ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

8 دی ماه  1397

  pyknet100@gmail.com

 
 
 

گوشت شکار از پای در آمده

سرانجام، نصیب چه کسانی شد؟

 
 

 

 

 

جمهوری اسلامی سالهاست که فیلم ها و عکس های این صحنه ها از سقوط رژیم شاه را بایگانی کرده و در هیچ سالگرد و مراسم و بهانه ای آنها را نشان نمیدهد و این درحالی است که این تصاویر مربوط به اوج انقلاب و سرنگونی رژیم شاه است. هیجان انقلابی چنان به اوج رسیده که توصیه بسیار مهم آیت الله طالقانی برای بازگشت ارتش و سربازان به پادگان ها وجلوگیری از فروپاشی ارتش و مسلح شدن گسترده مردم با سلاح های ارتش نیز در روزنامه ها و از جمله در همین صفحه اول روزنامه اطلاعات با عنوان بسیار کوچک منتشر می شود. کار رژیم شاه تمام شده بود، چه سربازها به پادگان ها باز می گشتند و چه باز نمی گشتند، ژنرال های ارشد ارتش هم گریخته و یا پنهان شده بودند و دنبال راه خروج از کشور می گشتند، بنابراین ادامه تصرف پادگانهای ارتش معنای دیگری نداشت جز پخش گسترده سلاح در دست همگان و بویژه فرصت طلب هائی که در میان آنها افراد ساواک، اوباش که بسیاری از آنها بلافاصله عضو کمیته های انقلاب و حتی از رهبران این کمیته ها شدند و درغارت خانه هر آنکس که از ایران گریخته بود نقش آفرین شدند. آن توصیه آیت الله طالقانی که با عنوان کوچک در این صفحه برخاسته از همین نگرانی و همچنین نگرانی از تیرباران های بعد، بی قانونی و فرو پاشیدن ارتش و طمع کشورهائی مانند رژیم صدام حسین بود که حوادث بعدی نشان داد که نگرانی بی جائی نیز نبود.

همافران یک واحد از مجموعه واحدهای نظامی نیروی هوائی دوران شاه بود که افراد آن با داشتن گواهینامه پایان کلاس نهم دبیرستان می توانستند به این واحد بپیوندند و پس از دیدن یک دوره سه ساله و دریافت دیپلم همافری کادر این واحد شوند. در بررسی سقوط ارتش دو رویداد مهم است. نخست شورش در پادگان همافرها در فرح آباد ژاله تهران و اعلام همبستگی آنها به انقلاب و یک دیدار نمایشی با آیت الله خمینی بود که نقش بسیار مهمی در تزلزل دیگر واحدهای ارتش داشت. یک کانال از چند کانال تلویزیون ملی آن زمان، نقش پیوند با جنبش انقلابی را پیدا کرده بود و فیلم ها و تصاویری مانند همین دیدار همافران با آیت الله خمینی را منتشر می کرد. رویداد دوم شورش در غذاخوری وفادار ترین واحد نظامی ارتش به شاه، یعنی "گارد شاهنشاهی" بود که با رفتن شاه از ایران وفاداریش تق و لق شده بود و حتی فرمانده با نفوذ آن یعنی سپهبد ربیعی نیز نتوانست با استفاده از این واحد دست به کودتا بزند. این واحد در پادگان لویزان تهران مستقر بود و شورش با تیراندازی و کشته شدن یکی از افسران این گارد در سالن غذا خوری آغاز شد. شورش تا حدودی مهار شد اما دیگر گارد شاهنشاهی هم متزلزل شده و می رفت تا به همافران بپیوندد. در همین صفحه اول عناوین اخبار مربوط به همین شورش، خلع سلاح شماری از فرماندهان گارد شاهنشاهی، جلوگیری از حرکت تانک ها در یکی از آموزشگاه های نیروی هوائی، حرکت مردم برای کمک به همافران شورشی در فرح آباد ژاله که شماری از آنها با سلاح های خود از پادگان گریخته و در خانه های مردم در خیابان ژاله پناه گرفته و به مردم آموزش استفاده از تفنگ و مسلسل هائی که با خود از پادگان ها بیرون آورده بودند میدادند. عنوان "منطقه فرح آباد در اشغال همافران" که در همین صفحه اول اطلاعات می خوانید منعکس کننده همین نکاتی است که برشمرده شد. عنوان بزرگ "نبرد مسلحانه میان گروه های مسلح" در حقیقت اشاره به دو گروه و دسته دارد. گروهی از نظامی ها در پادگانها و گروهی از مردم که تازه و به کمک همافران مسلح شده بودند با واحدهای نظامی که هنوز در خیابانها بودند و مقاومت می کردند. قربانیان این نبردها به شهادت همین صفحه اول روزنامه اطلاعات کم نبود، اما دیگر مردم مانند گذشته این قربانیان را تا بهشت زهرا و تظاهرات در زیر تابوت آنها و یا مقابل مرده شوی خانه بهشت زهرا بدرقه نمی کردند. همه به یک هدف می اندیشیدند و آن تسخیر پادگانهای نظامی بود و البته دو سازمان چریکی- سیاسی آن زمان یعنی مجاهدین خلق و فدائیان خلق که کادرهای قدیمی و زنده مانده آنها از زندان آزاد شده بودند نقش مهمی در هدایت مردم به سوی مراکز حساس حکومت شاه، از جمله ساختمان های ساواک در تهران داشتند و خود نیز نه تنها بسرعت مسلح می شدند بلکه به مردم هم آموزش کاربرد سلاح میدادند.

