پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

ارشيو هفتگی

درباره پيك هفته


 

 

پيک هفته

 
 


تاريخ سينمای ايران-  مسعود مهرابی
شمشير شورای
انقلاب فرهنگی شاه
بالای سر سينمای ايران
همه چيز آزاد است، حتی تبليغ سکس و خشونت،
 اما سياست و مخالفت با سلطنت خير!

 

از همان سالی که بنای فيلم و سينما در ايران گذارده شد و فيلم های مختلف بر اکران سينماها به نمايش درآمدند، سانسور و مميزی فيلم با نقاب حمايت از هنر و اخلاق و وحدت ملی روبروی اين هنر قرار گرفت و با تکان دادن قيچی مخوفش تکليف کرد که در هر فيلم چه باشد و چه نباشد. ديری نپائيد که اين بايدها و نبايدها به ضرب "آئين نامه" و "دستورالعمل" و انواع معيارهای دلبخواه ديگر، محيط سينما را از انديشه و زيبائی تهی ساخت. در يک چشم انداز سياسی، وظيفه اصلی سانسور اين بود که پيوند سينماگر انديشمند را با ملتش و مخاطبش و حتی با ذهن خلاق خودش قطع کند و از پيوند سينمای مردمی بومی با فرهنگ مترقی جهان جلوگيری کند. بيم حکومتگران از تبديل شدن سينما به وسيله ای برای ابراز مخالفت، دامنه سانسور را روز به روز گسترده تر ساخت. طبعا در هر جامعه ای رشته های مرئی و نامرئی سانسور محدوديت هايی را بر جريان آفرينش هنری تحميل می کند و در مواردی اين محدوديت برای حفظ سلامت و رشد موزون جامعه قابل توجيه است، اما در ايران حفظ "حقانيت" و "حرمت" سلطنت محور اساسی سانسور بود و عملا در طی زمان، سانسورچيان بر لجام گسيختگی اخلاقی و بی هنری و ابتذال در فيلمهای ايرانی و خارجی سخت نگرفتند و قيد و بندهای جزئی را نيز برداشتند.

اگر ديگر انواع فعاليت هنری و ارتباطی- بويژه ادبيات- می توانستند گاه و بيگاه نهيب سانسور را ناديده بگيرند و از افتادن در دام توقيف پروا نکنند، سينما به دليل تکيه بر سرمايه گذاری عظيم مالی، جرات اين خطر کردن را- که می توانست به ورشکستگی تهيه کننده بينجامد- نداشت. از هيمن رو، پديده خودسانسوری به سرعت به قلمرو سينما راه يافت و تهيه کنندگان، فيلمنامه نويسان و کارگردانان ياد گرفتند که با آتش بازی نکنند و در پی افکار و موضوع های "نامطبوع" نباشند.

 

نخستين سانسورچيان

 

کار سينماهای ايران با نمايش فيلم های صامت شروع می شود و ديری نمی يابد که: فيلم های "داگلاس فربنکس"، "آنی آندورا" ، "ريشارد تالماج" و سريالهای تارزان سينماهای ايران را اشغال می کنند. اين فيلم ها با پانويس، حرفهای بازيگران فيلم را بيان می کردند. گفته شده است که سانسور در شکل اوليه خود به صورت خواندن دلبخواه و خلاف واقع پانويسها در سالن های سينما آغاز شد. با اينهمه، سرآغاز سانسور فيلم در ايران عمدتا به انتخاب و نمايش فيلم توسط صاحبان سينماها برمی گردد که سليقه و منافع آنها چگونگی ارائه هر فيلم را مشخص می کرد. سه سال قبل از تبعيد صحاف باشی موسسه "پاته" در گرماگرم جنگ روس و ژاپن، دست به تهيه فيلم هايی در اين زمينه زد. اين فيلم ها دارای دو عنوان به شش زبان بودند که برحسب تقاضای مشتری يکی از اين دو عنوان در آخر فيلم اضافه می شد: "زنده باد روسيه!" يا "زنده باد ژاپن!" در اين سالها روزنامه "حبل المتين" به طرفداری از جنگ ژاپن، مقالات آتشينی می نوشت. روشنفکران ايرانی به علت مخالفت با تزار و طرفداری از مشروطه خواهان روسيه، از جنگ ژاپن حمايت می کردند. اما قزاقهای حامی "محمد علی ميرزا" پرقدرت و صاحب اختيار امور بودند. "روسی خان"، برای اولين جلسه نمايش فيلم، يکی از اين فيلم ها را به نمايش در آورد. فيلمی به نام "جنگ روس و ژاپن" و عنوان "زنده باد روسيه"! روسی خان دقيقا از اول ماه رمضان سال 1325 هجری قمری، يعنی اواخر تابستان 1907 ميلادی سينمايش را با اين فيلم افتتاح کرد. سينمای روسی خان پاتوق ارتجاعيون و خصوصا لياخوف، فرمانده قزاقها، و ديگر هم رديفانش شد.

