توطئه يا حادثه؟
پخش گاز خفه کننده در جمع هنرمندان و ورزشکاران


 


امنيت ملی يا جنايت ملی؟
گوشه ای از آنچه
در زندان گوهردشت می گذرد

       پیک هفته 100  --------  3 بهمن 1386 23 ژانویه 2008

  infos@peiknet.com  

اخبار هفته

حسن روحانی
وقت گفتن رسيده!

 محتشمی پور
روحانيون خط امامی
مقابل یکه
تازی رهبر

 
گفتگو با بهزاد نبوی
آنچه پشت صحنه گذشت
و مردم ازآن خبر نداشتند!

 سيستم می گويد:
توی دهن

طومار نويسان بزنيد
تا طومار نويسی

 رويه نشود!


ادامه خواب خرگوشی 

بی نظیر بوتو، پیش قربانی

 حوادث آینده ایران

افسانه نگاهی


فراخوان نهضت آزادی

سازمان ملل را به نظارت

بر انتخابات ایران فرا بخوانید


40 + 20
قدرت از اين اتاق ج.اسلامی را رهبری می‌کند!

 "دی ولت"
روسيه تحت اقتدار4 سلطان يهودی تبار

نامه سرگشاده دگرانديشان
مردم از آزار، سانسور
و سرکوب به جان آمده اند

سئوال روز مردم
دولت با 150 ميليارد دلار
درآمد
نفتی دوساله چه کرده؟

هاشمی رفسنجانی:
شاه را هم افزايش ناگهانی قيمت نفت بُرد

انتقال گلايه  به دفتر رهبر
سپاه پاسداران پای خود را
از دستگيری ها کنار بکشد!

محسن رضائی
شاهکار علی لاريجانی  
بازی - فريب - با سولانا بود

 از نتايج  "امنيت اجتماعی"
نرخ مواد مخدر در اصفهان

 دو برابر شد و پخش کنندگان  مسلح


با ارسال نامه  به قوه قضائيه
صف آرائی ازمیان
 فرماندهان سپاه

مصاحبه شيرين عبادی
تحريم و حمله، عليه مردم است

دکتر زهرا بنی يعقوب
دادخواهی فرماندهان سپاه
برای رسيدگی به تجاوز و قتل

 "رمضان‌زاده" :

در روی کار آمدن احمدی نژاد

42 در صد مردم مقصراند


 حسن روحانی
روزهائی که هر لحظه انتظارحمله امریکا میرفت

 کاظم دارابی در تهران
عضويت در
 چه تشکيلاتی
مهم تر از

وزارت خارجه و مجلس؟


آنچه را مطبوعات
تاکنون ننوشته اند

لقمه والله بالله
 دادگاه قتل زهرا کاظمی

3 زندان در تهران

اوین

1- زندان اوين- آنچه در جامعه می بينيد در اوين حکم است!

2- - بخش دوم - قزلحصار و رجائی شهر روی اوین را سفید کرده اند

3- زنان در اوین

 قزلحصار

1- زندان ابوغريب، در قرنطينه قزل حصار رنگ می بازد!

2- خلق های ايران در زندان قزلحصار به خودمختاری رسيده اند

رجائی شهر

آخرين بخش: زندان رجائی شهر اينجا باستيل ايران است


 خبرگزاری ايسنا
سخنرانی 16 آذری رهبر:
با سخنرانی، نشريات متنوع
و اجتماعات در دانشگاه ها موافقم

تحليل دکتر يزدی
تله ای بنام

"گزارش امنيتی امريکا"


در بيانيه چالوسانه
شيخ محمد يزدی يادش رفت بنويسد:
اعليحضرت شاهنشاه آريامهر

بيانيه تحليل شورای ملی مذهبی های ايران

 

نامه مجاهدين انقلاب به رهبر
کانون توطئهها وانحراف‌ها
خود "حضرتعالی" است!

سازمان مجاهدين انقلاب، در اعتراض به جنجالی که سخنانی که بوش در حمايت از اصلاحات از سوريه تا پاکستان گفته و در بيت رهبری گير کرده و تبديل به حربه ای تبليغاتی عليه اصلاح طلبان شده، نامه ای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشت. سخنرانی رهبر در آغاز ماه محرم در همين ارتباط، در حقيقت چراغ سبز به شورای نگهبان برای رد صلاحيت اصلاح طلبان برای رفتن به مجلس هشتم بود. فراتر از آن، آنگونه که در محافل سياسی تهران گفته می شود، پس از شکست مذاکرات خاتمی و هاشمی رفسنجانی و حتی کروبی با رهبر برای رسيدن به تفاهمی برای شرکت در انتخابات مجلس، ابتدا رهبر در يک سفر شاهنشاهی به يزد- برای قدرت نمائی در پايگاه خاتمی رفت- سپس آن شکست مذاکرات را در سخنرانی آغاز ماه محرم خود، با استفاده از پاسی که بوش در کاخ سفيد داده بود جمع بندی کرد و به شورای نگهبان خط داد.

مجاهدين انقلاب که همه کادرها و رهبران آن از کادرهای انقلاب 57 و سالهای جنگ با عراق اند و در دولت ميرحسين موسوی نيز کارگزار بوده اند و مورد حمايت آيت الله خمينی، در نامه خود به رهبر کنونی جمهوری اسلامی بدرستی انگشت روی انگيزه اصلی بوش برای حمايت از اصلاحات، آنهم در گرماگرم انتخابات مجلس ايران و شانس بزرگ اصلاح طلبان برای بدست آوردن اکثريت مجلس هشتم گذاشته اند. آن سخنان بوش، برای بهره گيری جريان حاکم در جمهوری اسلامی از ديگ هفت جوش کاخ سفيد بيرون آمد و رهبر نيز به آن پاس بوش جواب داد. کاخ سفيد و هدايت کنندگان اصلی کاخ سفيد برای ادامه سياست نظامی کنونی و کنترل آتشفشان بحران اقتصادی که در امريکا "سر" باز کرده است و جمع کردن متحدانی اروپائی در پشت سر خود، به حاکميتی جنجال ساز و ماجراجو نيازمند است و با استفاده از هر وسيله ای نمی خواهد موقعيت کنونی در ايران را از کف بدهد.

مجاهدين انقلاب به کسی نامه نوشته و استمداد کرده اند، که خود کانون هدايت حاکميت کنونی در جمهوری اسلامی است و سر نخ بسياری از توطئه ها در دست خود او. اما اين استمداد طلبی و نامه نويسی به کانون توطئه، از اعتبار تحليلی اين نامه نمی کاهد و به همين دليل فشرده آن را می خوانيد.


بسوی قطعنامه سوم
اجلاس نيم روزه 1+5
با چند ساعت مذاکره به نتيجه رسيد
اخبار و تفسيرهائی که در روزهای اخير درباره کشف شبکه های خريد و انتقال برخی محموله های مرتبط با فعاليت های اتمی ايران منتشر شد و بويژه تفسير کارشناس ارشد موسسه پژوهش های روسيه روی سرعت تصميم گيری های روزگذشته در برلين تاثير داشت؟


نقل يک مصاحبه از سوی خبرگزاری نووستی
نام آنچه احمدی نژاد می گويد و می کند
همه چيز ميتواند باشد، جز اعتماد به نفس

نشريه فوکوس از يک ضربه جديد خبر داد
ضربات پياپی به شبکه انتقال
تجهيزات مشکوک از آلمان به ايران

وزيرخارجه آلمان:
با دست روی دست گذاشتن
مسئله اتمی ايران حل نمی شود

برای ساختار معيوب
فکری "حسينی" بايد کرد!

