«بايد به آزادی در محيطهای علمی و پيشبرد دموكراسی در
دانشگاهها اهتمام بيشتری داشت.»
دكتر مصطفی معين كه درادامه تبليغات انتخاباتی راهی آذربايجان
شده، در جمع استادان دانشگاههای تبريزگفت:
«من نه از آنرو كه دانشگاهيم و به صنف دانشگاهيان تعلق دارم،
بلكه به آن سبب كه فكر ميكنم "نهاد دانشگاه" و "گفتمان علمی”
در توسعه ايران و تحولات روزافزون جهان نقش محوری يافته است
وارد عرصه سياست شدهام. تضعيف دانشگاه و به حاشيه راندن يا به
حاشيه رفتن "دانشگاه" و نخبگان علمی، فرهنگی و سياسی كشور
عواقب ناگواری برای توسعه و پيشرفت خواهد داشت. براثر همين
سياست ايران عقب ماند و كشورهای مشابه آن مثل كره پيش رفتند.
تحقير و تضعيف اين كانون مولد فكر و تلاش موجب بروز آثار
زيانبار و درازمدت اجتماعی مثل انفعال و نااميدی و يأس شد»
به اين دلايل من سخن و برنامه مشخصی دارم كه معنای آن به ميدان
آمدن دانشگاه و نقشآفرين شدن مولدان انديشه و فرهنگ و علم
كشور در عرصه تعيين سرنوشت است. من آمدهام تا بتوانم عملا
گوش شنوای دانشگاهيان و دانشجويان، نخبگان و روشنفكران در امر
سياست باشم و با ياری آنها چارهای اساسی برای حل مشكلات مردم
و پيشرفت كشور در مسير اصلاحاتی كه خود ملت برگزيدهاند پيدا
كنم.
ما ميتوانيم به اعتبار اين سرمايه اجتماعی و در واقع
بهرهگيری از منابع انسانی ايران در همه زمينهها، "موج
جديد اصلاحات"
را پيش بريم. هركس آشنايی مختصری به تاريخ و فرهنگ ايران و
حداقل دو فراز سرنوشتساز يكصد ساله اخير آن يعنی انقلاب
مشروطه و انقلاب اسلامی داشته باشد ميبيند كه
اينجا(آذربايجان) سرزمين اميد و زايندگی و پويايی علمی، فرهنگی
و سياسی ايران است.
آذربايجان كانون اصلاحطلبی، آزاديخواهی، عدالتجويی، دينداری
در دنيای معاصر و نوزايی علمی و فرهنگی و هنری ايران معاصر
است. ترديدی ندارم كه به رغم تلاشهای ارزنده دولت خاتمی در
راه توسعه همهجانبه اين منطقه، جايگاه و رده آذربايجان در
توسعه بايد بيش از اينكه هست باشد.
من
فاجعه
حمله به دانشجويان بيپناه دانشگاه تبريز در 20 تير 1378 را و
جفايی كه در حرمت شكنی و ناديده گرفتن حقوق دانشجويان و
دانشگاهيان و مديران عزيز اين دانشگاه رفت، با تمامی وجود لمس
كردهام و در كنار آنان ايستادم. در عين حال از هوشمندی،
نوآوری و انگيزهمندی دانشجويان عزيز اين دانشگاه در انجمنهای
اسلامی، در نهادها و كانونهای فرهنگی و علمی و صنفی همواره و
در همه جا نكتههای فراوان آموختهام و در مشی فكری، سياسی و
اجرايی خود هم به كار بستهام.
همچنان كه از آگاهی و احساس مسووليت استادان عزيز دانشگاه
تبريز پس از اصرار و استعفای رييس شجاع و سخت كوش دانشگاه،
رييس منتخب را در مسوليت گذشتهام در وزارت علوم برگزيدم و اين
را به عنوان گام مهمی در اعتبار و استقلال دانشگاه به رويهای
قانونی تبديل كردم.
امروز با وقوف به برخی از اين تواناييها و ظرفيتهای تاريخی،
انس و الفت فكری و سياسی كه از قديم با اين سرزمين و اين مردم
داشتهام، سخن كوتاه و مشخصی در باب عدالت سياسی، دانشگاه و
توانمندی شهروندی دارم. نقطه عزيمت هر جنبش عظيم اجتماعی و
مشاركت مردم در تعيين سرنوشتشان توجه آنان به عدالت است. عدالت
مفهومی فطری است كه عقل هم ميتواند مستقل به آن دست يابد. هر
انديشه، فرد و گروهی كه برای عدالت وجود مستقل قائل باشد،
ناگزير بر عقل تكيه اساسی خواهد كرد و هر كس دنبال معيارهای
عدالتطلبانه در مديريت، اقتصاد، فرهنگ، سياست، جنسيت، و در
ميان گروهها و اصناف واقوام و نسلها و ... باشد به خرد فردی و
جمعی روی ميآورد و مجال رشد آنها را فراهم ميكند.
عمليترين راه كاهش مشكلات مردم و افزايش ظرفيتهای ملی و
بينالمللی بالا بردن سطح عدالت سياسی يعنی جلب مشاركت
داوطلبانه، آگاهانه و فعالانه همه شهروندان در عرصههای
گوناگون و در روند تصميمسازيهای ملی است. به اين ترتيب عدالت
سياسی زمينهساز مشاركت عمومی، ثبات و امنيت ملی و توسعه و
پيشرفت كشور است. مقدمهای كه اولين نگاه جدی به آن باعث تغيير
نگرش در عرصه سياست و قدرت به دانشگاه و دانشگاهيان و
استفادهی علمی از اين ظرفيت در سطح ملی ميشود.» |