 

نگاهی به فيلم های نمايش داده شده توسط صاحبان سينماها، نشان می دهد که جهت گيری سياسی آنها اساسا ريشه اقتصادی داشته است، زيرا در ابتدا اکثر آنها وارد کننده فيلم بودند و با خريد فيلم های پيش پا افتاده امريکائی و فرانسوی درآمد سرشاری کسب می کردند، بنابراين دليلی نمی ديدند که با در پيش گرفتن سياست جدا از سيستم و يا متضاد با آن، سود کلان خود را به خطر اندازند. از اينرو، از سانسور فيلمها ابا نداشتند. هر جا که فيلمی ايما و اشاره ای داشت که خوشايند مذاق حاکميت نبود، صاحب سينما آن قسمت از فيلم را کنار می گذاشت. در حقيقت، صاحبان سينما- از آغاز تا کودتای 1299 و حتی چند سال بعد از آن- اولين سانسورچيان فيلم در ايران بودند.

 

 

اولين دستور العمل ســانسور

 

در جريان کودتای 1299 رضاخان ميرپنج، سينماها نيز برای مدت کوتاهی تعطيل شدند، و از سال 1300 تا  1318 شمسی که "سازمان پرورش افکار" در وزارت کشور تاسيس شد، نظارت سينماها به عهده "شهرداری و اداره سياسی وزارت کشور" بود. صاحبان سينماهای ايران نيز که غالبا از مهاجرين ارمنی و ساير جمهوری های روسيه بودند، بيشتر اقدام به نمايش فيلم های اصطلاحا "عشقی" می کردند. آنها ضمن آنکه در قبال مردم رسالتی برای نمايش فيلم های با ارزش احساس نمی کردند، با 15 در صد مالياتی که به دولت می دادند، عوايد کلانی به جيب می زدند.

 

"فيلم های سينمای ايران که اکثرا از فرانسه است طوری مهيج و مملو از شهوت و عشق بازی است که حتی پير مردهای هشتاد ساله را هم تحريک می کنند چه رسد به جوان های عزب و دختران معصوم که برای تهذيب اخلاق به سينما آمده اند."

 

بلديه تهران که در سی ام ارديبهشت 1309 قانون تشکيلات آن از تصويب مجلس شورا گذشته بود، در مرداد ماه همين سال لايحه نمايش ها و سينماها را بدين شکل اعلام کرد:

 

*هر سينما مکلف است مدير مسئول تعيين و کتبا" به شعبه معارف بلديه معرفی کند.

*مدير سينما ملزم است که پيش از نمايش هر فيلمی تقاضای جواز نمايد و موظف است که فيلم تقاضا شده را قبلا در سانس غير عمومی به نماينده معارف بلديه ارائه دهد. در صورت لزوم از نقطه نظر اخلاق جرح و تعديل لازم را بعمل آورند.

*هر قسمت از فيلم را که بلديه منافی با اخلاق و عفت بداند قطع نموده با حضور مدير سينما در قوطی گذارده لاک و مهر کرده در مقابل رسيد کتبی تحويل و تسليم مشاراليه خواهد داشت.

