ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

انتخابات شوخی نیست
روزهای سخت در پیش است!
ابراهیم نبوی

 
 
 
 

 

روزهای سخت جنبش اصلاحات در پیش است. روزهایی پر از شک و تردید که در آن رسیدن به تصمیم درست کاری دشوار خواهد بود و احتمال وقوع اشتباه روز به روز افزونی می یابد. این تردید بخصوص از آنجا تشدید می شود که بسیاری از رهبران اصلاحات و از جمله خود نامزدها مجبورند از گفتن مقصود اصلی خود بطوررسمی، خودداری کنند.

به کلیه نیروهایی که به اصلاحات فکر می کنند هشدار می دهم، بازی نخورید. وقت برای تکرار اشتباهات گذشته نداریم. از اصلاح طلبان بخصوص مشارکتی ها و مجاهدین انقلاب می خواهیم از آنچه در وقایع ده سال گذشته بر ما گذشته است پند بگیرند و رفتار عقلانی و منطقی را انجام دهند. متاسفانه برخی دوستان اصلاح طلب علیرغم صداقت و سلامت سیاسی ، دچار سرگیجه مفرط و بی تصمیمی دشواری هستند که برای مردم ما تازگی ندارد. پیش از این برخی اصلاح طلبان تاریخی ترین فرصت های شان را بخاطر بی تصمیمی، تصمیمات دیرهنگام یا رادیکالیزم بی موقع از دست داده اند.

برخی دوستان اصلاح طلب چهار سال قبل با انتخاب معین، به عنوان یک نامزد غیرجذاب و نامناسب، مرحله اول را باختند و در مرحله دوم نیز به جای اتخاذ تصمیم سریع و صریح حمایت از هاشمی رفسنجانی، آنقدر فرصت را از دست دادند که در سه روز آخر هیچ کاری نمی شد کرد. اکنون نیز برخی اصلاح طلبان دچار همان لکنت، بی تصمیمی و واکنش دیرهنگام هستند. این در حالی است که آقای خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی برخلاف انتظار بهترین بازی شان را در هفته پیش انجام داده اند. رفتار خاتمی از زمان اعلام نامزدی، تا سفر شیراز و یاسوج و آنگاه اعلام انصراف، رفتاری تحسین برانگیز و بسیار دقیق و درست از منظر سیاست و اخلاق است. با توجه به رفتار خاتمی و همچنین واکنش نیروهای هوادار وی مواردی را قابل ذکر می دانم.

اول، خاتمی رهبر اصلاحات است

مشکل اصلی جنبش اصلاحات در سالهای ریاست جمهوری خاتمی از آنجا ناشی می شد که خاتمی در واقع در موقعیت رهبری اصلاحات تعریف شده بود، اما عملا مسوول اجرایی کشور بود. بسیاری از ابهامات و بحرانهای کشور نیز ناشی از همین بود. عمکرد و رفتار خاتمی در هفته پیش او را در موقعیت رهبری اصلاحات نشاند. او ابتدا نامزدی خود را اعلام کرد و به ما نشان داد که آماده پذیرش مسوولیت است، آنگاه در دو سفر شیراز و یاسوج معلوم شد مردم همچنان او را محبوب ترین سیاستمدار موجود می دانند و سپس با اعلام انصراف و بخصوص نامه بی نظیر انصراف خود، نشان داد که قصد دارد فضای متشتت و بی سروسامان جنبش اصلاحات را به سامان بیاورد. او انگیزه خود را حفظ اتحاد میان اصلاح طلبان عنوان کرد، به نفع موسوی کناره گرفت و تلویحا نشان داد که به عنوان رهبر اصلاحات- که انتخاب طبیعی شده است- عمل می کند و از سوی دیگر نشان داد که تا پایان انتخابات رهبری جنبش اصلاحات را برای ایجاد اتحاد تا پیروزی کامل اداره خواهد کرد.

