نسل اول سينمای ايران را، ناصر ملك مطيعی و روفيا فرض كنيد، كه
ادامه اش رسيد به بهروز وثوقی و فنی زاده. از تئاتر هم قرض
گرفتند و انتظامی و مشايخی و علی نصيريان هم به اين نسل
پيوستند. نسل دوم سينمای ايران را امثال "پرستوئی” فرض كنيد كه
مارمولكی است!
سينمای ايران هم با گوزن ها، گاو، آقای هالو، قيصر، طبيعت
بیجان و... خودش را تا انقلاب 57 جلو كشيد. نه سينه خيز، كه
خيز برداشت. با انقلاب و جنگ، خانه نشينی و پرونده سازی خيلی
ها به حاشيه رانده شدند و سينما نيز عقب نشست.
نسل دومی ها، كه حداقل 20 سالی كم سن و سال تر از نسل اولی ها
هستند، به تاخت، يك ميدان را عبور كردند. مخملباف، حاتمی،
ملاقلی پور و... تك سواران اين ميدان بودند و امثال معتمدآريا،
رخشان بنی اعتماد و... نه بر ترك سواركار اين ميدان، كه خود
شانه به شانه مردان تاختند. دراين ميان چهره های جديد بر پرده
سينمای ايران ظاهر شدند و پديده های شگفتی در سينمای ايران
جلوه كرد، كه مجال و ضرورت بازگوئی آن در اين چند خط نيست.
چرا؟
زيرا از نسل سوم سينمای ايران میخواهيم بنويسيم. همان ها كه
در فيلم نسل دومی ها و دركنار بازيگران نسل دوم سينمای ايران
ظاهر شدند و چنان استعداد شگفتی از خود بر جای گذاشته اند كه
شايد در سينمای جهان كم نظير باشد. كودكان ايران و نقش هايشان
در سينمای ايران. بیآنكه آموزشی ديده و حرفه ای باشند. آنها
آينده سينمای ايران اند. جانشينان عزت الله انتظامی، مشايخی،
فنی زاده، پرستوئی، ملك مطيعی، بهروز وثوقی، ثريا قاسمی، ژاله
و....
اين نسل شگفتی خواهد آفريد. نسل سوم سينمای ايران را میگوئيم
كه هنوز زير 14 – 15 سال است و در "رنگ خدا"، "زمانی برای مستی
اسب ها"، "خمره" و... اعجاب را برانگيختند.
|