 

در سال 1313 شمسی ايران به قرارداد "تسهيل دوران بين المللی فيلمهای تربيتی " ملحق شد. اين قراردادی بود بين المللی برای جلوگيری از اشاعه و معامله نشريات و فيلم های سينمايی مخالف اخلاق، که در ژنو تحت لوای جامعه ملل امضاء شد. کشورهای امضا کننده موافقت کردند از مباشرت در وارد کردن، اعلان و يا آگهی دادن فيلم های فاسد کننده اخلاق و مطبوعات ضد اخلاق جلوگيری کنند. دستورالعمل اين قرارداد در بسياری از کشورهای جهان از جمله ايران روی کاغذ باقی ماند و به آن عمل نشد.

 

آئين نامه «آنچه نبايد گفت»

 

تا سال 1329 که آئين نامه سينماها و موسسات نمايشی تصويب می شود، سينمای ايران به همان شکل قبلی طی طريق می کند و در اين سال آنچه نبايد گفته شود، صورت آئين نامه پيدا می کند. فصل ششم از آئين نامه سينماها و موسسات نمايشی که در خرداد ماه سال 1329 به تصويب می رسد، و بعدا" با شروع کار تلويزيون در ايران و دوبله و تغيير و تحول در ارگانهای حکومتی مواردی به آن اضافه می شود، چنين اعلام می دارد:

ماده 49- کسانی که قصد نمايش دادن فيلمی را دارند بايد برگ درخواست مربوطه را مطابق نمونه پيوست اين آئين نامه تنظيم و به کميسيون نمايش تسليم نمايند.

ماده 50- اصلاحی- هيچگونه فيلمی اعم از فيلمهای تربيتی و يا ورزشی و يا تفريحی و يا علمی و يا اخباری و يا تجاری و غيره را نميتوان در هيچيک از سينماها و اماکن عمومی يا محل اجتماعات ديگر و تلويزيون و يا وسيله ديگری به معرض نمايش گذارد مگر اينکه مورد بازديد کميسيون نمايش قرار گرفته و پروانه نمايش برای آن فيلم صادر شده باشد.

ماده 51- اصلاحی- بازديد فيلم در کميسيون نمايش مرکز که از نمايندگان وزارت کشور، وزارت فرهنگ، شهربانی کل کشور، سازمان امنيت، اداره انتشارات و راديو تشکيل شده باشد بعمل خواهد آمد و از سنديکای سينماها نيز يک نفر نماينده شرکت نموده و نظر مشورتی خود را به کميسيون خواهد داد.

 

تبصره- کميسيون نمايش با حضور اکثريت نمايندگان تشکيل می شود و تصميماتی که با اکثريت سه رای اتخاذ شود مناط اعتبار خواهد بود.

 

ماده 55- اصلاحی- کميسيون نمايش با رعايت مواد پانزده گانه زير از کليه فيلم های صاحبان سينما و سنديکا و تلويزيون بازديد نموده و از نمايش فيلم و يا فسمتهائی از فيلم که منطبق با موارد زير باشد جلوگيری خواهد نمود: "مواردی که از نظر بازديد فيلم نمايش آن د رکشور آيران ممنوع باشد":

 

1- مخالفت با مبانی دينی و تبليغ عليه دين اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری.

2- مخالفت با رژيم مشروطه سلطنتی و اهانت به مقام شامخ سلطنت و خاندان بلافصل سلطنتی.

3- انقلابات سياسی درکليه کشورها که منجر به تغيير رژيم سلطنت گردد.

4- تحريک به انقلاب و عصيان بر عليه حکومت و رژيم سلطنتی کشور.

5- تبليغ هرگونه مرام و مسلکی که به موجب مقررات کشور ايران غيرقانونی شناخته شده باشد.

6- هر نوع فيلمی که در آن قاتل و جانی و سارق در نتيجه قتل بدون مجازات مانده باشد.

7- هر گونه شورش و انقلاب در زندان که نتيجتا منجر به شکست قوای انتظامی و پيروزی زندانيان گردد.