اگر شما ‏حاكمان و خط مشی ها را عوض كنيد، اما ساختارها (از جمله ساختار سلطنتی) همان ساختارهايی باشد كه بوده، دوباره روابط گذشته ‏ بازتوليد می شود. بزرگترين فاجعه برای اصلاح طلبان زمانی  است كه مردم ‏بگويند نخواستند تحولی ايجاد كنند. آن زمان مرگ اصلاحات فرا رسيده است. به تاريخ خودمان نگاه كنيد، چرا نام وروش مصدق يا امام خمينی ماند؟ چرا مرحوم بازرگان ‏امروزاز احترام درميان همه سياستمدارها و حتی مخالفانش برخوردار است؟‌ چون همگی می دانستند كه ‏دريك نقطه حتی به بهاء خارج شدن از قدرت بايد نه بگويند. اين درس بزرگی است كه ما از عاشورا می ‏گيريم.

عليرضا علوی‌تبار، در شبهای عزاداری دهه محرم که جبهه مشارکت ترتيب داده بود، از جمله سخنرانان بود. او در يک سخنرانی طولانی و با استناد به روش "امام حسين" راهکارهای نقد، اصلاحات و ورود به صحنه سياسی جمهوری اسلامی را برشمرد.

از آن سخنرانی طولانی اشاراتی که وی به حوادث صدر اسلام کرده را، برای خلاصه سازی بيرون كشيده و اصل موضوع را منتشر می کنيم. کسانی که علاقمند به آن اشارات تاريخی و ورود به بحث 1400 ساله "امام حسين و فلسفه قيام عاشورا" باشند می توانند به تاريخ اسلام و يا به اصل سخنرانی علوی تبار که لينک آن را در پايان اين متن خلاصه می آوريم مراجعه کنند. در صورت تمايل به آگاهی بيشتر از آنچه علوی تبار به آن اشاره می کند، می توانيد به کتاب "شهيد جاويد" مراجعه کنيد، که انتشار آن در زمان شاه گروهی از روحانيون را برای چندين سال به زندان "اوين" کشاند. از جمله آيت الله منتظری را!


سخنرانی امام جمعه مشهد:
روزعاشورا- شب شام غريبان
مقابل گنبد امام رضا
کارناوال و پارتی سيد الشهدا بود!

گردن "سرمايه" زير گيوتين

روزنامه "سرمايه" با انتشار همين آمار مختصر و خشک و خاليف و عنوانی که برای آن انتخاب کرده بود، گردن خود را بُرد زير گيوتين مرزهای قرمز آن دخمه نشينانی که دولت احمدی نژاد را سر انگشت خود می چرخانند:

اقتصاد مداحی در ايران

براساس برخی آمارهای غيررسمی، حدود 300 هزار مداح در ايام محرم در كشور فعاليت می‌كنند....


وبلاگ شکوری راد، نماينده مجلس ششم
عضو رهبری جبهه مشارکت و از رزمندگان جنگ با عراق
با سرنوشت ايران و نظام
چرا اينگونه بازی می کنيد؟

يک مو از تن شريعتمداری کم شد
جنازه احمد الهياری از "کيهان" به گورستان رفت!

سازی که شورای نگهبان با آن می رقصد
انتخابات مجلس هشتم رقص صلاحيت با ساز امريکا!


بخشی از کارنامه دو دهه رهبری علی خامنه ای
15 در صد درآمد نفت در ج. اسلامی خرج اعتياد می شود!

سرداران در راس امور
آن که صلاحيت قانونی ندارد می خواهد صلاحيت بررسی کند!

درآستانه اجلاس شورای امنيت
تکليف قطعنامه جديد تحريم ايران امروز در آلمان روشن می شود

سرمقاله راه توده- مسئله بزرگتر از يک انتخابات است
در انتخابات مجلس هشتم
گرفتار"غفلت" بزرگ نشويم!


محمد رضا خاتمی:
مملکت نياز مند مجلسی است که بتواند ترمزقطار قدرت را بکشد


حمله سپاه 300 هزار نفره مداحان

خبرگزاری نووستی از روسيه
آغاز زمزمه دست يابی ايران به تکنولوُژی توليد سلاح اتمی


از قزاقستان به ايران
اعلام خبر کشف انتقال مواد راديو اکتيو به ايران


گفتگو در جمع عزاداران ستاد مبارزه با مواد مخدر و نيروی انتظامی:
70 درصد اينهائی که شمر و يزيد و امام حسين شده اند
 يا معتادند، يا پخش کننده و يا اوباش

 بزرگترين کارناوال به بهانه تاسوعا و عاشورا

مداحان معروف تهران
حاج منصور ارضی پول می خورد، حداديان باندازه يک گاو غذا

لوموند می نويسد:
سخنان بوش در ابوظبی را بايد جدی گرفت!

 گزارشی از بازداشتگاه‌های مخفی

 در جمهوری اسلامی

ازداشتگاه 336
کامل ترين و مدرن ترين تجهيزات شکنجه دراينجا متمرکز است

انديشه بنيانگذاران سپاه پاسداران، دفاع از
دستآوردهای انقلاب 57  درکنار مردم بود

فراموشخانه 59
حکومت حفاظت اطلاعات سپاه در بازداشتگاه های مخفی


گزارشی از بازداشتگاه های مخفی
بهشت و جهنم
در دو بازداشتگاه بند 209
خانه تک طبقه "ربابه" در حیاط اوين برای افراد بسيار خاص!


"اداره آگاهی"
فاسد ترين ارگان انتظامی در نظام جمهوری اسلامی

دراينجا گوشت را برای نگهداری، سپرده اند دست گربه!


انتشار گزارش تحقيقی گروه فعالان حقوق بشر درايران
قربانيان در بازداشتگاه آگاهی و خانه های امنيتی

بخش پايانی

بازداشتگاه های مخفی، ستون فقرات جمهوری اسلامی



حساب بانکی

AKHP

DEUTSCHE BANK

BIC: DEUTDEDBBER

IBAN. DE 31100700240459374500

آدرس پستی

Postfach 200208
  13512 Berlin

Germany

 

 

    

 

 
 
 

تماس با ما - اشتراك پيك

دیدگاه ها

قربانيان مشروطه
رفتگان اهل قلم!
نعمت احمدي(وکيل دادگستری)

سال گذشته به مناسبت يكصدمين سال مشروطه، به موضوع پيدا كردن محل دفن نويسندگان خصوصاً اهالی مطبوعات اشاره کردم.
در آن نوشته‌ها كه مفصلا‌ً در روزنامه اطلا‌عات چاپ می‌شد مكان و محل دفن تعدادی از روزنامه‌نگاران معروف را به خوانندگان معرفی كردم. محل دفن خطيب و روزنامه‌نگار معروف مشروطيت سيدجمال واعظ (پدر سيدمحمدعلی جمالزاده)، محل دفن شيخ احمد روحی‌كرمانی و ميرزا آقاخان كرمانی كه به عشق مشروطه بالا‌ی دار رفتند. هرچند سر اينان را با كاه انباشتند و به تهران فرستادند و جنازه اين دو نفر به اضافه خبيرالملك را در خرابه‌ای در بيرون تبريز زير آوار ديوار مدفون ساختند كه ظاهرا امروز محل آن معلوم نيست.
راجع به مقبره شيخ‌فضل‌ا... نوری و اينكه آيا در تهران دفن است يا چنانچه معروف است در قم و در مقبره‌ای كه هم‌اكنون به نام ايشان است دفن شده است نيز بايد گفت هرچند شيخ فضل‌ا... به لحاظ فقاهت خود و نام و آوازه شرعی در قالب روزنامه‌نگار نمی‌گنجد، اما لوايح شيخ در زمانه مهاجرت و تحصن در حرم حضرت عبدالعظيم از هر نوشته‌ای كه روزنامه‌های آن زمان می‌نوشتند پرخواننده‌تر بود. زمان نوشتن مطالب راجع به مقابر بزرگان، خصوصاً اهل قلم، تماس‌های مختلفی از طرف خوانندگان روزنامه اطلا‌عات با من گرفته شد كه اين كار را دنبال كنم و حتی به صورت دعوتی فراگير از مردم بخواهيم كه اگر از محل دفن بزرگان اين كشور خصوصاً اهل قلم اطلا‌ع دارند مرا ياری كنند. متاسفانه مسوولا‌ن روزنامه اطلا‌عات علی‌رغم محبت خود به من، ظاهراً صلا‌ح را در چاپ مطالبم در اين روزنامه نديدند و موضوع تعقيب آن مهم، به فراموشی سپرده شد. اما در بين نامه‌ها و تلفن‌ها به مطلب مهمی برخورد كردم كه محل دفن دو تن از نام‌آوران عرصه مطبوعات و قلم كه جزو نخستين شهدای اين وادی می‌باشند نيز پيدا شد. ميرزاجهانگيرخان مدير صور اسرافيل و ملك‌المتكلمين؛ دو نفری كه در جريان به توپ بسته شدن مجلس و واقعه باغشاه با مظلوميت تمام به قتل رسيدند و علی اكبرخان دهخدا، ديگر نويسنده صور اسرافيل با شعر زيبای خود - ياد آر زشمع مرده ياد آر - نام وی را در ادب فارسی تا ابد مخلد نمود.
در واقعه باغشاه نويسنده جسور ديگری به نام شيخ احمد تربتی، مدير روزنامه روح‌القدس، معروف به سلطان‌العلمای خراسانی هم شهيد شد و ظاهراً جسد وی را در چاهی انداختند و تا چند روز صدای ناله او از درون چاه می‌آمد، اما دوره استبداد صغير محمدعلی‌شاهی اجازه نداد كه چاه مورد نظر شناسايی شود و هم‌اكنون از محل دفن يا به چاه افكندن سلطان‌العلما بی‌خبريم.
متاسفانه در طرح توسعه بيمارستان لقمان‌الدوله ادهم، مقبره ملك‌المتكلمين و ميرزاجهانگيرخان صور اسرافيل در شرف نابودی است و توسعه پاركينگ اين بيمارستان، مقابر اين دو شهيد راه قلم را شايد تا امروز در خود فرو برده باشد (سال گذشته كه يكی از نوشته‌های من در روزنامه اطلا‌عات برنده لوح تقديری از طرف سازمان ميراث فرهنگی شده بود در حضور آقای رحيم‌مشايی رئيس سازمان ميراث فرهنگی خواهش كردم كه مانع نابودی مقبره اين دو شهيد شوند و مجدداً اين خواسته را تكرار می‌كنم.)
مساله گورستان و محل دفن اهالی قلم و نام‌آوران اين مرز و بوم هميشه با اما و اگرهايی روبه‌رو بوده است.
معروف است فردوسی بزرگوار را اجازه ندادند در قبرستان مسلمين دفن شود و فقيه شهر توس او را ثناگوی مجوسان دانسته بود و لا‌يق دفن در قبرستان مسلمين نمی‌دانست - البته می‌دانيم فردوسی شيعه بود، شايد از اين بابت كه رافضی است - بنابراين او را در باغ محل سكونتش در قريه ‌باژ دفن كردند كه امروز بنايی درخور مقام فردوسی درآن سر برآورده كه از باد و باران گزندی نمی‌يابد و شاعر محبوب اين سال‌ها، مرحوم مهدی اخوان‌ثالث هم در اين مكان دفن است.
حافظيه و سعديه هم بايد حكايت ديگری داشته باشند، چنانچه خواجوی‌كرمانی هم در دروازه شيراز معروف به تنگ الله‌اكبر مدفون است و بيت "تن خواجوی‌كرمانی به شيراز - به تنگ افتاده است الله‌اكبر" معروف است.
نظامی‌گنجوی در گنجه آذربايجان است، مولا‌نا در قونيه تركيه. تبريز اما از پيشگامانی است كه در گذشته مقبره‌الشعرا داشته و چه خوب كه تعدادی از بزرگان را در يك جا دفن كرده‌اند و امروزه از مكان‌های ديدنی شهر تبريز است.
مرحوم ظهيرالدوله كه از شاهزادگان قاجاری و از دراويش صاحبنام بود در دربند شميران مكانی را برای دفن بزرگان در نظر گرفت و امروزه تعدادی از بزرگان اهل قلم و هنرمندان در اين قبرستان غنوده‌اند. از شعرا، ملك‌الشعرای بهار، رهی معيری، ميرزاده عشقی، ايرج‌ميرزا، فروغ فرخزاد و تنی چند كه حضور ذهن ندارم و از هنرمندان داريوش رفيعی، موسی‌خان معروفی و گروهی ديگر. سال‌هاست به اين مكان سری نزده‌ام و اسامی ديگر بزرگان فراموشم شده. قبرستان ابن‌بابويه محل دفن بزرگانی همانند علی‌اكبرخان دهخدا و مسگرآباد نيز مدفن تعدادی ديگر است. هرچند حرم حضرت عبدالعظيم(ع) به لحاظ قداست مكانی پذيرای بزرگانی چند است، از ستارخان گرفته تا شاهان قاجار مانند ناصرالدين‌شاه.
با اختصاص بهشت‌زهرا(س) به عنوان قبرستان عمومی تهران، تقريبا دفن اموات در ساير قبرستان‌ها به ظاهر قدغن شد، مگر امامزاده‌های معروف كه اهالی و ساكنين محل به لحاظ سابقه سكونتی و علقه خانوادگی تا هنوز اجساد عزيزان خود را در اين مكان‌ها دفن می‌كنند. از دهه 40 به بعد گورستان بهشت‌زهرا(س) در كنار شهر تهران اكثر اموات، خواه عادی و خواه شناخته‌شده را در خود مدفون ساخت. نمی‌دانم اين فكر خوب از چه كسی بود كه قطعه‌ای را برای هنرمندان اختصاص دادند. هم‌اكنون قطعه هنرمندان در بهشت زهرا(س) از قطعات ديدنی و پررفت‌و آمد است. هرچند امامزاده طاهر در كرج ظرف اين چند سال توانست با توجه به دفن غلا‌محسين بنان، احمد شاملو و چهره‌های ديگر، رويكردی جديد را به محل دفن بزرگان و نام‌آوران بدهد. تعريف هنرمند با توجه به گستردگی دامنه هنر اين دغدغه را برای بسياری دارد كه چه كسی هنرمند است؟ سه‌شنبه هفته گذشته، سيدمهران قاسمی چهره هميشه خندان مطبوعات در اوج جوانی و ثمردهی، با سكته قلبی از ميان ما رفت. حضور پررنگ اهالی مطبوعات و تشييع جنازه باشكوه جوانی 30‌ساله را تا آن روز خيابان كريمخان زند به خود نديده بود؛ جوانی بی‌ادعا اما پرانرژی كه توانسته بود از انبوه مطالب بين‌المللی، درد واقعی جوامع توسعه‌‌نيافته را پيدا كند و هر آنچه می‌نوشت يا ترجمه می‌كرد همه از درد بود؛ از فلسطين گفتن و نوشتن كه امروزه به تفاخر تبديل شده تا نوشتن از درد فلسطين و ارائه راهكار. همه اين خوبی‌ها- هرچند با بداخلا‌قی رسانه‌های ديگر خصوصاً تلويزيون روبه‌رو شد- باعث گرديد اشك‌بار‌ترين تشييع جنازه اهالی خودجوش رسانه در سرمای چند درجه زير صفر دی‌ماه سال 86 در تهران شكل بگيرد. طرفه اينكه شهردار تهران دكتر قاليباف نه از باب شهردار بودن كه از نگاه مطبوعاتی به مرگ مهران قاسمی نگريست و آقای اسماعيلی مدير خبرگزاری مهر- فارغ از ديگر سمت‌های خود- از باب همدردی با اهالی قلم- سنگ‌تمام گذاشت و در آخر اين مهندس رضائيان مسوول بهشت‌زهرا(س) بود كه دوش به دوش احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر- وزير سابق ارشاد- و نويسنده مطبوعاتی طرحی نو در‌انداختند و هديه‌ای به اهالی رسانه دادند كه نام خود را تا ابد مخلد نمودند. من‌بعد اهالی مطبوعات بی‌دغدغه از رنج بازماندگان در تهيه مكانی برای تدفين، می‌دانند قطعه‌ای در بهشت زهرا(س) است؛ يعنی روزی كه مقدر است و زنگ‌ها به صدا درخواهند آمد. يك گروه جنازه‌ای را مشايعت خواهند كرد و گروهی ديگر كه در خاك ماندگارند به بدرقه‌‌اش خواهند آمد، فراق وصالی وصف‌ناشدنی. نام مهران قاسمی تا ابد بر سردر اين قطعه- حال گو تابلويی نباشد- باقی خواهد ماند با آن خنده‌ای كه به همه بدی‌ها می‌خنديد. از آن پنجشنبه هر نويسنده روزنامه، حداقل اين دلخوشی را دارد كه در وقت مردن جايی برای آرميدن دارد؛ جايی كه دوستانی هم‌قلم- حتی نويسندگان بدقلمی كه بداخلا‌قی می‌كنند- در گستره‌ای به وسعت قطعه "اهالی رسانه" يا هر نام ديگری كه دوستان پسنديدند فارغ از تعلقات اين دنيا، در عالم برزخ با يكديگر همنوا خواهند شد. می‌ماند تشكری از احمد مسجدجامعی و نيز رضائيان مديرعامل سازمان بهشت‌زهرا(س)؛ هرچند كه هر روز با مردگان سر و كار دارد و بايد با ديدن هر روزه سياهی و مرگ از زيبايی‌ها دور باشد، كه چه زيبا ديدگاهی دارد. مدير بهشت‌زهرا(س) كه به يقين قلبی به لطافت قطرات اشكی كه دمادم در بهشت زهرا(س) می‌بارد، دارد، می‌گفت: اين شيوه قبرستان‌داری نيست؛ اول اموات را در بيابان دفن می‌كنند و بعد ما با همه سختی اين بيابان را مشجر می‌كنيم. شما بيابانی را در اختيار من بگذاريد، بعد از مدتی اين بيابان را به پاركی زيبا تبديل خواهم كرد. با طراحی و مهندسی خاص پارك- گورستان- آنگاه كه فضای بهشت زهرا(س) تكافوی دفن مردگان شما را نداشت، پاركی كه مهندسی قبرستان را از ابتدا در راه‌اندازی آن در نظر گرفته‌ايم پذيرای مردگان خواهد بود كه نه در بيابان كه در پاركی زيبا خواهند غنود.
مرگ مهران قاسمی، جوان 30 ساله پرانرژی مطبوعات كه به گفته آقای دكتر حق‌شناس مديرمسوول روزنامه اعتماد ملی، كوهی بود در دريا كه تنها نوك آن پيدا بود و همه استواری مهران، زمانی پيدا می‌شد كه اين كوه هميشه‌خندان را می‌شد تا سال‌های ديگر رصد كرد. مهران رفت تا اصحاب رسانه را صاحبخانه كند. او كه با همسرش- سارا- هر روز هزاران كلمه را توليد می‌كردند مالك سرپناهی نبودند اما همه اهالی رسانه را صاحب سرپناه كردند. مرگی چنين تاثيرگذار و ماندنی را به پدر، مادر، برادران و خانم معصومی و خانواده ايشان كه مظلوميت را از نام خود دارند تسليت می‌گويم.
(روزنا- وب سايت خبری اعتماد ملی)