در دورانی كه ، چنانچه شرط و سخن تاريخ بود، اروپا هوشيار و
بيدار به راستای عصر بورژوازی رهسپار میشد، در ايران و حوزه
آسيای مركزی تاريخ اما با تازيانه زمانه درسراشيب خود بود.
اقتصاد تنگ حال كشور و اين نواحی گسسته ، استثمار و بهره كشی
فئودالی كه خانمانها بركنده، عامل همه شوربختیها ی مردم و
دهقانان بود كه زيرساخت كشور ومنطقه را ناتوان و در هم
میكوبيد.
تاريخ اين دوران ، تاريخ خيزش درد آگين دهقانان ازجمله
تركمنها دربرابر دولت استبداد و فاسد صفويان است. افزايش
ميزان مالياتها كه روستاييان و رعايا میبايست هم به حاكمان
منطقه وهم به حكومت مركزی میپرداختند ومضاف برآن بيدادگری و
خودكامی شاهی، ناخرسندی همه گيردرسطح كشورايجادكرده ، ساختار
حكومت صفوی را سست و زوال آن را در پيش گرفت.
پس ازدولت صفوی نوبت به نادرشاه میرسد كه وی نيز بسان
مستبدان صفوی برای اينكه ناندانی دربار وحكومت خراب نشود،
مالياتهای سنگينی برگُرده ملت، رعايا ودهقانان میبندد. وصول
اين مالياتها دراين دوران با شكنجه، بريدن زبان و درآوردن
چشمها وتاراج دهقانان و روستاييان همراه بود. سياست اقتصادی
شاهان بر استثمار بيشتر دهقانان و سركوب مخالفين اين سياست
همراه شده بود.
مرگ هر شاه خودكامه قاجار، آغاز دورهای از فروپاشی اقتصادی
بود
.در
اين روزگار دشوار و سخن تلخ، كه هركس را خردی بود، جان برتباه
بود، تودههای دهقانی برای رهايی ازپرداخت خراجهای سنگين و
بنيان كن هستی آنان در اين هولگاه و در وارهيدن از استبداد به
خيزشهای اجتماعی دست میيازيد.
تركمنها نيز دراين عصربيداد و تيره گی در بيمگاه رنگساييده و
بیسامان خود در دوره تضادهای اجتماعی زيست داشتند. در دوران
حيات تركمن ها، سده هفده ميلادی را میتوان سده آغاز تار ومار
تركمنها و تبعيد و سركوب آنان بدست شاهان قاجار وخانهای خيوه
بشمار آورد. دراين سده تركمنها از سوی استعمار تزاری روسيه
ولشكركشی آن مورد سركوب و اذيت و آزار بسياری شدند. در نيمه
قرن هفدهم در استرآباد خيزش بزرگی در وارهش از استبداد انجام
میگيرد. در اين خيزش تركمنها نيز بهمراه قاجارها شركت
میكنند. متاسفانه اين قيام به شكست میانجامد و به دستور حاكم
وقت استرآباد به گفته شاهدی « ازسرهای بريده، تپهها به
وجود میآيند.»
وضعيت اقتصادی دهقانان تركمن كه برروی زمين كارمی كردند، بلحاظ
فقدان ابزار كشاورزی كه سخت ابتدايی و كمبود آب كه نقش بزرگی
را بازی میكرد و مسبب بسياری جنگها میشد، دشوارگذر بود. به
همان سان نيز توليد كشاورزی بسيار پايين میبود. ازسوی ديگراين
كمبود آب دردشتهای بیآب و علف نفاق و چند دستگی بين قبايل
تركمن وزد وخورد بين آنان را بوجود میآورد. اين مسئله برخی
ازتركمنها را مجبور به كوچ دوباره میكرد. ازدل چنين اوضاع
اقتصادی _ سياسی ، جنگ وگريزها ونفاق است كه شاعران و
بنيادگذاران ادبيات تركمن پا به عرصه وجود میگذارند و جانی نو
در اين كالبد بیجان فرهنگ میدمند.
