قرار ما با خودمان اين بود که در پيک هفته مهم ترين و
خواندنی ترين خبر هفته را به سليقه خودمان پيدا کنيم و
باز به سليقه خودمان برآن حاشيه ای بنويسيم. تا سه
شنبه شب، آيت الله مشگينی در صدر جدول خبرسازان داخلی
قرار داشت. تصميم داشتيم کمی در باره نماز جمعه هفته
قبل او بنويسم. همان نمازی که در آن گفت امام زمان را
خواب ديده و ليست نمايندگان مجلس هفتم را همراه با
آدرس خانه و اسم و فاميل، شماره تلفن و موبايل آنها،
از ايشان گرفته است!
می خواستيم بپرسيم اگر امام زمان ليست را ميدهد، ديگر
چه احتياجی به شورای نگهبان و رهبر است؟ و يا بقول
رئيس مجلس ششم "مهدی کروبی” ديگر چرا بايد اعتبارنامه
های آنها بررسی شود؟ علاوه بر اينها، تق کار آمده که
يکی دو نفری هم از وابستگان ساواک زمان شاه به مجلس
هفتم رفته اند، تکليف آنها چه می شود؟ امام زمان آنها
را هم تائيد صلاحيت کرده؟ آدرس خانه و موبايل آنها را
هم داده؟ اگر اينها نظرکرده امام زمان اند، پس چرا
مجلس هفتم هنوز گرم کار نشده، فورا زمزمه "نظارت
استمراری” را دارد تهيه می کند تا اگر، حتی همين
نمايندگان نا اهل از آب در آمدند و از اصلاحات و
مافيای حکومتی و همان حرف های مجلس ششمی ها زدند از
نمايندگی ساقط شان کنند؟ می خواستيم بپرسيم اگر فردا
امام زمان به خواب کسان ديگری هم آمد و چيزهای ديگری
گفت کدام شاهد را بايد آورد تا راست و دروغ خوابش
معلوم شود؟ اگر امام به خواب روحانيون می آيد، چرا به
خواب آيت الله منتظری نمی آيد؟
خلاصه سرگرم مسابقه 21 سئوالی بوديم تا برسيم به دليل
اصلی خواب نما شدن آيت الله مشگينی که پسر او و رئيس
دفترش گفتند، آيت الله اينطوری نگفته که مطبوعات نوشته
اند، همچين خواب خواب نبوده و زياد هم واضح و روشن
حضرت را نديده. حدس زده که ايشان است. يک نماينده
هفتمی ( نه هنر هفتم، بلکه مجلس هفتم) نامه ای خطاب به
رئيس مجلس ششم نوشت و تلويحا گفت زياد هم لازم نبود
مسئله را باز کنيد و آبروريزی کنيد. از اين گوش بگيريد
و از آن گوش در کنيد.
شايد کروبی و بقيه مدعيان حوزه ای چنين نکند، اما ما
چنين کرديم! مخصوصا که از چهارشنبه خبر خواب نما شدن
آيت الله مشگينی در مرتبه دوم اهميت قرار گرفت و کشف
ناگهانی بنای بزرگترين و مدرن ترين زندان ايران در
جاده تهران- قم آمد در راس اخبار.
زندانی در منطقه "فشافويه". خبرگزاری های داخلی که
خيلی وقت ها يادشان می رود برای 5 سئوال حرفه روزنامه
نگاري(يعنی " کی؟ کجا؟ چه وقت؟ چرا؟ چگونه؟") پاسخ
پيدا کنند، اين بار هم يادشان رفت بنويسند فشافويه
کجاست؟ فکر کرده بودند همه فوت آب اند. البته، اين که
بعدا "فشافويه" هم به شهرت اوين و قصر برسد، يک بحث
ديگری است!
هر چه مصاحبه رئيس جديد زندان ها را در ايسنا و ايلنا
و خبرگزاری فارس و مهر و سايت رويداد و امروز و ...
بالا و پائين کرديم نتوانستيم فشافويه کجاست. حتی فکر
کرديم احتمالا می خواسته اند بنويسد" فشم" و مطابق
معمول غلط غلوط نوشته اند فشافويه.
سه صبح تلفن کرديم تهران. يک نگون بختی را از خواب
بيدار کرديم و پرسيدم می دانی "فشافويه" کجاست. بيچاره
چنان شوکه شده بود که نگو و نپرس. آن وقت صبح، حتی اگر
کسی می دانست "فشافويه" کجاست هم شوکه شده و يادش می
رفت، چه رسد به اين که او هم مثل ما نداند "فشافويه"
کجاست و اساسا چيست؟
نا اميد و در ترديد از درست و غلط بودن اين نام، رفتيم
سراغ "حل المسائل" اينترنت:
گوگل!
طفلک بی زبان و بی ادعا، برق آسا چندين سايت "فشافويه"
برايمان پيدا کرد و معلوم شد آن اسم درست است و محلی
است در حوزه شهرری و در مسير جاده تهران- قم. برای
خودش دادگاه و آموزش و پرورش و شهرداری دارد و اتفاقا
سايت هايش هم پرو پيمان خبرها و مقالات مذهبی و مسجدی.
تازه فهميدم بزرگترين مرکز فيلمبرداری سپاه که فيلم
های جنگی را در آن می سازند در همين "فشافويه" قرار
دارد. اخيرا هم هنگام فيلمبرداری يک دسته گل به آب
داده و باعث مرگ سه سياهی لشکر در يکی از فيلم ها شده
اند.
زندان را در چه فاصله ای از اين استاديوی فيلمبرداری
می خواهند بنا کنند؟ به درياچه نمک نزديک است يا به
چاه های دوقلوی "جمکران"؟ به حوض سلطان نزديک است يا
شهرداری و شهربانی "فشافويه"؟
به اين ترتيب، خبر تعطيل زندان قصر، تقسيم زندانيان
براساس جرمشان بين 6 زندان تهران و بالا رفتن ديوار
زندان "فشافويه" در راس اخبار هفته ای که پشت سر ماند
قرارگرفت.
وداع با زندان قصر، وداع با تاريخ و سرگذشت هائی که در
آن گذشت نيست. سرگذشت و تاريخی که شايد مشهورترين آنها
فرار تاريخی رهبران حزب توده ايران از آن باشد.
ماجرائی که به پيش از کودتای 28 مرداد باز می گردد و
اغلب آنها که در آن فرار بزرگ گريختند و يا آن فرار
تاريخی را سازمان دادند، درجمهوری اسلامی اعدام شدند! |