دولت
موقت مهندس مهدی بازرگان زير فشار خبر ملاقات با امريكائيها در حاشيه كنفرانس
الجزاير كنار رفت و نخستين سخنگوی دولت “اميرانتظام“ نيز به اتهام ارتباط با
ديپلماتهای امريكائی، كه مانند ديپلماتهای هر كشور ديگری ميتوانستند با سازمانهاي
اطلاعاتی كشور خود نيز همكاری داشته باشند زندانی شد: قديميترين
زندانی سياسی جمهوری اسلامي!
از
آن زمان تاكنون نه تنها مناسبات رسمی ديپلماتيك ميان جمهوری اسلامی و امريكا قطع
است، بلكه چماق اتهام ارتباط با امريكا و يا دنبال كننده سياستهای امريكا در
جمهوری اسلامی بيوقفه بر سر اين و آن فرود آمدهاست. چماقدار در حاكميت بوده و
چماق خور يا در حاشيه حاكميت و يا بكلی خارج از حاكميت. اين چماق كشی، عليرغم آنكه
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام رسما در آخرين اظهارنظرش كه مطبوعات منتشر كردند ميگويد
در دوران من(رياست جمهوري) مناسبات خوبی در عرصه اقتصادی و فرهنگی با امريكا
برقرار بود و اگر مطبوعات مسئله را سياسی نكرده بودند مسير طبيعی خود را هم طی ميكرد،
همچنان در جمهوری اسلامی رايج است.
در
يكی از آخرين چماقكشيهای متداول و آشنا در جمهوری اسلامی، روزنامه رسالت كه
ظاهرا و بهر دليل موقت و يا دائم، ديگر صلاح نميداند به سياست خصمانه خود با نهضتآزادی
و دكتر ابراهيم يزدی ادامه دهد، درعين حال كه سخنان دكتر
ابراهيم يزدی را منتشر كرده، متاثر از همان سياستی كه تاكنون در ارتباط با
مليون و مليمذهبيها داشته، مينويسد كه ايشان حامل
پيامی از سوی امريكائی ها نيست! دكتر يزدی چند روزی است، پس از معالجه
بيماری سرطان خويش، از امريكا به تهران بازگشتهاست.
نويسنده
روزنامه رسالت بيش از اين پيش نرفتهاست، كه اگر مسائل مربوط به ديدارهای پنهانی
ديپلماتهای نامريی و مورد تائيد جناح مطبوع رسالت در سويس، كنفرانس “داووس“،
قبرس، پرواز قبرس گيت، كميته 6 نفره وزارت خارجه مطرح نبود پيش ميرفت!
سه نوع
رابطه
در
جمهوری اسلامی سه نوع رابطه و عملكرد در ارتباط با امريكا وجود دارد و اين مربوط
به امروز و ديروز نيست و ريشههائی 20 ساله و بلكه بيشتر هم دارد.
رابطه اول پنهانی است و ميخواهند پنهانی هم ادامه پيدا كند. در اين
رابطه نه تنها خريدهای تسليحاتی، بلكه از شير مرغ تا جان آدميزاد معامله ميشود.
شير مرغش همان اجناس امريكائی است كه وارد ميشود و جان آدميزادش نيز همان فيصله
يافتن ماجرای گروگانهای امريكائی در ايران، آزادی گروگانهای امريكائی در لبنان و
جنجالهائی است كه پيرامون چند ترور و انفجار مطرح است و در هر معامله و زد و بند
پشت صحنه ای بابت آن يا امتياز خواهند گرفت و يا امتيار خواهند داد!
رابطه دوم، همان است كه آقای نژادحسينيان بعنوان نماينده ايران در
سازمان ملل متحد و در ديدار با سناتورها و اعضای كنگره امريكا پيش ميبرد و پيش از
او نيز وزير خارجه كنونی جمهوری اسلامی اين وظيفه را پيش ميبرد. اين ديدارها نه
تنها در حاشيه جلسات سازمان ملل متحد، بلكه در حاشيه بسياری از كنفرانسهائی كه با
حضور و شركت امريكائيها برگزار ميشود تكرار ميشود و نمود علنی و آشكار آن هم
سخنرانيهای وزير خارجه و رئيس جمهوری در جلسات مجمع عمومی سازمان ملل متحد است. محمدخاتمی
با ابتكار مصاحبه با شبكه تلويزيونی سي.ان.ان (با گزارشگر نيمه ايرانی “كريستين
امانپور“) كوشيد اين مناسبات را عادی تر و آشكارتر كند. او كوشيد اين مناسبات را
از حالت پنهان و نيمه مخفی خارج سازد تا از مجرای طبيعی آن كه وزارت خارجه است
دنبال شود و نه از سوی نهادهای پرشمار و عريض و طويل نمايندگی رهبری در امريكا و يا
نماينده جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد. اين جدال همچنان ادامه دارد و همه آنها
كه مخالف مناسبات عادی و گفتگوی آشكار با امريكا هستند، سود و منافع سياسی و حتي
اقتصادی خود را در غير علنی بودن اين مناسبات و پيش بردن آن از طريق همان نهادی ميدانند
كه انتصابی است و حساب و كتاب آن در محافل قدرت پس داده می شود و نه به ملت!
رابطه سوم اين مناسبات، كه خطرناك تر از نوع دوم است، اجرای سياستهاي
امريكا در داخل ايران است. يعنی آن روشها، سياستها و حوادثی كه در جهت سياستهاي
استراتژيك امريكا و هموار كننده اجرای آنها در منطقه و در ايران است. اكنون سياست
استراتژيك امريكا فراهم ساختن زمينه برای دخالت مستقيم در امور داخلی
ايران و حتی دخالت نظامی در ايران و موزائيكی كردن ايران(تقسيم ايران)، تبديل
ايران به تخته پرشی بمنظور كنترل آسيای ميانه و خليج فارس تا دهانه افريقا و تبديل
ايران به پادگانی برای پشتيبانی نظامی “دپو“ امريكا در تحركات نظامی آينده عليه
روسيه، چين، هند است. در اين “دپو“ موشكهای اتمی امريكا هم برای جنگهای محدود
اتمی در منطقه بايد نگهداری و ذخيره شود.
حال
بايد ديد كدام سياست و روش در حاكميت جمهوری اسلامی در جهت تقويت اين استراتژي
امريكا در ارتباط با ايران دنبال ميشود و مجريان آن كيستند. اين سياست بسيار
خطرناك تر از اين و يا آن ديدار با مقامات امريكائی و اتهام پيام داشتن و يا پيام
نداشتن اين و يا آن فرد و شخصيتي است كه آشكار و علنی در كشور زندگی ميكند و حرف، نظر،
سخن و عملش نه تنها آشكار است، بلكه از هر طرف هم زير
كنترل و شنود و فيلمبرداری!
آن سياستي كه كشور را به چند گروه خودی، غيرخودی، نيمهخودی و بيخودي
تبديل كرده،
آن سياستي كه اجازه نداد در تركيب هيات رئيسه مجلس شورای اسلامی حتی يك
نفر بعنوان نماينده اقليت 7 تا 8 ميليونی مسلمانان سنی ايران بنشيند،
آن سياستي كه به گفته وزير كشور در بلوچستان ايران جنگ سني-شيعه را
دامن ميزند و در خراسان و به بهانه تقسيم اين استان به چند استان جديد جنگ استانی
و محلی را تشويق ميكند تا جلوی تقسيم خطه سلطنتی خود را بگيرد،
آن سياستي كه مانع تحقق شعار “ايران برای همه ايرانيان“ جبهه مشاركت
ايران اسلامی شد،
آن سياستي كه هر نوع اميد جوانان كشور را نسبت به امكان تحول در داخل كشور و
در داخل حاكميت جمهوری اسلامی سلب ميكند و سپاه استقبال از نجات دهنده خارجی را
تقويت ميكند،
آن سياستي كه با بستن مطبوعات داخل كشور راديوها و تلويزيوهای در خدمت
استراتژی ياد شده امريكا در بالا را ترويج ميكند و...
به
مراتب خطرناكتر و وموذيانهتر از حتی روابط پنهان ديپلماتيك و به مراتب خطرناكتر
از روابط آشكار ديپلماتيك با امريكا و يا هر كشوری ديگر است.
بايد نام آنهائی را برای مردم افشا كرد كه ماموريتهاي
ويژه ديپلماتيك داشته و دارند و در مجلس و تحريريه مطبوعات دو جناح راست و اصلاح
طلب نيز ليستی از حدس و گمان و يقين نسبت به نام آنها وجود دارد. اما مهمتر از
اين افراد و اين ليستها، آن سياستهای زمينه ساز پياده شدن استراتژی امريكا در
ايران و هدايت كنندگان آن در راس هرم و يا بدنه حاكميت است. هدايت كنندگان و خط
دهندگانی كه اغلب بعنوان مشاور، نديم و نديمه در سايه محافل قدرت حركت ميكنند و
خط ميدهند. |