه درگیری آمریكا - ایران قطعی است، زمینه را برای هرگونه چالش، حتی مواجهه نظامی دو كشور فراهم كرده‌اند.

حال آنكه می‌توانستند و اكنون نیز تا كاملاً دیر نشده است می‌توانند به گفت‌وگوهای صریح و همه جانبه با آمریكا بپردازند و بازی باخت- باخت را به بازی برد- برد تبدیل كنند زیرا بازی برد- باخت به سود هر یك از طرفین در این پرونده منتفی است.

سخن ما این است: هر چه مواضع طرفین حادتر شود و به سمت انجام اقدام های خصمانه پیش رود، تحریم سیاسی و اقتصادی یا ضربه زدن به مراكز هسته‌ای و نظامی و اقتصادی، هم ایران و هم آمریكا ضرر می‌كنند. شكست نهایی ایالات متحده نیز اگر قطعی باشد، اما خسارات وارده به كشور به میزانی خواهد بود كه هرگونه چالش را زیانبار می‌كند. به عكس در شرایطی كه قیمت نفت بسیار بالاست و دارای ذخائر غنی ارزی هستیم، بسیاری از جهانیان مایل به سرمایه‌گذاری در ایران هستند و كشور در موقعیت منحصر به فرد اقتصادی قرار دارد، جمهوری اسلامی می‌توانست، و هنوز می‌تواند، با تنش‌زدایی و اعتماد سازی به سمت توسعه همه‌جانبه حركت كند.

به طور خلاصه باید گفت با ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت، جناح‌های مختلف در آمریكا تغییر رفتار جمهوری اسلامی، تغییر رژیم و تغییر نقشه ایران را در دستور كار قرار داده‌اند. رفتار مناسب یا نامناسب ما می‌تواند منجر به ایجاد فضایی امن و با ثبات یا محقق شدن یكی از سناریوی‌های فوق شود.

چه باید كرد؟

صلح‌طلبان میان دو لبه قیچی اقتدارگراهای ایرانی و بین‌المللی قرار گرفته‌اند. طرفین به بهانه انرژی هسته‌ای می‌كوشند یكجانبه‌گرایی خود را تحقق بخشند، زیرا آن را فرصتی یگانه برای توجیه مشی و عملكرد خود می‌دانند بدون آنكه به پاسخگویی درباره دیگر حقوق مسلم ملت‌ها مجبور شوند؛ حقوقی كه مستقیما به امنیت، رفاه، زندگی روزمره و آینده مردم وابسته است.

در چنین فضایی، مخالفان عملكرد حكومت یكدست كه موافق را مخالف و مخالف را معاند می‌كند، چه می‌توانند و باید انجام دهند؟ بسیاری سكوت را توصیه می‌كنند با این تحلیل كه اگر اقتدارگراها در نهایت مجبور به مصالحه شوند، كاسه و كوزه را سر اصلاح‌طلبان نشكنند. اگر هم كار به درگیری نظامی رسید، اقتدارگراها نتوانند ماشین سركوب را علیه مخالفان خود به راه اندازند. ظاهراً كسی این فرض را جدی و اجرایی نمی‌داند كه آمریكا به خواست‌های اقتدارگراها تمكین كند و بدون تحمیل آسیب‌های جدی به ایران كوتاه بیاید.

در چنین شرایطی ما با سكوت و انفعال مخالفیم و آن را تنزه‌طلبی می‌دانیم. در واقع "سكوت" خواست افراطیون است. اقتدارگراهای داخلی تبلیغ می‌كنند كه همه ملت و همه جناح‌های سیاسی در زمینه انرژی هسته‌ای و عملكرد حكومت یكدست در این باره اجماع نظر دارند. بنابراین نمی‌خواهند سخنی خلاف مواضع آنان مطرح شود زیرا به شدت نگران پیامدهای آن در سطح ملی و افكار عمومی هستند. روشن است كه هرگونه تحقیقات و رسیدن به هر علم و فنی حق هر ملت از جمله ایرانیان است، اما بحث درباره روش‌های رسیدن به این حق است. ما با روش‌های حكومت یكدست مخالفیم و آن را به ضرر كشور و مردم و حق منطقه ارزیابی می‌كنیم و لازم می‌دانیم دیدگاه‌های خود را اعلان كنیم و اقتدارگراها را از ماجراجویی پرهیز دهیم. نومحافظه‌كاران آمریكایی نیز مایل نیستند صدای دیگری از ایران بشنوند و آن را تبلیغ كنند. زیرا چنین صدایی زمینه را برای یكجانبه‌گرایی آنان تنگ می‌كند و اجازه نمی‌دهد جمهوری اسلامی، با افغانستان و عراق تحت سلطه یك قدرت استبدادی و شیطانی فاقد توان اعمال حاكمیت بر حق سرنوشت خود هستند و فقط آمریكا با جنگ می‌‌تواند آنان را آزاد سازد.

