ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  خبرگزاری «نووستی»
استراتژی سیاسی – نفتی امریکا
زیر گوش ایران، کلید می خورد
 
 
 
 

 

در ماه آپریل 2008 قرار است پاکستان، ترکمنستان و افغانستان ساخت خط لوله انتقال گاز از ترکمنستان با گذر از افغانستان را از سر گیرند. نمایندگان سه کشور برای بررسی امکان از سرگیری پروژه جدید خطوط انتقال گاز در اسلام آباد دیدار می کنند. مبتکر این دیدار، بانک آسیایی توسعه است.

هدف استراتژیک

10 سال قبل ساخت خط لوله ای در مسیر ترکمنستان- افغانستان- پاکستان مطرح شد، اما اوضاع بی ثبات نظامی و سیاسی در افغانستان اجرای پروژه ساخت خطوط انتقال گاز را غیر ممکن ساخت. جالب است که اوضاع امنیتی در افغانستان بهتر نشده و در پاکستان بدتر نیز شده اما آن طرح در دستور قرار گرفته است.

هدف از پروژه ای با چنین مقیاس، هیچ  توجیه اقتصادی ندارد. اهمیت سیاسی پروژه امروز مبرم تر از اهمیت تجاری آن است و تلاش برای احیای برنامه های قدیمی بیشتر یک پیشنهاد سیاسی است که با سایر پروژه های نظامی- سیاسی و اقتصادی در منطقه هم ساز است. همه این پروژه ها در حقیقت بخشی از استراتژی کلی و جدید غرب، در درجه اول آمریکا، و همچنین برخی کشورهای آسیایی برای ایجاد ساختار سیاسی جدیدی در منطقه آسیای مرکزی و جنوبی است.

پروژه گازی، استفاده از ترانزیت جدید سوختی در جنوب منطقه خزر بسوی آسیای جنوبی و پاکستان و هند است. طبق این پروژه، گاز ترکمنستان بدون گذر از خاک روسیه و چین منتقل  خواهد شد که کاملاً منطبق با منطق آمریکایی "بازی بزرگ انرژی" در منطقه حاشیه خزر و خاور نزدیک است.

واشنگتن مدتهاست از ایجاد مسیر جدید ترانزیت سوخت که از روسیه و چین گذر نکند، حمایت می کند. "معماران" پروژه خطوط انتقال گاز از افغانستان نیز همین هدف را دنبال می کنند.

بدین ترتیب هدف اصلی سیاسی پروژه تخریب انحصار روسیه و کمپانی "گازپروم" آن برای ترانزیت سوخت از خاک کشورهای مشترک المنافع است. مسلم است که آمریکا و متفقین آن در ناتو چنین تمایلی دارند.

برنامه ایجاد آرامش

علاوه بر هدف استراتژیک یاد شده، هدف آمریکایی ها این است که به کمک خطوط انتقال گاز به امکانی برای حل سه مشکل سیاسی مربوط به امنیت در آسیای میانه و آسیای جنوبی و مدرنیزه سازی فضای پس از فروپاشی شوروی دست یابند.

حل مشکل اول: با آغاز اجرای پروژه دریچه ای بسوی برقراری روابط سازنده با سران قبایل پشتو و بلوچ در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان گشوده می شود که تا کنون پشتوانه ای مطمئن برای جنگجویان طالبان و القاعده بودند. بدین ترتیب ایجاد زمینه هایی برای خرید رهبران قبایل پشتو و بلوچ و نیز ایجاد اشتغال برای جنگجویانی که برای امرار معاش در خدمت طالبان و اسلام گرایان هستند، از اواسط سال 2007 میلادی در شمار اولویت های واشنگتن و متفقین آن در ناتو قرار گرفته اند. یکی از پیشنهاداتی که اواخر سال 2007اعلام شده بود، تشکیل "سپاهی مرزی از پشتوها" با هزینه آمریکاست.

بازگشت به پروژه ساخت خط لوله می تواند بطور تنگاتنگی مرتبط با این پیشنهاد باشد. تا زمانی که ضمانت امنیتی وجود داشته باشد، هیچ سرمایه گذاری در احداث خطوط انتقال گاز افغانستان در کار نخواهد بود و کار روی آن آغاز نخواهد شد. در شرایط بوجود آمده، هیچ روش دیگری برای حل این مشکل دیده نمی شود، بجز این که مردان قبایل پشتو و بلوچ که در آن منطقه زندگی می کنند را بعنوان کارمندان امنیتی خط لوله استخدام کرد. خلاصه این که قبایل پشتو که طرفدار طالبان هستند باید از تهدید اصلی برای پروژه به ضامن امنیت و کارکرد بدون نقص آن تبدیل شوند.

با انجام مذاکراتی با حضور میانجی های مستبد سازمان جاسوسی پاکستان و یا بزرگان می توان رهبران قبایل را متقاعد کرد که آرامش را در مرز افغانستان و پاکستان تامین کنند و باور کنند که حفظ خط لوله انتقال گاز از ترکمنستان به پاکستان مقرون به صرفه تر و امن تر از جنگیدن است.

استدلال مالی در اینجا نقش اصلی را ایفا می کند. علاوه بر پولی که از سوی آمریکایی ها برای خرید وفاداری از سوی قبایل (از طریق پروژه سپاه مرزی) تخصیص داده می شود، تخصیص بخشی از درآمدهای پروژه انتقال گاز ترکمنستان از طریق خاک افغانستان به پاکستان نیز می تواند از اهمیت بسیاری برخوردار باشد. از ترانزیت گاز پاکستان می تواند سالانه حدود 400 میلیون دلار درآمد داشت. اگر کابل و اسلام آباد بعنوان "مالیات برای امنیت" از درآمدهای پروژه هر یک سالانه 100 میلیون دلار واریز کنند، رهبران قبایل پشتو می توانند سالانه روی 200 میلیون دلار حساب کنند. این رقم می تواند آشتی ناپذیر ترین طرفداران "جهاد" را به فکر فواید صلح بیندازد.

مسلم است که تمامی طرفداران طالبان نمی توانند به "پلیس انرژی" تبدیل شوند، اما توافق با بیشتر بزرگان قبایل و بسیاری از فرماندهان محلی درعمل امکان پذیر است.

بدین ترتیب پروژه یادشده امروز به ابزاری دورنگرانه برای حل بحران افغانستان تبدیل می شود.

حل مشکل دوم: هم ایالات متحده و هم اروپا به تحقق پروژه ترکمنستان-افغانستان-پاکستان امیدوارند و آن را سبب "مدرنیزه سازی سیاسی" ترکمنستان می دانند. تعدادی از خبرگزاری ها اعلام کرده اند که "غرب امید بسیاری به امکان انجام اصلاحاتی در ترکمنستان دارد که می توانند به پیشنهاد رئیس جمهور جدید کشور آغاز شوند". بعبارت دیگر، پروژه می تواند مکانیزم جدیدی برای "صادرات دموکراسی" بواسطه نفوذ سیاسی غرب بر عشق آباد باشد. روشن است که در صورت اجرای موفقیت آمیز آن، روسیه نه تنها از نفوذ سیاسی خود بر ترکمنستان، بلکه از دسترسی به منابع سوختی جمهوری های سابق اتحاد شوروی نیز محروم می شود. اگر چنین چیزی رخ دهد، مسکو یکی از ابزارهای استراتژیک در فضای پس از فروپاشی را از دست می دهد، چرا که ذخایر اصلی گاز در ترکمنستان هستند.

در تحقق این پروژه برخی کشورهای اتحادیه اروپا نیز که نگران "سلاح سوختی" کرملین هستند، ذینفع می باشند. علیرغم این که پیشنهاد اخیر درباره پروژه از سوی بانک آسیایی توسعه بوده است،  "منافع ناتو" محسوس است. نکته جالب این که در اخبار اولیه درباره نشست سران کشورهای ترکمنستان، افغانستان و پاکستان در ماه آپریل در اسلام آباد به کمپانی انگلیسی "BP" نیز اشاره شده بود که مولفین اخبار به نقل از اطلاعات این کمپانی درباره ذخایر گاز در ترکمنستان خبر می دادند. این در حالیست که ترکمن ها هیچ گاه درباره معادن گاز کشور خود به متخصصین خارجی اطلاعاتی نداده اند.

چنین تصور می شود که یکی از روش های اصلی برای جذب عشق آباد به پروژه های ناتو، جذب ترکمنستان به حل مشکلات حاد در افغانستان است.

حل مشکل سوم: و بالاخره این که پروژه ایجاد خط لوله جدید گاز در صورت اجرا می تواند ابزاری مهم برای تاثیر گذاری بر مناقشه کهنه هند و پاکستان باشد. خطوط انتقال گاز، هر دو کشور را به دو نظام سوختی در آسیای جنوبی تبدیل می کند که ذینفع به کاهش تنش ها در منطقه خواهند بود. همکاری متقابل و سودبخش برای هر دو طرف، نفوذی چشمگیر بر موضع سیاستمداران دو کشور نیز خواهد داشت.

توقف رقابت بین دهلی و اسلام آباد درباره مسائل ارضی، یکی از وظایف استراتژیک واشنگتن است. اما بر عکس، پکن در حفظ تنش ها در شبه جزیره هندوستان ذینفع است. به همین دلیل، احتمال احداث خط لوله ترکمنستان- افغانستان- پاکستان سبب نگرانی جمهوری خلق چین نیز می شود. دلیل دیگری نیز برای نارضایتی وجود دارد: سازمان دهی جریان دائم گازی از خزر به هند تاثیر مثبتی بر آینده اقتصاد هند خواهد داشت که رقیب چین محسوب می شود.

اجرای پروژه به شکل کنونی ضربه ای جدی به مسکو و پکن در آسیای میانه و آسیای جنوبی است. این خطوط لوله به احتمال زیاد نه تنها ابزاری برای محدود سازی نفوذ روسیه و چین در نقاط استراتژیک منطقه خزر خواهند بود، بلکه امکانات سیاسی آمریکا و متفقین آن در ناتو را افزایش داده و منجر به تحکیم روابط واشنگتن و دهلی و اسلام آباد نیز می شوند.

در پایان باید خاطر نشان داشت که پروژه احداث خطوط انتقال گاز ترکمنستان- افغانستان- پاکستان، تنها پروژه سوختی نیست که کابل و اسلام آباد امروز در آن ذینفع هستند. در اوایل سال 2008 اعلام شد که پاکستان درصدد شرکت در ساخت کابل های جدید انتقال برق از تاجیکستان به پاکستان از طریق افغانستان است.

بدین ترتیب امروز اسلام آباد تلاش های خود را نه تنها بر حل مشکلات امنیت انرژی متمرکز می کند، بلکه درصدد کسب جایگاه "واسطه سوختی" بین کشورهای آسیای میانه و جنوب آسیاست. امکانات جدید سوختی پاکستان، بطور قطع سبب بالاتر بردن موضع آن در دیالوگ استراتژیک با هند خواهند شد.