8- تحريک کارگران و دانشجويان و کشاورزان و ساير طبقات به مقابله با قوای انتظامی و تخريب کارخانجات يا مدارس و آتش سوزی.

 9- فيلم هائی که مخالف با آداب و رسوم و سنن ملی کشور باشد.

10- صحنه هائی از فيلم که موجب اشمئزاز بينندگان گردد به نحوی که وجبات تاثر و ناراحتی شديد تماشاچيان را فراهم کند.

11- صحنه هائی از فيلم که در آن روابط نا مشروع زنان شوهردار و يا فريب اغفال دختران نمايش داده شود و همچنين صحنه هائی که در آن زنان لخت نمايش داده شود.

12- استعمال کلمات مستهجن (فحش) و اصطلاحات رکيک و تمسخر لهجه های محلی (بيشتر در مورد دوبلاژ) رعايت شود.

13- نشان دادن صحنه زن و مرد در يک بستر در صورتيکه زن و مرد برهنه باشند و فقط پوشش روی تختخواب حجاب حالت آنها باشد.

14- فيلم هائی که موجب فساد اخلاق جامعه و يا برخلاف عفت عمومی باشد و در آن رموز گانگستری نمايش داده شود.

15- فيلم هايی که به اختلافات نژادی و مذهبی دامن زند و موجب بغض و عناد مردم گردد.

 

 

در تاريخ 23/4/1344 آئين نامه نظارت بر نمايش فيلم و اسلايد که مشتمل بر 27 ماده و دو تبصره بود، در هيئت وزيران به تصويب می رسد. ناظرين و مجريان اين آئين نامه عبارت بودند از نمايندگان وزارت فرهنگ و هنر، وزارت اطلاعات، وزارت کشور و شهربانی، که بعد در جلسه مورخ 26/11/1347 بنا به پيشنهاد شماره 410495/14743 مورخ 26/11/1347 وزارت فرهنگ و هنر بدين شکل تغيير می کند:

 

1- شورای هنرهای نمايشی مرکب از 15 نفر هنرشناس، روانشناس، جامعه شناس، حقوقدان، کارشناس فرهنگی، تربيتی و امور نمايش تشکيل می يابد و اعضاء آن بنا به پيشنهاد وزارت فرهنگ و هنر و تصويب هيئت وزيران انتخاب می گردد.

 

2- شورای هنرهای نمايشی از بين اعضای خود يک رئيس و يک نايب رئيس انتخاب خواهد کرد و مسئول اداره کل امور سينمائی کشور با حق رای سمت دبيری شوری را به عهده خواهد داشت.

 

سيزده نفر نامبردگان زير برای مدت سه سال به عضويت شورای هنرهای نمايشی منصوب می شوند: از نظر تخصص در رشته های فرهنگی- هنری- تربيتی- روانشناسی- جامعه شناسی- حقوق و امور نمايش و فيلم: 1- مجيد رهنما، 2- عبدالمجيد مجيدی، 3- پرفسور فضل الله رضا، 4- محمد باهری، 5- فريدون هويدا، 6- محمود صناعی، 7- احمد هوشنگ شريفی، 8- آذر احمديه، 9- مهدی فروغ، 10- نماينده وزير فرهنگ و هنر، 11- معاون وزارت اطلاعات، 12- نماينده وزارت کشور، 13- نماينده جامعه مطبوعات.

 

در آئين نامه ای که قرار بود اين متخصصان بر اجرای آن نظارت کنند، آمده بود:

 

1- نمايش تمام يا قسمتی از هر فيلم که متضمن نکات مشروح در زير باشد در سراسر کشور ممنون است.

2- اهانت به توحيد پروردگار و اديان و کتب آسمانی و پيغمبران و مقدسان و مقدسات و ائمه اطهار.

3- اهانت به دين مبين اسلام و کيش شيعه اثنی عشری و مقدسان و مقدسات آن.

4- هتک حرمت و اهانت به مذهب و معتقدات اقليت های مذهبی ايران.

