ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

ناگفته ها در يک سخنرانی فوری و 10 دقيقه ای
فيروز گوران:
از اتم تا شورش در اقليد فارس
حرف های مردم
کجا بايد گفته و منتشر شود؟
اگر اتحاد ملی حاکم و فراگير بود نيازی به نامگذاری امسال به «سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی" نبود.

 

اگر مطبوعات درباره تجمع و خواست های معلمان ننويسند، درباره گرانی ننويسند، درباره زنان ننويسند، درباره دانشجويان ننويسند، درباره سياست خارجی و انرژی هسته يی ننويسند، در باره تصميم شتابزده رئيس جمهور و ماجرای "اقليد" فارس ننويسند و... پس نقش و وظيفه مطبوعات در انتشار خواست های مردم و انعکاس نظراتشان نسبت به امور مملکت چه می شود؟ شاخص آزادی مطبوعات نبايد و نمی تواند حد تحمل وزير ارشاد باشد.

 
 
 
 
 

 

فيروز گوران بعنوان يکی از پنج روزنامه نگار برگزيده سالی که گذشت از سوی انجمن صنفی روزنامه نگاران انتخاب شد. مراسم ويژه اين انتخاب به مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات در تهران برگزار شد. علاوه بر گوران، عباس عبدی، شهلا شركت، احمدرضا دريايی و عبدلعلی رضايی نيز به عنوان روزنامه‌نگاران برتر معرفی شدند. دکتر کاظم معتمدنژاد از کارشناسان و استادان قديمی مطبوعات و رسانه های خبری ايران نيز دراين مراسم حضور يافت. بخشی از شناسنامه فيروز گوران در ادامه متن سخنرانی او توسط سايت "روزنا" وابسته به روزنامه "اعتماد ملی" منتشر شده است که می خوانيد. آن بخش هائی که منتشر نشده است را هم اينگونه می توان کامل کرد:
فيروز گوران روزنامه نگاری سياسی است، گاه طنز می نوشت و می نويسد و می گويد که در متن سخنرانی اخيرش نيز مشهود است. تلخ و گزنده، چنان که هم در زمان شاه و هم در جمهوری اسلامی همين تلخی و گزندگی موجب دردسرهای جدی برای او شد. در دهه 50 از تحريريه روزنامه کيهان، يکراست رفت به زندان شاه و تا نزديکی انقلاب 57 همانجا ماند. صفحه "شهرها ونکته ها" ی او که هفته ای يکبار در روزنامه کيهان منتشر می شد و سوژه های آن از ميان نامه های رسيده از شهرها و روستاهای ايران انتخاب می شود، يکی از پرخواننده ترين و سياسی ترين نوشته های کيهان در سالهای پيش از اعلام حزب رستاخيز شاه بود. پس از رهائی از زندان، چون ساواک با بازگشت او به روزنامه کيهان موافقت نمی کرد، بعنوان خبرنگار روزنامه آيندگان در شميرانات به کار روزنامه نگاری مشغول شد و با جان گرفتن جنبش انقلابی و تضعيف قدرت ساواک به ساختمان مرکزی آيندگان منتقل شد. ابتدا در جمع شورای سردبيری روزنامه آيندگان و سپس سردبير آن شد. درباره او در يکی از شماره های پيک هفته نوشته ايم و در آينده نيز در پيک هفته بيشتر در باره وی سخن خواهيم گفت. اين مقدمه برای نسل جديد ايران که احتمالا می خواهند بدانند او کيست که سخنانش می تواند عنوان اصلی پيک نت شود، لازم بود. او قطعا بيش از احمدی نژاد شهرها و روستاهای ايران را می شناسد و بيش از همه بسيجی ها از ميان محروم ترين اقشار اجتماعی برخاسته و دردهای آنها را می شناسد. همچنان که بسيار سياسی تر و سياست شناس تر از سياستمداران حاکم است.
حال نطق کوتاه او را بخوانيم:
تلفن زنگ زد. گوشی را برداشتم. خانمی از آن سوی خط با لحنی مهربان گفت؛ آقای گوران، انجمن صنفی روزنامه نگاران ايران امسال شما را به عنوان روزنامه نگار پيشکسوت انتخاب کرد و در نظر دارد در «روز جهانی آزادی مطبوعات» از شما تقدير کند. می توانيد 10 تا 15 دقيقه هم سخنرانی کنيد.
ابتدا خوشحال شدم، همزمان کمی هم دچار ترس شدم. با گذشت چند ثانيه خوشحالی ام بيشتر شد و کمی ترسم هم تبديل به ترس بيشتر شد.
چه کردم که انجمن صنفی روزنامه نگاران ايران می خواهد از من تجليل کند. آن هم روزنامه نگاری که بيکار است و شفاهاً قرار شد برای حفظ سلامت اش «مثل بچه آدم» برود توی خانه اش بنشيند يا «چند تا نقطه»، وگرنه... وگرنه چی؟
دوستان عزيز، همکاران گرامی عضو انجمن صنفی روزنامه نگاران ايران، در اين 10 دقيقه يی که به من فرصت حرف زدن داديد که احتمالاً چند دقيقه اش «مثل بچه آدم» گذشت، دو راه در پيش دارم و در انتخاب هم کاملاً آزاد هستم؛
1- برای ادامه زندگی ام به استقبال پيامدهای «وگرنه» نروم. از اين حرفه بروم.
2- روزنامه نگار بمانم.
من روزنامه نگار می مانم. مصالح و منافع کشورم «وگرنه» بردار نيست. اصل، ماندگاری کشورم است. من قلم فردوسی بزرگ را می بوسم که سرود؛ چو ايران نباشد تن من مباد.
امسال، سال «اتحاد ملی و انسجام اسلامی" نامگذاری شده است. اگر اتحاد ملی حاکم و فراگير بود نيازی به اين نامگذاری نبود. امروز، کشور سخت به اين اتحاد نيازمند است. اقتدار کشور و سربلندی کشور بی ترديد فقط با برقرار و حفظ اين اتحاد عملی است و ممکن نيست اگر مطبوعات کشور آزاد نباشند.
اگر جناح های مختلف و گروه های مختلف نتوانند نظرها و سياست های خود را آزادانه در مطبوعات مطرح کنند و مطبوعات هم نگران از اتهام «تشويش اذهان عمومی" جرات نکنند اين نظرها را چاپ کنند، چگونه اذهان عمومی می تواند آگاه شود و داوری کند.
«اتحاد ملی" اين نيست که هر جناح يا گروه که قدرت بيشتری داشت بگويد فقط سياست من درست است.
سال ها است مطبوعات به نقل از کارشناسان می نويسند با تک صدايی نمی شود مملکت را اداره کرد و با تک صدايی نمی توان به اتحاد ملی رسيد. برای دستيابی به اين نياز بنيانی، مطبوعات هزينه سنگينی پرداخته اند و روزنامه نگاران بسياری خانه نشين شدند.
در همين سال ها هر چقدر توانستند و لازم داشتند از «تشويش اذهان عمومی" استفاده کردند و زندگی را و ماندگاری را از ده ها روزنامه و مجله گرفتند.
آقای رئيس جمهور می رود به استان فارس. بدون رعايت تشريفات قانونی و نظرخواهی قبلی از نمايندگان مردم در شورای شهر و مجلس شورای اسلامی دستور می دهد يک دهستان از يک شهرستان جدا شود و به شهرستان ديگری بپيوندد. آيا اين دستور کارشناسی نشده تشويش آشکار بخشی از اذهان عمومی کشور نيست؟
اگر مطبوعات آزاد باشند و بتوانند از طريق نظرخواهی از کارشناسان علت اين آشوب ها را ريشه يابی کنند و به اطلاع مردم برسانند «تشويش اذهان عمومی" کرده اند؟
جايی نخوانده ام و از تريبونی نشنيده ام که دستگاه مسوولی در کشور به رئيس جمهور حتی اخطار کرده باشد. چرا نبايد نمايندگان مردم در شوراها يا مجلس شورای اسلامی اگر نتوانند رئيس جمهور را بازخواست کنند بتوانند جرات کنند و عليه اقدام شتاب زده و بدفرجام ايشان شکايت کنند.
در مورد ديگری و تصميم ديگری در استان ديگری نمايندگان مردم به عنوان اعتراض از نمايندگی استعفا می دهند. چرا نبايد مطبوعات آزاد باشند و نظر کارشناسانی را که اگر معتقدند استعفای نمايندگان فرار از مسووليت نمايندگی است و بايد شکايت کنند چاپ شود. در اين گير و دار مساله يی به نام مبارزه با بدحجابی در کشور مطرح می شود. رئيس قوه قضائيه در يک سخنرانی متين و نرم به نحوه اجرای اين طرح ايراد می گيرد. تعدادی از نمايندگان مردم در مجلس شورای اسلامی با بيان ديگری به نحوه اجرای طرح ايراد می گيرند نه خود طرح. چاپ کردن اين نظرات آن هم به نقل از مقام ها در سطح بالای مملکت چرا بايد «تشويش اذهان عمومی" تلقی شود.
آقای وزير ارشاد به مطبوعات اخطار می کند و هشدار می دهد «با رسانه هايی که باعث اخلال در کار نيروی انتظامی در مقوله برخورد با بدحجابی شوند به شدت برخورد خواهد شد. اين قبيل رسانه ها مطمئن باشند تا حدی قابل تحمل هستند ولی در صورت ادامه آن با اقتدار با آنها برخورد می شود...»
جناب صفار هرندی، جناب وزير، حد تحمل شما قرار نيست شاخص حد آزادی مطبوعات باشد.
مطبوعات و روزنامه نگاران بايد شجاعانه از حقوق خودشان در برابر اين حرف های تهديدآميز دفاع کنند و به وزير ارشاد ناصحانه هشدار دهند که ايشان از حد خودشان دارند خارج می شوند. وزير ارشاد اجازه تهديد و برخورد با مطبوعات را ندارد. وزير طبق قانون حق دارد اگر به موردی از تخلف در مطبوعات برخورد کرد به قوه قضائيه شکايت کند.
آقای وزير بايد بداند همين تحول نسبی که در مطبوعات پديد آمده است يکی از دستاوردهای بزرگ بعد از انقلاب است و بايد دلسوز آن باشد که هم اين دستاورد حفظ شود و هم گسترش بيابد.
اين گونه که وزير تهديدآميز حرف می زند ضد اين دستاورد و محدودکننده آن است. اگر مطبوعات درباره تجمع و خواست های معلمان ننويسند، درباره گرانی ننويسند، درباره زنان ننويسند، درباره دانشجويان ننويسند، درباره سياست خارجی و انرژی هسته يی ننويسند پس نقش و وظيفه مطبوعات در انتشار خواست های مردم و انعکاس نظراتشان نسبت به امور مملکت چه می شود.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران در ماده 6 می گويد؛ «در جمهوری اسلامی ايران امور کشور بايد به اتکای آرای عمومی اداره شود.» خوب، هر روز که نمی شود برای هر اموری در کشور انتخابات کرد. پس طبيعی است که آرای عمومی و نظرات مردم از طريق مطبوعات بايد منعکس شود و اگر مطبوعات در اجرای اين مسووليت با تهديد و تحديد و هراس روبه رو شوند ديگر راه حل جانشينی باقی نمی ماند. وزارت بر مطبوعات مقتدر افتخاری است ماندگار.
جناب صفار هرندی، وزير عزيز من
جناب دکتر محمود احمدی نژاد، رئيس جمهور عزيز من که می خواهی بذر مهرورزی را در کهن سرزمين ما ايران اسلامی بپاشی.
من چه گويم که تو را نازکی طبع لطيف
تا به حدی است که آهسته دعا نتوان کرد

فيروز گوران
فيروز گوران اول فروردين ماه 1320 در روستايی به نام اوريم، از توابع شهرستان سوادکوه (پل سفيد) در استان مازندران به دنيا آمد. 6 ساله بود که پدرش را از دست داد و مادرش با کلفتی و رختشويی در خانه همسايگان پر کردن شکم فرزند يتيم را به عهده گرفت. کلاس سوم ابتدايی بود که برای خانه شاگردی در منزل يکی از بستگان نزيکش در تهران با يک کاميون مخصوص حمل ذغال، قاطی ذغال ها به پايتخت انتقال داده شد، يا به قول خودش حمل و تخليه شد.
در مورد روزنامه نگار شدنش می گويد؛ «حرفه ام، روزنامه نگاری را خودم انتخاب نکردم. من دستفروش بودم. حادثه، سرکوب و جمع آوری دستفروشان ميدان توپخانه و خيابان ناصرخسرو تهران (حدود سال 1336 يا 1337) من را به اين دنيای دائماً در سرکوب کشاند.»
در سال 1338 به عنوان پادو در يک چاپخانه مشغول به کار شد و کم کم همان جا حروفچينی دستی را آموخت و با خبر و خبرنگاری آشنا شد. از آن زمان تاکنون سال ها می گذرد و گوران کار در روزنامه هايی چون اطلاعات، کيهان و آيندگان را تجربه کرده است. در سال 62 باز هم به شغل 20 سال پيش خود بازگشت؛ «حروفچينی دستی". بعدها با کمک دوستی، توانست صنعت حمل و نقل را راه بيندازد و بعد هم ماهنامه جامعه سالم را. اين روزها روزنامه نگار است و بيکار.