آرام و سر به زير،
نگاهت به سنگفرش خيابان دوخته میشود و با
چشمانت آنها را میشماری. آن زمان كه حساب سنگفرشها از دستت
در رفت،
سرت را بالا میآوری تا به ذهن خسته ات استراحت دهی.
نگاهت
به
گروه ديگری از نسل جوان ايران میافتد
. موجی از پسرانی كه به كار مسافركشی مشغولند.
غم نان و دغدغه كار و ايستادن روی پا، آنها را پشت فرمان
نشانده است. كلام و لباس آنها، از نوع ديگری است. آرايش
موهايشان نيز به گونهای ديگر. همه چيز دارند، جز ريش، كه اگر
داشته باشند هم بدان مدل داده اند. از روی فيلمهای تخيلی
هاليود.
از كامپيوتر سخن میگويند، از اينترنت و وبلاگ ها، از فيلترينگ
و خلاصه از هرچيز كوچك و هرچيز بزرگ. از نسل جديد سخن ميگويند
با دغدغه هائی كه كوچكترين ارتباطی با روحانيون ندارد! نه از
نوع سياسی اش و نه از نوع عبادی اش.
اغلبشان از رفتن و رسيدن و تازه شدن سخن میگويند. اگر آن
دورها هم نشد، به دوبی و ابوظبی. خلاصه جائی كه هم پول بتوان
در آورد و هم زندگی كرد. خودتان از امروز در خيابانهای تهران
مسافركشهای شخصی را برانداز كنيد. آمار دستتان میآيد. رسمی
اش اينست:
سازمان حمل و نقل شهری تهران
میگويد طی 10 سال گذشته
30 درصد
به مسافركشهای جوان اضافه شده است.اكثر
اين جوانان دارای تحصيلات دانشگاهی هستند.
اين آمار میگويند در حال حاضر بيش از 50 درصد
مسافر كشهای شخصی و رانندگان حمل نقل شهری
تهران 25 تا 35 سال
دارند.
|