اگر ما مطمئن بودیم كه حكومت یكدست سیاست عاقلانه‌ای را دنبال خواهد كرد، نه تنها انتقاد نمی‌كردیم، بلكه حمایت از عملكرد آنان را موجه ارزیابی می‌كردیم ولی در حالی كه مشاهده می‌كنیم اقتدارگراها در چند ماه گذشته نه فقط به سمت حل مساله پیش نرفته‌اند بلكه جبهه‌های جدیدی علیه جمهوری اسلامی گشوده‌اند و هنوز هم به آن اصرار دارند، معتقدیم سكوت منتقدان موجب تأیید این روش‌ها می‌شود و اقتداگراها را در پیمودن راه اشتباه خود راسخ می‌كند. واشنگتن نیز با این توجیه كه اصلاحات داخلی منتفی است- همچنانكه در افغانستان و عراق بود- می‌تواند زمینه را برای مواجهه حاد با میهن و مردم فراهم كند. پس اتخاذ مواضع اصلاح‌طلبان می‌تواند تغییر دهنده مشی‌ غلط طرفین و بر هم زننده بازی باخت- باخت باشد، گرچه ممكن است هزینه سنگینی به سیاست‌ورزان صلح دوست تحمیل كند. در واقع ما فقط در درون حكومت مسئولیت نداریم. در جامعه مدنی نیز مسئولیم و به لحاظ اخلاقی نمی‌توانیم شاهد باشیم كه كشور به لبه پرتگاه نزدیك می‌شود، ولی به علت آنكه ممكن است سیبل خوبی برای اقتدارگراها شویم و مصالحه احتمالی به نام ما تمام خواهد شد، سكوت كنیم. تنزه‌طلبی اشخاص و احزاب هم در درون حكومت غیراخلاقی است و هم در درون جامعه مدنی. باید از مبهم سخن گفتن در آنچه به سرنوشت امروز و فردای ملت و كشور مؤثر است دوری گزید. باید مسئولیت پذیرفت و با صدای رسا مواضع خود را بیان كرد.

بعضی اقتدارگراها اتخاذ مواضع علیه سیاست‌های رسمی حكومت یكدست و یكه‌سالار را هم نوایی با دشمن می‌دانند و آن را موجب تضعیف مواضع مذاكره كنندگان می‌خوانند. پاسخ ما این است كه اولاً چطور وقتی دبیر كنونی شورایعالی امنیت ملی عملكرد قبلی مسئولان پرونده هسته‌ای را "دادن دُر غلطان و گرفتن آب نبات" می‌خواند و انتقادات خود را به سود كشور ارزیابی می‌كرد، كسی معترض نمی‌شد؟ ثانیا طبع یك سیستم دموكراتیك وجود افكار متفاوت و امكان بیان آزاد آنهاست. همین مساله امنیت و ثبات نظام سیاسی را تضمین می‌كند. كما اینكه در درون آمریكا نیز دیدگاه‌های متفاوتی در این مورد مطرح می‌شود و امكان اتخاذ راه حل مناسب را بیش از پیش برای كاخ سفید فراهم می‌كند. بیان دیدگاه‌های اصلاح‌طلبانه و صلح‌دوستانه اقتدارگراها را مجبور می‌كند با دقت و احتیاط به مراتب بیشتری تصمیم بگیرند و عمل كنند. ثالثا و مهم‌تر آنكه مواضع اصلاح‌طلبان در جهت رفع یا كاهش سوء تفاهم‌ها، اختلافات و تضاد منافع و تاكید بر اشتراكات طرفین ماجراست. این مواضع كمك كار حكومت در جهت حل بحران است. مگر آنكه قصد اقتدارگراها چیز دیگری باشد. در این حالت معلوم است كه هر توصیه خردمندانه‌ای با شدیدترین سركوب‌ها مواجه خواهد شد، زیرا كه قرار نیست مساله عاقلانه و به سود طرفین حل شود. در آن صورت اعلان مواضع اصلاح‌طلبان و سركوب احتمالی افشاگر سیاست‌های غلط اقتدارگراها خواهد شد.

ما نمی‌پرسیم كه آیا سیاست‌های كنونی "ملی" اتخاذ شده است یا خیر؟ ولی تاكید می‌كنیم روش كنونی به سود "ملت" نیست و باید تغییر كند و در صورت تغییر نه فقط انتقاد نمی‌كنیم، بلكه از هر تغییر مشی به سود مردم علناً و رسماً حمایت خواهیم كرد، اگر این سیاست‌ها توسط اقتدارگراها اتخاذ شود.
در خاتمه یادآوری می‌كنیم همین مواضع صلح‌طلبانه تاكنون آثار مثبتی بر جا گذاشته و حكومت یكدست را مجبور كرده است با احتیاط بیشتری حركت كند و متوجه باشد كه سرانجام باید پاسخگوی عملكرد خود باشد و در نتیجه از ماجراجویی و یك‌جانبه نگری برحذر كند.