دوم: چرا خاتمی به نفع موسوی انصراف داد؟

بسیاری از کسانی که از خاتمی انتظار داشتند نامزد ریاست جمهوری باقی بماند، و امروز موسوی را نامزد مناسبی برای ریاست جمهوری نمی دانند، باید به این سووال پاسخ بدهند که وقتی انتخاب حساس و مشخص و تعیین کننده خاتمی را برنمی تابند، با چه منطقی خودش را ترجیح می دهند؟ متاسفانه برخی دوستان اصلاح طلبی که در پی نامزدی تازه از میان مشارکتی ها و یا هر کسی بجز موسوی هستند، از شکست انتخابات گذشته درس عبرت نگرفته اند و باز هم اشتباه خرداد 84 را می خواهند تکرار کنند. میرحسین موسوی، حتی پیش از خاتمی نیز نامزد جریان اصلاح طلب برای ریاست جمهوری بود. جنبش اصلاحات، حاصل تغییر مدیران زیر دست موسوی است و موسوی نزدیک ترین مدیراجرایی کشور به این گروه است. پیام خاتمی به موسوی گویای آن بود که خاتمی با تدبیر نامه را نوشته است. پیام موسوی نیز حاکی از این بود که موسوی به جنبش اصلاحات ایمان دارد. از همه مهم تر پیام کروبی نشان از حل مشکلی بسیار مهم داشت، برخورد با حسن نیت و دوستانه کروبی با خاتمی و موسوی نشان داد که احتمال توافق برای رسیدن به نتیجه در میان اصلاح طلبان بسیار افزایش یافته است.

سوم: چرا ریاست جمهوری را می خواهیم؟

شاید نبودن احمدی نژاد بر سر قدرت بیش از بودن قدرت در دست اصلاح طلبان مهم باشد، رفع خطر جنگ و تنش در سیاست خارجی و بی لیاقتی و بی کفایتی در اداره کشور و حل بحران اقتصادی و ایجاد فضای باز اجتماعی و سیاسی چیزی نیست که تنها از خاتمی ساخته باشد. مهم تر از همه چیز هدف ما رفتن نظامیان از سیستم اجرایی، بازگشت برنامه به اقتصاد کشور و حذف احمدی نژاد از نظام اجرایی کشور است. اگر کسی چون من از خاتمی حمایت می کند، نه بخاطر این است که خاتمی تنها رئیس جمهور ممکن برای ایران است، بلکه به این دلیل است که خاتمی یک اصلاح طلب است.

خاتمی اگر بتواند پیروزی اصلاح طلبان را سازمان دهد و آن را به ثمر برساند کاری گران کرده است. اگر قرار است کروبی با کمک از آدمی مثل کرباسچی از حامیان کروبی دولت تشکیل بدهد یا میرحسین موسوی بخواهد از کسی مانند محمد بهشتی از حامیان موسوی برای کابینه اش استفاده کند، من مطمئن خواهم شد که ما با دو گروه رقیب عاقل روبرو هستیم که هر دو در محدوده اصلاحات کابینه خوبی می توانند تشکیل دهند یا مهم تر اینکه به یک کابینه پایدار ائتلاف برسند. هم موسوی و هم کروبی می توانند دولتی توانا و مناسب را تشکیل بدهند.

یادمان نرود که پنج سال قبل آرزوی مان بود که کرباسچی یا مهاجرانی دولت را در اختیار بگیرد و چهار سال قبل نهایت خواسته مان این بود که موسوی به جای معین نامزد اصلاح طلبان شود. من و بسیاری از پیروان خاتمی از موسوی حمایت می کنیم، چون خاتمی از او حمایت کرده است و حمایت ما از خاتمی به معنای آن است که ما با حمایت از رهبر اصلاحات به اصلاحات قدرت می بخشیم. ما نباید در هیچ حالتی وارد درگیری با اصلاح طلب دیگر شویم، طرفداران کروبی و موسوی باید میثاق عدم تعرض را با هم ببندند تا رقیب خطرناکی که تمام قدرت را در دست دارد ما را به یکدیگر مشغول نکند.

چهارم: اصلاح طلبان وقت هدر ندهند
چهار سال قبل اصلاح طلبان وقت حمایت از هاشمی را از دست دادند. این امر در سالهای اخیر به اخلاق سیاسی آنان تبدیل شده است. این یک بی نظمی و بی اصولی غیر موجه و در شرایط کنونی خطرناک است. رهبر اصلاحات از موسوی حمایت کرده است و این سرمایه بزرگ ماست. وی ما را نسبت به یک ماه قبل گامها به پیش برد. اصلاح طلبان باید بدانند، یک احتمال غالب این بود که اگر اصولگرایان از پیروزی خاتمی مطمئن شوند، ممکن است صلاحیت او را رد کنند، و اگر این کار را یک هفته قبل از انتخابات می کردند، ممکن بود نتوانیم در یکی دو هفته فضا را به دست بگیریم. خاتمی به موقع کنار کشید و حالا فرصت کافی برای معرفی موسوی به جامعه داریم. مشکل دیگری که حل شده است، رفع بحران از ستادهای رقبای اصلاح طلب است. به نظر می رسد بازی انتخابات با هوشمندی خاتمی در دست اصلاح طلبان است و موسوی و کروبی اگر درست عمل کنند و طرفداران آقای خاتمی از نامزد مورد حمایت وی پشتیبانی کنند، امکان پیروزی ما بسیار بالاست. این امر قطعا به معنای آن نیست که خوشباورانه صحنه را رها کنیم و برویم و منتظر روز واقعه باشم، به این معنی است که یک مرحله به پیروزی نزدیک شدیم. دوستداران خاتمی این را باور کنند و بیایند که وقت تنگ است و کار زیاد.

