ايران

پيك

                         
 

هاشمی رفسنجانی

پس از 26 سال علی اكبر خواني!

 سين. ابراهيمي

صريح و روشن بگوييم؛ هاشمی رفسنجانی اگر دوباره رييس جمهور شود، برای يكپارچه كردن حكومت، حفظ و دوام جمهوری اسلامی آمده است. رفسنجانی می آيد تا صنف روحانيون حاكم و متحدين بازاری آنرا  صاحب دولتی متمركز، طبقه ای منسجم و حزب راست ميانه روی بكند تا بتواند گردش قدرت را در بين خودی ها تضمين كند.

 
 

***

روزنامه شرق  پنجشنبه گذشته  طی مقاله ای با امضای گروه سياسی خود با لحن جوانی كه بلوغ خود را كشف كرده باشد، خبر می دهد كه  «موقعيت هواداران رفسنجانى در مجلس تقويت مى شود» و  قدرت الله ايمانی نماينده اصولگرای مجلس هفتم در سخنرانی پيش از دستور خود، بيش از ۳۰ بار نام هاشمى رفسنجانى را به كار برده و"برعكس الياس نادران"، كه با "احساس و هيجان" صحبت مى كرد، گفت: «قرن ها بايد بگذرد كه شخصيتى مثل هاشمى پرورش و تحويل جامعه شود... هاشمى سياستمدارى باهوش، اقتصاددان، شخصيتى ممتاز، فرهنگى، مدير و مدبر، اسلام شناس، نظريه پرداز و چريك پير نيم قرن مبارزه براى اسلام و تداوم آن است. هاشمى تيزهوش، تيزبين و بزرگتر و پيچيده تر از آن است كه حزب يا گروهى بتواند او را به نفع خود مصادره كند. هاشمى اگر در صحنه انتخابات حضور يابد، ستاره فروزان منظومه كانديداهاست و يقينا ملت رشيد ايران بيش از پيش قدر اين سردار بزرگ اسلام را مى داند و حرمتش را پاس مى دارد.»

 

فردای آن روز امير محبيان تحليلگر روزنامه و بنياد "رسالت" نيز، در نشست هفتگی موتلفه‌ اسلامی قم مايه كمی نگذاشت  ودرباره حضور هاشمی رفسنجانی در صحنه‌ی انتخابات رياست‌جمهوری همگان را خاطر جمع كرد و  گفت: «ايشان آدم كمی نيستند. 50 سال عمر سياسی دارند. از اول انقلاب نيز 8 سال رييس مجلس، 8 سال رياست‌جمهوری و 8 سال رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام بوده‌اند. ايشان آدم پيچيده‌ای است كه در سراسر كشور نيز تشكيلاتی دارد. هم هوادار دارد و هم مخالف. اگر ايشان بيايد، تمام معادلات بر هم مي‌خورد، اما چقدر تاثير مي‌گذارد معلوم نيست. اما آقای هاشمی بازی را مي‌چيند و قدم به قدم جلو مي‌رود. من از 6 ماه پيش گفتم و حالا هم مي‌گويم قطعا ايشان مي‌آيد. آقای هاشمی آرام آرام جلو مي‌رود تا زمان اعلام شود، حرف آخر را آخر مي‌زند.»

 

تا دو ماه پيش در ميهن ما كه مانند هيچ كشور ديگری نيست، همه شواهد حكم می داد كه آقای موسوی نامزد رياست جمهوری خواهد شد، بعد كه معلوم شد وی ترجيح می دهد به تابلو های نقاشی خود برسد،  جناح ديگری از حكومت نامزدی هاشمی رفسنجانی را مطرح كرد. تاكنون تقريبا روزی نبوده است كه كسی ما را از خبر ويژه خود محروم كرده باشد، يكی آيه و قسم كه حتما می آيد، ديگری خود با گوشهای خويش شنيده كه ايشان نمی آيد. به همان اندازه كه قرار ملاقات های ايشان بيشتر می شود به همان اندازه تكذيب روايت ميهمانان افزايش پيدا می كند. اين انتظار مقدس، گويا بايد تا حوالی سالگرد انقلاب طول بكشد، من برای نوشتن اين چند خط منتظر يك خبر موثق بودم؛ حالا كه كه آقای محبيان می گويد از 6 ماه پيش  اين را  می دانسته است، احساس غبن را كنار گذاشته، دل به دريا زده و می نويسم كه اين "آرام آرام چيده شدن"  شرايط برای بوجود آمدن شرايط بحرانی در داخل كشور و تنش در روابط بين المللی بيش از 6 ماه  عمر دارد.

 

بحران كنونی در عرصه داخلی و روابط خارجی،  كمی پس از آغاز دومين دوره رياست جمهوری محمد خاتمی آغازشد. ابتكار عمل را بيت رهبری ضمن مقابله با لوايح پيشنهادی رييس جمهور و سپس تصويب بودجه اضافی شورای نگهبان در مجمع تشخيص مصلحت، با هدف برگزاری انتخابات فرمايشی مجلس هفتم  تعميق يافت. اين به ميدان كامل آمدن مستقيم رهبر در انتخابات مجلس هفتم، براي- به توپ بستن مجلس –با كوبيدن بر طبل سياست مداخله گرانه مداخله در كشور های همسايه  همراه شد وبا سياست سركوب آزاديخواهان، دموكراتها، نويسندگان،  روشنفكران و جوانان در داخل كشور تداوم پيدا كرد. به اين ترتيب، اگر بحران را حتی از دهان و زبان اميرمحبيان هم بخواهيم بپذيريم، بانی آن ولی فقيه است، كه با تدارك انتصاب رياست جمهوری نهم، كارت دعوت برای ورود سربازهای آمريكايی به كشور را امضا  می كند. در چنين شرايط فراهم آمده توسط ولی فقيه است كه سياست خارجی جرج دابليو بوش دوم، روشن شدن تكليف ايران را در صدر برنامه های خود قرار می دهد و مقاله جنجالی "سيمون هرش" جای خود را در تمام رسانه های جهانی پيدا می كند.

 

وجد محافل سلطنت طلب، كه بار ها علاقه خود به بازگشت را پس از ورود تانك ها و سواره نظام آمريكا  به ايران اعلام كرده اند، از اينجا آغاز شده است. آنها بر اين باور شده اند كه با بهترين شانس زندگی سياسی خود  روبرو شده اند. اعلام رفراندوم توسط رضا پهلوی نتيجه اين كارزار و بحرانی است كه راس هرم قدرت در جمهوری اسلامی بوجود آورده است.

 

جناحی ازحكومت جمهوری اسلامی برای جلوگيری از تجاوز آمريكا به ايران و يافتن سرنوشتی همانند سرنوشت حاكمان سابق دو همسايه شرق و غرب،از ترس ظهور مجدد سلطنت و به تخت نشستن رضا شاه دوم(!!) به عملگرايی و پراگماتيسم روی آورده و به ولی فقيه توصبه می كند از خير يكدست كردن حاكميت و سپردن رياست جمهوری به سپاهی و بسيجی بگذرد و به جای خواستن همه قدرت، آنرا با يار ديرين خود "رفسنجانی” تقسيم كند. جناحی كه در حال تدارك  رياست جمهوری هاشمی رفسنجانی است به ما قوت قلب می دهد كه فقط اوست كه می تواند گره هايی را كه ولی فقيه و نهاد های انتصابی در كار كشور بوجود آورده اند باز كند. سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات "شمس الواعظين" به روشنفكران، نويسندگان، روزنامه نگاران و جوانانی كه هنوز كابوس آخرين سال دهه 60 و نيمه اول دهه 70 را بخاطر دارند نويد می دهد كه اين رفسنجانی، آن رفسنجانی گذشته نيست. او در سرمقاله شرق 11 آبان می نويسد:

 

«آمادگى هاشمى رفسنجانى براى بازگشت به صحنه اجرايى كشور فرصتى پيش روى وى مى گشايد تا تجربه دردناك دو دوره رياست جمهورى اش را، بويژه در بخش هاى امنيتى و فرهنگی (قتل ناراضيان سياسى، انسداد عرصه هاى فرهنگى، به حاشيه راندن روشنفكران و مولدان فرآورده هاى فكرى و فرار مغزها) اصلاح كند.»

 

اولين نكته ای كه می توان در باره هاشمی رفسنجانی گفت، همين است كه وی مانند محمد خاتمی نامزد انتخابات 76  يك شخصيت پيرامونی حاكميت ويا مانند نامزدان انتخابات سال آينده از كادر های ميانی جمهوری اسلامی نيست، بلكه يكی از شخصيت های اصلی انقلاب 57 و جمهوری اسلامی 26 ساله است. در نتيجه كسی است كه دوران حذف بنی صدر، تداوم جنگ ايران وعراق، حذف منتظری، اختناق و سركوب خونين نيروهای دموكرات و انقلابی در دو دهه اول را پشت سر گذاشته و بقول خود "مرد لحظات بحرانی” است. و جمهوری اسلامی در بحران!

 

شمس الواعظين درحالی از رفسنجانی ديگری سخن می گويد كه هنوز نقش محوری هاشمی در راس مجمع تشخيص مصلحت، در دوران رياست جمهوری خاتمی و مجلس ششم و انتخابات مجلس هفتم برای مردم دقيقا روشن است. او در تمام 8 سال رياست جمهوری خاتمی كلامی در دفاع از آزاديخواهان و اصلاح طلبان بر زبان نيآورد و متجاوزين به حقوق انسانی مردم ايران را محكوم نكرد. ازجمله می توان  ازسكوت وی در برابر تعطيل شدن فله ای مطبوعات كشور،  تصويب بودجه شورای نگهبان، برگرداندن بودجه سال 84 تصويب شده در مجلس ششم به مجلس هفتم، سكوت تاييد آميز در باره برگشت لوايح پيشنهادی رييس جمهور، و انتخابات مجلس هفتم  به عنوان نمونه نام برد. حتی در مورد انتخابات مجلس هفتم، درآخرين مصاحبه خود( 11 بهمن)  با خبرگزاری دانشجويان ايسنا كه پيش درآمد اعلام كانديداتوری اوست اظهار داشت:

 

« رهبری باعث شدند كه صلاحيت 200 تا 300 نفر كه شورای نگهبان رد كرده بود تاييد شود.»

 

واين يعنی ادامه ريختن آب حمام بر شانه رهبر برای يادآوری روابط دوستانه گذشته!

صريح و روشن بگوييم؛ هاشمی رفسنجانی اگر دوباره رييس جمهور شود، برای يكپارچه كردن، حفظ و دوام جمهوری اسلامی آمده است. رفسنجانی می آيد تا صنف روحانيون حاكم و متحدين بازاری آنرا  صاحب دولتی متمركز، طبقه ای منسجم و حزب راست ميانه روی بكند تا بتواند گردش قدرت را در بين خودی ها بدون توسل به اعمالی دور از قانون اساسی جمهوری اسلامی تضمين كند. بی شك  از شكست تجربه حزب جمهوری اسلامی در سالهای نخستين انقلاب درس گرفته است و اكنون می داند كه يك حزب سياسی نمی تواند مجموعه طبقات جامعه را نمايندگی كند. او خواهد كوشيد حزب حاكمی با نيروی كسانی چون مرعشی و كادر های حزب كارگزاران را  بازسازی كند تا تضمين كننده دوام حكومت باشد. در پرتو چنين بازسازی حكومتی، جناحهای راست پوست اندازی خواهند كرد و ديگر ولايت فقيه  تنها  پناهگاه صنف روحانيون و طبقات پيوسته به آن نخواهد بود و نقش آن تحليل خواهد رفت واحتمالا طرحی نو برای دوام حكومت تصوير و اجرا خواهد شد. با گسترش خصوصی سازی وبا بر قرای رابطه با آمريكا، سرمايه داری ايران به سرمايه جهانی پيوند خواهد خورد.

 

اگر هاشمی رفسنجانی پا به ميدان مبارزه انتخاباتی بگذارد كه همه شواهد اين را بيان می كند. ولايتی و لاريجانی اعلام كرده اند  كه خود را كنار خواهند كشيد، هرچند رضايی گفته است به هيچ وجه از رقابت با آقای رفسنجانی شانه خالی نخواهد كرد مگر "حجتی قوی” داشته باشد. احتمالا يك پست وزارت آن حجت قوی را به ايشان خواهد داد. در اينصورت وی به عنوان نامزد بخش اعظم صنف روحانيون و  جناح راست و بخش قابل توجهی از اقشار ميانی واردعرصه انتخاباتی دل انگيز تری از انتخابات مجلس ششم خواهد شد. آيا اين حق شناسی صنف روحانيون، بازاريها و سرمايه داری نوپا از هاشمی رفسنجانی، آنان را به مدرنيزه كردن رابطه حكومت و احزاب تشويق خواهد كرد و يا كماكان مردم توده وار به احزاب متشكل ترجيح داده خواهند شد؟ در آينده اگر از رفسنجانی دوم  پيروز يا با زنده يادی شود، اين امر  در ترازوی كاركرد های او سنجيده و ثبت خواهد شد وگرنه از دولتی متمركز و حزب حاكم بدون رقيب و جامعه ای بدون چرخش قدرت، رضا خان ميرپنجی بر خاسته و علاوه بر خاك وخون كشيد ه شدن و تجزيه كشور، خشك وتر با هم خواهند سوخت.

 اين سرنوشت سياسی «مكتوب» ايران نيست، در مقاله آينده به راه  و روش دوری جستن از آن خواهيم پرداخت.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی