ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

غرفه مطبوعات
روی پشت بام نمايشگاه مطبوعات
سيامک زند

 
 
 
 
 

امسال هم، مانند سالهای گذشته سری به نمايشگاه مطبوعات زدم. ولی امسال با سال های گذشته تفاوت داشت. در همان ابتدا به علت تبليغات ضعيف يک ساعتی مشغول تلفن زدن به دوستان بودم تا محل برگزاری نمايشگاه را پيدا کنم. بعد از مدتی فهميدم که نمايشگاه در سالن حجاب در خيابان حجاب برگزار شده است. نمايشگاه 3 سالن داشت که سالن 1و3 در طبقه همکف و سالن 2 که اختصاص به روزنامه ها دارد در پشت بام بود.

ابتدا در سالن 3 که ويژه نشريات فرهنگی و مذهبی بود رفتم و گشتی زدم. 2 نکته جلب توجه می کرد، يکی صدای نوحه خوانی های غرفه "فکه" که جايش آنجا نبود. دوم راديو جوان که از آنجا برنامه مستقيم پخش می کرد و مردم را دور خودش جمع کرده بود. برای همين بصورت گذران نگاهی به غرفه هايش انداختم. بعد، بلافاصله رفتم به سالن شماره 2 که برای من سالن اصل کاری بود. هميشه اين روزنامه ها بودند که وقت مرا برای خودشان اختصاص می دادند. وارد سالن 2 شدم و ابتدا بصورت کلی غرفه ها را تماشا کردم. چيزی که قابل توجه بود اين بود که مسئولين برخی غرفه ها هم به اين امر که امسال خبری در نمايشگاه نيست اذعان داشتند و واقعا هم همينطور بود. زياد شلوغ نبود و همانند سال های گذشته استقبال نشده بود. اين مشکل 2 دليل بيشتر نمی تواند داشته باشد:

1- مستقل برگزار شدن نمايشگاه مطبوعات

2- جذاب نبودن رسانه های فعلی برای مردم که نتيجه قلع و قمع کردن نشريات توسط وزير فرهنگ دولت نهم است. پس از گشت و گذار کلی به سراغ غرفه هايی رفتم که در آن خشک سالی، خيلی ابراز وجود می کردند و توانستند مرا بسمت خودشان بکشانند.

اولی غرفه روزنامه صدای عدالت بود که نشريه لوموند ديپلماتيک را هم برای عرضه گذاشته بود. کمی با مسئول آنجا که يک دختر خانم بود صحبت کردم و خواستار نشريه لوموند ديپلماتيک شدم که ايشان مرا به يک آدرس در خيابان حافظ حواله دادند. بعد از آن رفتم به غرفه روزنامه اعتماد ملی. وقتی رسيدم مقابل غرفه يک خانم پير همراه نزديکانشان مقابل آنجا ايستاده بودند. غرفه با تيترهای بزرگ شده اين روزنامه تزئيين شده بود که يکی از اين تيتر ها اين بود "مقام معظم رهبري: جنگ نمی شود" آن خانم به يکی از همراهانش که مشخص بود علاقه ای به طيف اصلاح طلبان ندارد گفت: "اگر اين دروغ بگويد چی؟ همه می گويند دارد جنگ می شود" همراهش هم که کمی ابروهايش روی هم رفته بود گفت: "اين دروغ نمی گويد"

در حال گوش دادن به اين حرف ها بودم که متوجه دفتری شدم که در جلوی غرفه گذاشته بودند تا بازديد کنندگان نظرشان را راجع به روزنامه بنويسند. ولی وقتی دفتر را ديدم متوجه شدم که بيشتر بازديد کننده ها به شيخ مهدی کروبی انتقاد کرده اند يا از ايشان سوالات انتقاد آميز پرسيده اند. من هم سهم خودم از اين دفتر را پر کردم و در يک سطر نوشتم"اقای کروبی فکر می کنيد الان زمان مناسبی برای مرز بندی و خودی و غيرخودی کردن است؟"

بعد از غرفه اعتماد ملی به غرفه "گذری بر تاريخ قرائت خانه" رفتم که بسيار جالب بود. قرائت خانه جايی بوده است که در آنجا همراه نشريه و کتاب چای شيرينی و مخلفات هم در اختيار خواننده می گذاشتند و سعی داشتند فضای راحتی برای خواننده مهيا کنند. هدف اين نهضت هم اعتلای فرهنگی مردم بوده است. قرائت خانه ها هم همانند خيلی چيز های ديگر بعد از حکومتی شدن کم کم از بين می روند. در اين غرفه روزنامه های قديمی همانند حبل المتين و .. ارائه شده بود. البته برخی اسناد تاريخی همانند سند اعلام بی طرفی ايران در زمان جنگ جهانی اول هم ارائه شده بودند. وقتی داشتم اسناد را می ديدم مسئول غرفه به سمت من آمد و شروع به توضيح دادن کرد و صحبت به فرمانفرما رسيد و بعد هم نمی دانم چرا صحبت به مريم فيروز و شيخ فضل الله نوری و نوه اش و کيانوری کشيد. در اين ميان مرد مسنی هم همراه من به حرف های مسئول غرفه گوش می داد. مرد مسن بسيار با شور و هيجان راجع به 2 خرداد، مشروطه، انقلاب صحبت می کرد. احساسش را به خوبی درک می کردم بغض خفته ای داشت که می خواست فرياد کند و دنبال گوش می گشت ولی تقصير من نبود. فضا ، فضای اين حرف ها و اين بحث ها نبود. پير مرد بی خبر رفت و بعد از آن من هم از مسئول غرفه خدا حافظی کردم و از غرفه بيرون آمدم. در همين حين از بلند گوها اعلام شد که وزير فرهنگ و ارشاد هم در نمايشگاه حاضر است و مايلند با علاقمندان صحبت کنند. ولی نمی دانم چرا هرچه پرسيدم آقای وزير کجا هستند کسی نمی دانست و همه اظهار بی خبری می کردند.