پنجم: دوقطبی شدن انتخابات اتفاق افتاده است
اتفاق مهمی افتاده است، حالا احمدی نژاد نامزد ریاست جمهوری محافظه کاران است که آیت الله خامنه ای چند بار تصریحا از وی حمایت کرده است. او نامزد مشخص محافظه کاران است و کنار رفتن او به معنای به هم خوردن تمام پروژه های محافظه کاران گروه آقای احمدی نژاد و نظامیان حامی اوست. از سوی دیگر رهبری اصلاحات نیز، رئیس جمهور مورد نظر خود را پیشنهاد کرده است. حالا اصلاح طلبان باید وارد رقابت بشوند، یک انتخابات دوقطبی در جریان است. یک طرف رئیس جمهور کنونی است که صریحا مورد حمایت رهبری است و طرف مقابل اصلاح طلبان هستند که می خواهند دولت را در اختیار بگیرند. موسوی یک نامزد مطمئن است که احتمال رد صلاحیت او بعید به نظر می رسد، با اصلاح طلبان هم خانواده است و سالها با آیت الله خامنه ای، رهبری کنونی و ریاست جمهور سابق، در یک کابینه همکار بوده اما همواره استقلال خود را از ایشان نشان داده است. با این وضع بدیهی است کسانی که مهم ترین انتقادشان به خاتمی این بود که چرا وی تدارکاتچی نظام بود، لابد نمی توانند به موسوی تدارکاتچی بگویند.

ششم: فریب بازی محافظه کاران را نخوریم

ما خودمان می دانیم که اصلاح طلبان بارها از موسوی خواستند تا نامزد آنان شود و او اجتناب کرد، چه کسی می خواهد به ما بگوید که موسوی نامزد ما نیست و نامزد حاکمیت است؟ ما خودمان می دانیم که خاتمی اصرار داشت تا موسوی نامزدی را بپذیرد و موسوی همواره نمی پذیرفت، چه کسی می خواهد به ما بگوید که موسوی با ورود به بازی کار اصلاح طلبان را خراب کرد؟ و اگر چنین است چرا خاتمی از او به صراحت حمایت کرده است؟ مشکل این است که در حال حاضر نیروهای جنگ روانی دولت نهم و اصولگرایان با تمام قدرت درگیر ایجاد بحران در جبهه اصلاحات اند، آنان می خواهند امکان توافق و اتحاد در میان این جبهه را از میان ببرند.

آنها با استفاده از همه نیروهای متزلزل، تندروهای ساده لوحی که علیه انتخابات موضع گرفته اند، کسانی که دست چپ شان زیر سنگ قوه قضائیه است و با دست راست شان علیه اصلاحات تبلیغ می کنند، دارند بذر اختلاف را میکارند تا میوه شکست را درو کنند. ما نباید ساده باشیم. ما حق نداریم با بی خردی، بی تصمیمی، بی تفاوتی یا سهل انگاری فراموش کنیم که خطر اصلی وجود دولتی است که اگر چهار سال دیگر بر سر کار باشد، چیزی از ایران باقی نخواهد ماند.

ما باید بر سر رفع خطر احمدی نژاد پیمان ببندیم، ما باید از خاتمی حمایت کنیم و پشتیبانی خود را از نامه مهم وی در انصراف برای پیروزی اصلاحات، تبدیل به عمل سیاسی کنیم و برای انتخاب میرحسین موسوی نامزد اصلاح طلبان و روکم کنی دموکراتیک از گروه احمدی نژاد و حامیانش عمل کنیم.

(این مقاله از این وبلاگ برگرفته شده!)

 

http://www.doomdam.com/archives/000588.php#more