بدرستی معلوم نیست در شورای انقلاب چه می گذشت و نظرات اعضای این شورا در باره وقایعی که در خیابان ها می گذشت چه بود. آیا در میان آنها کسانی مانند آیت الله طالقانی بودند که مخالف سقوط ارتش و تصرف پادگان های نظامی بودند؟ و یا همگی تسلیم حوادث خیابانی شده و منتظر بودند نتیجه را ببینند و یا مشوق تصرف پادگانها بودند. تردید نیست که اکثریت با کسانی بود که از سرانجام مسلح شدن مردم و نقش آفرینی دو سازمان سیاسی - چریکی بیم داشتند و به همین دلیل گروه های با سابقه فعالیت چریکی مانند گروه "منصورون" را حمایت می کردند که اغلب از سازمان مجاهدین خلق منشعب شده بودند و شماری از آنها نیز از زندان شاه بیرون آمده بودند. آنها همگی با سازمان مجاهدین خلق اختلافی در حد دشمنی داشتند. به همین دلیل در شکل گیری اولیه کمیته های مسلح انقلاب این واحدهای کوچک چریکی که بعضی از آنها در اردوگاه های فلسطینی ها در لبنان نیز آموزش نظامی دیده بودند آنها نقش مهمی را برعهده گرفتند. حتی "عباس زمانی" که با نام مستعار "ابوشریف" شناخته می شد از متن این کمیته ها بعدها بیرون آمده و از بنیانگذاران اولیه سپاه پاسداران شد و پس از سقوط رژیم شاه در تلویزیون برنامه آموزش کار با سلاح و دیگر آموزش های نظامی را اجرا می کرد. او در یکی از پادگان های نظامی که مرکز بنیانگذاری سپاه شده بود به جوانان این آموزش ها را میداد و فیلم آن از تلویزیون پخش می شد. ابوشریف تا آستانه فرماندهی کل سپاه پیش رفت اما در جریان اختلافات بنی صدر و آیت الله بهشتی چون متمایل به بنی صدر شده بود، از فرماندهی سپاه محروم شد و بتدریج ناپدید شد و چند سال پیش سر و کله اش پیدا شد و با یکی از روزنامه های وقت مصاحبه کرد و گفت که به توصیه آقای خامنه ای (که در ابتدای جمهوری اسلامی مسئول ضد جاسوسی وزارت دفاع شده بود) به ماموریت مخفی به پاکستان رفته و پس از سالها به ایران بازگشته است. البته نگفت چه ماموریتی!

در همین صفحه اول یک عنوان کوچک را هم می خوانید که بسیار مهم است و آن اعلامی است که آیت الله خمینی کرد مبنی بر این که هیچکس سخنگوی او نیست! همین جمله نشان میدهد که در شورای انقلاب نظرات متفاوتی در باره تصرف پادگانها و دیگر حوادث جاری جریان داشته و کسانی که خود را نزدیکتر از بقیه به آیت الله خمینی میدانسته اند نظراتشان را نظر آقای خمینی و یا مورد تائید آقای خمینی اعلام میکردند که او با این اطلاعیه که من سخنگوئی ندارم، آب پاکی را روی دست همه آنها ریخت. در آن دوران یگانه کسی که مستقل از آیت الله خمینی نظراتش را بیان می کرد آیت الله طالقانی بود که از آقای خمینی خرج نمی کرد بلکه از خود خرج می کرد و گاه با جسارت هم خرج می کرد.


به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet @pyknet


 پیک نت 8 دی

 
 

اشتراک گذاری: