جعفر پناهی يكی ديگر ازمحرومان بيست و سومين جشنواره فيلم
فجر است. فيلمش با سليقه هيات نظارت( به سبك شورای نگهبان برای
هر عرصه اي) جور در نيآمده است!
پناهی بعد از «بادكنك سفيد»ديگر نتوانست در ليست
شركتكنندگان جشنواره قرار بگيرد. با اينكه به گفته خودش
هر سال همه مراحل پر كردن فرم و فرستادن فيلمهايش را
به دفتر جشنواره انجام طی كرده است، ولی فيلمهايش با عقايد
و سليقههای متوليان جور در نيآمده است.
خودش به روزنامه اعتماد می گويد:
ادعا ميكنند كه امثال من برای ايران فيلم نميسازيم و
دلمان هم نميخواهد فيلمهايمان اينجا نمايش داده شود.
اين يك دروغ محض است. به نظرم اين يك نوع بازی است
كه دارند در ميآورند. اتفاقا خيلی به نفع ما است كه قبل
از حضور فيلم در هر جشنواره ای، برای يك بار هم كه شده
فيلم را در كشور خودمان و با حضور تماشاگران خودمان
ببينيم تا متوجه شويم كه چگونه می توانيم با مخاطب
خودمان ارتباط برقرار كنيم. تمام تلاشمان را ميكنيم كه
فيلممان اينجا نمايش داده شود. اينها توانايی نشان دادن
اين فيلمها را ندارند و آن وقت به دروغ ميگويند كه ما
رغبتی برای نمايش فيلمهايمان در ايران نداريم. به نظر
من مسوولان سينمايی ما آدمهای ترسويی هستند كه پايبند آن
ميزی هستند كه به آن رسيدهاند و ترس از دست دان اين
ميزها است كه آن محدوديتها را دو چندان ميكنند. و چون
خودشان به خودشان اعتماد ندارند هر چيز كوچكی را كه در
فيلم ميبينند، چون نميتوانند تجزيه و تحليل درستی داشته
باشند كه اين مساله درست است يا غلط، سعی ميكنند كاری
كنند كه اين برايشان مشكل ساز نشود و تيغ سانسور را بيشتر
به كار ميبرند. در حالی كه سينما برای من از يك قداستی
برخوردار است كه اگر چيزی در آن است برخاسته از باورهای
من است و اگر قرار باشد من يك قسمتی از فيلمهايم را
بردارم حس ميكنم به تمام آن اعتقاداتم پشت پا زدهام
و اين كار از من بر نميآيد. چون آن وقت شرمنده خودم و
وجدان خودم ميشوم.
معتقدم سينمای ايران يك نسل طلايی دارد كه من هميشه
سعی كردهام در هر موقعيتی كه پيش آمده احترام خودم را
نسبت به اين نسل به شكلی نشان بدهم. آدمهايی مثل
سهراب شهيد ثالث، كيميايی، نادری، بيضايی، كيارستمی، تقوايی،
مهرجويی و فرمانآرا و چند تن ديگر، از آن نسلی هستند كه بر
گردن ما حق دارند و يك دينی بر گردن ما و نسل من است
كه نهايتا هر جور شده بتوانيم اين را ابراز كنيم
چطور ميتوان قبول كرد كه عدهيی بيايند و بخواهند به ميل
خودشان فيلم تو را كوتاه كنند و يا صحنهيی از آن را حذف
كنند. من اگر به فيلمهايم باور دارم پس بايد از آنها
دفاع كنم و اجازه كوچكترين تغييری را در آنها ندهم. باز
هم به نظر من در ميان اين آدمهايی كه آمدهاند آقای
سيفالله داد
واقعا ارزشمندتر از همهشان بوده است.
مسوولين جديد وقتی كه صحبت از افتخارآفرينی و كسب جوايز
جشنوارههای خارجی ميشود با حالتی غرورآميز اعلام ميكنند
كه مثلا سينمای ايران در سال گذشته بالای صد تا جايزه
جهانی برده است و سينمای ما در همه جای دنيا افتخار آفريده
است ولی حاضر نيستند قبول كنند و يا در جايی اعلام كنند كه
با
اكثر اين فيلمها مشكل دارند
و جرات نمايش آنها را ندارند.
اين آقايان و مسوولان محترم جوايز فيلمهای ما را به نفع
خودشان مصادره ميكنند،آن وقت با امثال من چنين
برخوردهايی را انجام ميدهند كه من ناچار باشم فيلمهايم
را بطور قاچاقی در دانشكدهها يا مدارس سينمايی نمايش بدهم.
مسوولان سينمايی ما از ميان ترسوترين آدمها انتخاب شدهاند
تا بر خطوط قرمزها افزوده شده و رابطه مردم با سينما قطع
شود. |