انديشهها و آرزوهای اكثريت اين شاعران ادبيات تركمن،
انديشهای انسانگرايانه و برای داد عليه بيداد بوده است. روح
شاعرانه و منطق خردآنان برای درك هستی با زيباترين انگارههای
انسانی بيان میشده است. محتوی اين آرزو و انگاره، زندگی نو و
زيبا همراه با عدالت برای مردم نگون بخت زمانه شاعران و رهايی
از اسارت استبداد شاهان و خانها بود. گوهر اشعار اين شاعران
پاسخ و داوريی بود تاريخی عليه ستم و بيدادگری اجتماعی ستمگران
تاريخ .
شاعران تركمن خود شاهد زنده خيزشهای روستايی عليه حكام
خودكامه و فئودالها و نبرد سهمگين طبقات در همه عرصههای
اجتماعی _ افتصادی زمان خود وشاهد دوران گسترش انديشههای
مستقل و رهايی بخش در ميان تركمنها بودند. نمی توان گفت كه
همه قبايل تركمن چاروادار بودند.
گوگلانها كه درقرن شانزده ازكوچ نشينی دست كشيده و اسكان
میيابند، يكی ازجمعيتهای شهرزيست نواحی شمال خراسان را تشكيل
ميدهند. منطقهای كه گوگلانها درآنجا به كشت میپرداختند،
منطقه پر آب وعلف رودگرگان بود. ابريشم بافی و قالی بافی صنعت
عمده اين منطقه بود. البته به اين اسكان يافتگی گوگلانها ،
فرهنگ ايران نيز تاثير خود را میگذاشته است. تماس گوگلانها
با فارسها در اوضاع و شرايط متنوع برآن میدارد كه گوگلانها
زبان فارسی را بياموزند. آموزش زبان فارسی راه ادبيات و علم را
برای گوگلانها باز میكرده است.
ادبيات تركمن در بسياری، داستانهای منظوم شفاهی نسل پيشين است
كه در مفاهيم نوين بيان ميشوند. زيستگاه تركمنها همسان برخی
قبايل ديگر ترك، بمانند قرقيزها نبود كه تنها به منطقه تيان
شان محصور بوده و از تاثير نفوذ فرهنگ بيگانه درامان باشد.
طبيعت اوغوزها ( تركمنها ) دركوچنده گی آنها در قرون هفتم تا
نهم ميلادی بود.
ادبيات تركمن تادوران مختومقلی يا حداكثرتا قرن هيجده، ادبياتی
به زبان جغتايی است.
هستی ادبيات تركمن تنها مستند به فضای نزديكی آن به مناطق
فرهنگی آسيای ميانه نيست، بلكه ازتهيج فرهنگی است كه منبع آن
دردرون اين خلق است.
تركمنها به محيط فرهنگی بزرگ ايرانی _ تركی آسيای مركزی
تعلق دارند.
منظومههای حماسی مردمی تنها نمودگاری هستند كه خويشاوندی تنگ
اتنيكی _ زبانی تركمنها را با ديگر تركهای اوغوز به روشنی
نشان میدهد. منظومههای حماسی تركمنها مانند، گوًراوغلی
(كوًر اوغلی ) يا امثال آن، در نزد ديگر قبايل ترك بجز
آذزبايجان و ترك عثمانی بسيار كم ديده میشود. يا حماسه هايی
مانند، « يوسف و زليخا » ، « زهره وطاهر» ، « ليلی و مجنون»،
«هورلوقغا و همراه » و همچنين« شاه صنم و غريب » كه درزمان شاه
عباس اول ظاهر میشوند، تنها برای تركهای عثمانی وآذربايجانی
معروف وشناخته شده هستند؛ يا داستان اصلی وكرم، عشق
نافرجام يك جوان مسلمان به نام كرم به يك دختر مسيحی
ارمنی به نام اصلی است_ درداستان تركمنی اين اثر
بگونهای نيرومند با جوهری اسلامی پديدار میشود. درحالی كه در
داستانهای حماسی ازبكها ، قزاقها و قرقيزها سخنی از اين
نمودها نيست. در نثر ازبكی نمود كوًراوغلی (گوًراوغلی )
بصورت قطعات نثر پراكنده است ، درحاليكه درگوًراوغلی تركمنی
بصورت نثر مسلط است. ترانه سرايان تركمنها همانند ازبكها
باخشی ناميده میشوند ( واژه اقتباس شده چينی : زبان
چينی كهن، پاك _ شی « دانشمند، فاضل ») و درنزد تركهای
عثمانی و آذربايجانی عاشق. تفاوت آنها با ترانه سرايان
خلقهای مشابه دراين است كه قهرمان هرسرودهای يك عاشق است، يك
بخشی يا عاشق خود موضوع سروده خودرا درعرصه گستردهای انتخاب
میكند.
برخی نمايندگان پيشين ادبيات تركمن
برهان الدين سيواسی
سده چهارده، بمثابه نماينده پيشين ادبيات تركمن است، هرچند كه
نيای وی به آناتولی كوچيده بودند و خود ديوان خويش را به تركی
عثمانی نوشته است.
نخستين شاعری كه به زبان تركمنی نوشته و بمثابه پی گذار ادبيات
كلاسيك تركمن دارای ساخت كامل شعری اين زبان ارزش دارد،
مختومقلی با تخلص« فراغی» است. مختومقلی انسانی
انديشمند وفرهيخته بود. شاعر، ادبيات وفولكلورِكشورهای همسايه
و اعراب را میشناخت. وی در جنبشهای سياسی، قبايل تركمن را
همواره به اتحاد فرامی خواند وخان ها، روسای قبايل وروحانی
نمايان وابسته به آنها را سرزنش میكرد. علاوه براين وی درآن
زمان درحقيقت شاعر همه آسيای مركزی تا پيش از
انقلاب اكتبر روسيه بود. دراشعار او سرشتی غمناك وجود دارد، كه
متاثر ازاوضاع زمان خود او ست. مختومقلی بمثابه نخستين در
شعرتركمنی و پايه گذار ساختارغوشغی (جغتايی و ازبكی:
قوشوق: « شعر») بود و برای همه تركها شكل شعرملی مشترك
بوجودآورد.
شاعر شيدايی كه هم دوره مختومقلی است درحفظ زبان تركمنی
كوشش میكند. وی دربرابر آسيميلاسيون زبان تركمنی مقاومت
میكند. درقرون هفده وهيجده با كوشش برخی نويسندگان ترك عرب
گرا تلاش شد كه زبانهای تركی عربی زده شود و از اين رو
واژههای عربی بدست اينان در متنهای تركی بيشتر رواج میيافت.
شيدايی در برابر اين جريان به مخالفت برمی خيزد. گرچه اكنون
واژههای بجا مانده از دوران نفوذ اعراب در دستور زبان تركی
واردشدند، ولی نوعی شكل تركی به خود گرفتند. شيدايی به داستان
و حماسههای مردمی شناخت داشته و قصهای عاشقانه از وی به نام
« گل و صنوبر» بجا مانده است.
پس
ازمختومقلی میتوان قربان دردی ذليلی و سپس سيد نظر
سيدی را درسالهای پايانی قرن هيجده نام برد. ذليلی هم
عصر سيدی است. ذليلی ادامه دهنده
راه شاعر كبير تركمن مختومقلی است. وی در جنگ عليه خان خيوه
شركت میكند وبيش از هفت سال اسير میگردد. وی ميهن دوستی بزرگ
بود. اين احساس در نامهها و اشعار وی پيدا است .
ذليلی در مكاتبات خود با شاعر سيدی سختی هستی اسارت بارخود را
توصيف میكند. شعر« آه، ميهن من» از اواست. سيدی سردار و
قهرمان مبارزه با شاهان مستبد ايران است. وی مردم را همواره به
اتحاد فرامی خواند. سيدی رابطه بسيارنزديك و دوستانهای با
ذليلی داشت و دارای انديشههای ميهن دوستانه بسيار بارزی بود.
وی شاعری است رزمنده وخود بارها درمبارزه عليه امرای بخارا
نيزمسلحانه شركت داشته است. سيدی ادامه دهنده سنن مختومقلی است
و حتی گامی بيشتر به جلو در نزديك كردن زبان كتابی به مردم
برداشت.
در قرن نوزده شاعرستم ديده، محمد ولی كمينه نويسنده
آثاری چون« تهيدست» و« قاضی من» به جهت شاعرمردم شوربخت بودن و
طنز منظوم اجتماعی خود وملانفس برای غزل خود معروف
هستند. گوهر انديشه كمينه بلندپايگی شرافت انسانی درستيز با
جنايت حاكمان وقت بود.كمينه كالبدگشای جهانی است كه در آن
آزمندی وستم زمينداران ، تهيدستی و شوربختی مردم فقير حاكم
است. ملانفس وكمينه شاعرانی انسان گرا، عدالتخواه و فئودال
ستيز ومخالف روحانيان وابسته به فئودالها بودند. ملانفس موًلف
داستان مشهور« زهره و طاهر» (رمانی درنظم) است. اين اثر داستان
عشق غم انگيز زهره دختر شاه به طاهرِجوان است. ملانفس استاد
غزلهای عاشقانه است.
از مسكن قليچ يا ملا قليچ داستانهای « باتيرنفس
» ، « بك زاده و قربان » مشهورترين آن هستند كه متاسفانه از
شاعر همانند پيشينيان خودنسخه خطی از نوشته وی به دست نيامده
است.
محتاجي( آنا قليچ) شاعر غزلسرا ی تركمن، كه موضوعات
اصلی غزلهای وی عشق و طبيعت است. ميراث نسخه خطی وی حفظ نشده
است و بيشتر آثار وی دربيان شفاهی آن بدست ما رسيده است. نزديك
به چهل شعر از وی وجود دارد.
كمينه، سيدی، ذليلی، ملانفس، محتاجی و مسكين قليچِ غزلسرا و
نوازنده، بمثابه بارزترين و درخشان ترين نماينده جناح
دمكراتيك ادبيات تركمن سده نوزده هستند.
به ادبيات تركمن همچنين بايرام شاعر،كوًر ملا، ملا مورت
( الله بِرِن خوجه نياز اوغلی) و دردی قليچ تعلق دارند.
درآثار اين شاعران انگيزههای اعتراض عليه نظام موجود بسيار
شديدتر بودند و پس از انقلاب اكتبر نوشتههای اين نويسندگان
گسترش وسيع يافت. دردی قليچ يكی از آغازگران شعرِ دوران
تركمنستان شوروی است. وی از كودكی بينايی خود را از دست
میدهد. دردی قليچ در آثار خود زندگی دشوار و پررنج دهقانان
تركمن را تا انقلاب اكتبر بازگو میكند. اشعار« تهيدستان »، «
اغنيا» و« آلاچيق» او مشهور است. شعرای نامبرده بمثابه
پيونددهنده مختومقلی و ادبيات شوروی بودند. ديرتر تكامل ادبيات
تركمنی شوروی به همان سبك آغاز شد.
مرحله نوين ادبيات تركمن ازسالهای دهه بيست قرن بيستم كه نقش
بسيار ارزندهای را در ادبيات نوين تركمن بازی میكند، آغاز
میشود. مرحله بعدی آن دردوران شوروی با آثار
نويسندگانی چون ك. بورونف ، آ. قاوشوتف ، يا. ناصرلی ، آ.
آلاميشيف و ديگران وبا آثار شاعران جوانی چون آتا ساليخ
؛ آ. مِرگِنف ؛ ن. آنا قليچ و دوردی قليچ درسالهای
جنگ كبير ميهنی میآغازد كه درپيكار قهرمانانه خلق با
اشغالگران فاشيست و در جبهه زحمت و پيروزی دركار بازتاب
میيابد.
در پيوند با رمان و داستانِ اين دوران ، آثاری چون رمان
تاريخی به زبان تركمنی ب. كربابايف به نام « گام تعيين
كننده » و داستان او«ای سلطان از سرزمين پنبه » و رمان « نفت
داغ » ، قاوشوتف با رمانی به نام « در دامنه كوپت داغ
» درباره زندگی دهقانان ؛ داستانها و حكاياتی از ب.
سِيتاكف . قربان صحت اف و آ. دورديف و ديگران ؛
آثار شاعرانی ( سربازان جبهه جنگ كبير ميهنی) چون ر. عليف
، چ. آشيروف ، ن. پومما ، ش. ككيلف و نويسندگان و درام
نويسانی همچون آ. قاوشوتف ، گ. مختارف وارد صحنه ادبيات
شوروی تركمن میشوند. از مهمترين نثر نويسان نوين آن دوران
میتوان: آ. قاوشوتف ، حاجی اسماعيلف، بكی سِيتاكف ، ق.
قربان صحت اف و حسين مختاروف و در سا لهای اخيردر شعر
كريم قربان نفس اف را نام برد.
|