5- اسائه ادب نسبت به مقام شامخ سلطنت و خاندان جليل سلطنت.

6- تشويق و تحريک هر گونه عصيان و بلوا عليه رژيم سلطنت مشروطه و دولت.

7- اهانت نسبت به مقامات دولتی اعم از کشوری و لشگری.

 8- اهانت به کشورهائی که با کشور ايران روابط دوستانه دارند و يا توهين نسبت به مفاخر تاريخی و ملی آنها تا آن حد که موجب کدورت و رنجش در آن کشورها شود.

9- تبليغ برای هرگونه مراسم و مسلکی که به موجب قوانين و مقررات کشور ايران غير قانونی شناخته شده است.

10- صحنه هايی که حاکی از سوءقصد عليه رئيس و اعضای يک دولت بوده و قصد تحريک در آن آشکار باشد.

11- صحنه هايی که حاکی از شورش عليه نيروهای انتظامی و امنيتی و دفاعی باشد و پيروزی نصيب اخلال گران شود.

12- بطور کلی صحنه هايی که مخالف و متضاد با مقدسات و مفاخر تاريخی و ملی ايران است و در آن به مقام و مسئوليت کشور ايران چه در گذشته و چه در حال در ميان ملل جهان لطمه و خدشه ای وارد می سازد.

13- تشويق اعمال رذيله و غير انسانی از قبيل خيانت- جنايت- جاسوسی- زنا- همجنس دوستی- دزدی- ارتشاء- تجاوز به حقوق غير به آن شکل که فاقد اخذ نتيجه مثبت و انسانی باشد. يا نتايجی از آن عايد شود که بطور ضمنی دال بر برائت و موجه ساختن ارتکاب به اعمال ناشايست و غير انسانی باشد.

14- رجحان و تفوق بد بر خوب، ناشايست بر شايسته، غير انسانی بر انسانی، رذالت بر فضيلت و تقوی بهر شکل و بيانی اعم از اينکه صريح باشد يا ضمنی و در لفافه.

15- ارائه مناظر جزئيات روابط جنسی منحصرا به قصد ارضای خواست های پست و به منظور جلب مشتری.

16- ارائه آن قسمت از اندام برهنه زن يا مرد، دختر يا پسر که مستور بودنش ضرور است و عيان ساختن آن عفت عمومی را جريحه دار می سازد.

 

(تبصره) در مورد فيلم های مستند طبی و آموزنده که برای تماشاگران خاصی است هيئت نظارت می تواند با توجه به مفاد اين تبصره اقدام به صدور پروانه نمايش فيلم در سينما های معين با برای تماشاگران مخصوص بنمايد.

 

17- تمسخر زبان يا لهجه اقليت های مقيم ايران يا لهجه و زبان مردم شهرستانهای مختلف منحصرا به قصد استهزا و کوچک کردن آنان به طوريکه هيچگونه نتيجه مثبتی از اين عمل عايد نشود (منظور فيلم های گويا به زبان فارسی اعم از فيلم های فارسی يا فيلم های خارجی دوبله شده است)

18- به کار بردن عبارات و اصطلاحات و اصوات وقيح و رکيک و نشان دادن مناظر مخروبه و عقب مانده و افراد پاره پوش به منظور تخفيف حيثيت شئون ايران و ايرانی.

19- صحنه هايی که موجب تحريک ختلافات نژادی و قومی گردد و مقصودی جز ممتاز شمردن قوم يا نژادی بر نژاد ديگر نباشد.

20- صحنه هايی که در آن جزئيات يک قتل نشان داده می شود. صحنه هايی از کشتن حيوانات اهلی يا شکنجه و به طور کلی حيوان آزاری تا آن حد که موجب ايجاد ناراحتی و اشمئزاز بيننده گردد.

 

(تبصره) در مورد فيلم های مستندی که در باره کشتارگاه ها و آزمايشگاه های تهيه سرم و واکسن و آزمايشهای علمی و يا در باره شکار ساخته می شود هيئت نظارت می تواند با توجه به مفاد اين تبصره اقدام به صدور پروانه نمايش فيلم برای سينماها يا تماشاگران مخصوص بنمايد.)

فيلم هايی که تمام يا قسمتی از آن در نتيجه بی ارزشی ايجاد مبتذل پسندی در تماشاگران نمايد."

 

در عمل، ماموران مميزی با تخلف از حدود ضوابط تعيين شده، به فيلمهای کم ارزشی که "ايجاد مبتذل پسندی در تماشاگر" می کرد اجازه نمايش می دادند و مفاد اين آيين نامه نيز اکثرا، به جز در مورد مسائل سياسی، به اجرا در نمی آمد.

 

محمد تهامی نژاد در قصل "اخلاقيات در سينمای ايران" از سلسله مقالات "ريشه يابی ياس در سينمای ايران" می نويسد:

 

"... تا وقتی که ميان اخلاقيات شخصی مميزان و هوس های آنان با آنچه به راستی مفيد و ضروريست تمايز قاطع پديد نيايد و بدون شناخت عميق از مفهوم درونی يک فيلم قضاوت های نادرست شود بازار سينما همچنان پر خواهد ماند از فيلمهای بی ارزش سکسی، جنايت و کاراته ای که مسلما هيچ کمکی به گسترش فرهنگ يا حتی تهذيب اخلاق که بناست هدف باشد، نمی کند."

 

محمد تقی کهنموئی بازيگر سينما و تئاتر در همين شماره مجله می گويد:

 

"مسئولان هنری به کار خود وارد نيستند. يکی از نمايشنامه های مولير را برای تصويب برده بودم و مسئول می گفت: که نمی شود، بايد خود نويسنده بيايد!"

 

عباس شباويز، تهيه کننده. کارگردان و بعد هم بازيگر فيلم های فارسی که خود نيز در ترويج سينمای مبتذل نقش داشت (به عنوان نمونه فيلم روسپی در 1347) در يک سمينار سينمايی می گويد:

"نتيجه اين مميزی ها فقط اين است که اجبارا فيلم سازان ايرانی فقط از قصه های روسپيان و کلاه مخملی ها فيلم می سازند."

 

بهمن فرمان آرا در همين سمينار چنين نظر می دهد:

 

"اينکه گاهی فيلم نامه هايی مردود شناخته می شود و فيلمی با نام ديگر براساس همان فيلم نامه ساخته می شود و جايزه می گيرد و ديگر مسائل پيش پا افتاده و تکراری، ديگر حرفهای تازه ای نيستند. اما اينکه قسمت مميزی فيلم مدتی است با دخالت مستقيم در محتوای فيلم و کار خلاقه کارگردان پرداخته است يکی از دلايل مهم برای کناره گيری اکثر فيلم سازان معتبر اين مرز و بوم است.

گروه گزارش کيهان با عنوان "جز در باره فيلم های سکسی و خشن، مردم با سانسور مخالفند" می نويسد:

 

"... فيلمهای رضا موتوری، بلوچ، خاک و گوزنها از کيميائی- گاو، پستچی و دايره مينا از مهرجوئی- ساز دهنی و مرثيه از امير نادری- آرامش در حضور ديگران از ناصر تقوائی، اوکی مستر از پرويز کيمياوی و در غربت از سهراب شهيد ثالث و بالاخره فيلم کوتاه سفر ساخته بهرام بيضائی که در مسکو جايزه بزرگ فستيوال را برد همگی (جز در غربت و اوکی مستر) با سانسور به نمايش درآمد. ضمنا فيلمهای کوتاه و مستند قلعه از شيردل از ده سال پيش در توقيف است و در کنار فيلمهای ندامتگاه زنان و شهرنو، خاک می خورد."

 سياست گام به گام

 

در مورد فيلم های خارجی، سانسور گاهی ناچار به سختگيری می شد. چرا که، مميزی با توجه به ابتذال و بی پروائی مفرط تماشای آنها را برای تماشاگر ايرانی زود می دانست و معتقد بود بايد از "سياست گام به گام" پيروی کرد.