ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

5 مهر ماه  1395

  pyknet100@gmail.com

 
 
 

مجهز به دستبند و بیسیم بودند

قتل و سرقت در یزد و همدان

در لباس مامور انتظامی و پلیس

 
 
 
 

 

دو برادر که یا از نیروی انتظامی بودند و یا خود را مامور نیروی انتظامی جا زده بودند در دو شهر یزد و همدان به اتهام قتل و سرقت دستگیر شدند. پلیس مدعی شده که آنها سابقه دار و قبلا نیز در زندان بوده اند. آنها اول یک صراف را لخت کردند و بعد رفتند سراغ یک طلافروشی که طلا فروش از جان گذشت و از مالش نگذشت و کشته شد. البته با شلیک گلوله.

صراف ساعت٤ بعد از ظهر روز چهارشنبه 17 شهریور صرافی را تعطیل کرده و سوار بر اتومبیلش راهی خانه بود که در بلوار صفائیه یک پلیس جوان به او ایست داد. صراف ایستاد و پلیس که مجهز به بیسیم و دستبند بود به او گفت که چون دلار تقلبی داری باید همراه من بیائی. سپس به او دستبند زده و سوار اتومبیل می شوند. در یک چشم به هم زدن مرد جوان دیگری که لباس شخصی به تن داشت سر رسید و پشت فرمان اتومبیل می نشیند.

اینها را پسر صراف در جریان تحقیقات به پلیس گفته و افزوده است:

اتومبیل به سمت خروجی شهر یزد و به طرف جاده مهریز حرکت کرد. زمانی که پدرم می‌پرسد چرا به خارج از شهر می‌رویم می‌گویند مقر ما آنجاست. در بین راه دو مرد جوان از پدرم در مورد گاوصندوق، کلیدها و سایر موارد می‌پرسند و از آنجا که آنها مأمور به نظر می‌آمدند پدرم اطلاعات را در اختیار‌شان می‌گذارد. آنها تغییر مسیر داده و وارد یک فرعی می‌شوند بعد از طی مسافتی خودرو را نگه داشته و پدرم را تهدید می‌کنند اگر می‌خواهی زنده بمانی باید ٥٠ میلیون تومان به ما بدهی. پدر نیز موافقت کرده و از آنها مهلت می‌خواهد اما دو مرد جوان با چاقو به گردن و قفسه سینه‌اش ضرباتی می‌زنند و در حالی که دست‌هایش را قپونی بسته بودند او را در بیابان رها می‌کنند. بعد هم آنها سوار بر خودروی پدرم می‌شوند و با این تصور که او کشته شده پدرم را همان‌جا رها می‌کنند. اما بعد از رفتن آنها، پدرم با گوشی تلفن همراهی که در جیبش بوده با من تماس گرفت. از آنجا که کلیدها و مدارک پدر به سرقت رفته بود احتمال می‌دادیم که مغازه را سرقت کنند پلیس را خبر کردیم.

 اتومبیل پدرم چهار روز بعد در خیابانی پیدا شد.

 

طلا فروش همدانی

درباره سرقت و قتل در جواهر فروشی نیز پدر جواهر فروش به خبرنگاران گفته:

معمولاً پسرم ساعت ٢ مغازه را تعطیل می‌کرد و ساعت ٣ بعد از ظهر به خانه می‌آمد. وقتی آن‌ روز نیامد بشدت نگران شدم. با تلفن همراهش تماس گرفتم بار اول روشن بود اما بعد خاموش شد. از او  خبری نبود تا اینکه ساعت ٥ بعد از ظهر به مغازه رفتیم. دزدگیر را که زدم متوجه سرقت طلاها شدم. پس از مدتی جسد او را زیر کیسه‌های سیمان پیدا کردیم. پسرم ورزشکار بود و مطمئن بودم که غافلگیر شده است. حالا که قاتلان دستگیر شده‌اند اعتراف کرده‌اند که به عنوان پلیس با او روبرو شده و تحت این عنوان که طلای تقلبی دارد او را سوار ماشین می‌کنند. بعد یکی از آنها دور گردن پسرم از پشت سر طناب می‌اندازد و شخص دیگر با کیسه نایلونی او را خفه می‌کند. بعد از رها کردن جسد گوشه پارکینک، کلیدها را برداشته و مغازه را سرقت می‌کنند.


به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet @pyknet


 پیک نت 5 مهر

 
 

اشتراک گذاری: