ايران

پيك

                         
 

پنيه را از گوش حاكميت درآوريد

زمينه های تاريخي

استقبال مردم از ارتش بيگانه

                                              وبلاگ "هنوز"

 
 

روزی كه بغداد سقوط كرد و سربازان آمريكايی در ميان هلهله مردم وارد بغداد شدند ، به اين فكر می كردم كه اگر چنين اتفاقی در ايران بيافتد مردم چه واكنشی نشان خواهند داد.راستش دلم نمی خواست و نمی خواهد چنين اتفاقی در ايران رخ بدهد ،زيرا اين اتفاق جز تحقير و ويرانی ارمغان ديگری با خود نخواهد داشت و حتی اگر داشته باشد ، هم نمی توان به اين تحقير تن در داد.آن روز اما به تاريخ برگشتم و مرور كردم آن چه را خوانده بودم و به حوادثی رسيدم كه چنين حال و هوايی را در من زنده می كرد؛استقبال از بيگانه.
ياداشتی نوشتم كه در آن هشداری پنهان بود كه فكر نكنيم كه فقط خاك عرب چنين محصولی به بار می آورد كه تاريخ نشان می دهد ،ما نيز گاهی به استقبال بيگانه رفته ايم .اين ياداشت قرار بود در روزنامه ياس نو چاپ شود كه نشد به دلايل سياسی و بيش از آن به دليل اين كه از مردم انتقاد شده بود و مردم در ايران به خودی خود مقدس اند و نبايد اشتباهی از آنان بيان شود و چيزی به پای آنان نوشته شود كه هميشه مقصر يا حكومت است و يا بيگانه و مردم هيچ تقصيری ندارند و معصوم اند.البته دست حكومت ها در ايران چنان به تقصير آلوده است كه كسی نمی تواند، آن را پنهان كند،دست بيگانه نيز .

هنوز بر اين گمانم كه نبايد فكر كنيم كه غيرت ايرانی وقوع چنين اتفاقی را در ايران محال می كند،كه تاريخ نشان داده است چنين نيست.به گمانم ما بايد در اين نكته انديشه كنيم كه چرا ملتی به استقبال بيگانه می رود؟ با چه اميد و آرزويی و آيا اين اميد ها و آرزو ها پاسخی مساعد می يابد؟

من هنوز فكر می كنم انتخابات شوراها در ايران – اسفند سال 1381-،يكی از آزاد ترين انتخابات بود و بسياری از نيروهای سياسی كه هيچ گاه امكان شركت در انتخابات را نمی يافتند ،امكان حضور در اين رقابت ها را يافته بودند و مردم اشتباه كردند و ما امروز تاوان اشتباه آن روز خودمان را می دهيم.اين كه اصلاح طلبان چه كردند و چه نكردند و اشتباهاتشان چه بود و چه نبود بحث ديگری است و لی مردم می توانستند در آن انتخابات حضور پيدا كنند و به جای اصلاح طلبان درون حكومت كه از آنان ناراضی بودند كسان ديگری را به شوراهای اسلامی شهر و روستا بفرستند ،اما اين اتفاق نيافتاد. تحليل های بعد از انتخابات همه از نارضايتی مردم از اصلاح طلبان و فرصت سوزی های آنان حكايت داشت ،تحليل هايی كه در درست بودن آن نمی توان ترديد كرد، اما به نظر من اين همه ماجرا نبود و بايد در ارتباط بين حال و هوای حمله‌ی آمريكا و انتخابات شوراها هم تامل كنيم. با يادآوری حرف و حديث های آن روز مردم عادی در تاكسی و خيابان و حتی روشنفكران در محافل روشنفكری بخشی از واقعيت تلخ خود را نشان می دهد ،اما به گمانم بررسی اين انتخابات از منظر های مختلف و يافتن علت عدم شركت مردم در انتخاباتی كه به فاصله كمی از استقبال پرشور از انتخابات رياست جمهوری برگزار می شد و علی القاعده نبايد نتيجه اين همه تغيير می كرد،يكی از ضرورت های روزگار ماست.
مرور در تاريخ هم نشان می دهد كه حداقل دو بار در تاريخ گذشته مردم به استقبال بيگانه رفته اند؛ يك بار هنگام حمله اعراب به ايران و بار ديگر هنگام حمله افغان ها به ايران در دوره صفوی.هنگام حمله اعراب به ايران ،بسياری از ايرانيان به صف اعراب پيوستند و عليه هموطنان خود شمشير زدند. و برخی از شهرهايی كه چون دژی استوار در برابر سپاه عرب ايستاده بود به خيانت و نيرنگ هموطنان به زانو در آمد. مورخان درباره علت استقبال ايرانيان از سپاه عرب به تفصيل سخن گفته اند و برخی ادعا كرده اند اگر اعراب با اسلام از راه نرسيده بودند ، ابرانيان چنان به زرتشت پشت كرده بودند كه در زمانی كوتاه نيمی از ايران مسيحی می شدند و نيمی ديگر بودايی و اين دو آيين از غرب و از شرق در ايران گسترش می يافت.ستم هايی كه به نام دين به مردم روا داشته می شد ،مردم را خسته كرده بود و آنان به دنبال پناهی می گشتند برای فرار از هموطنان وهمكيشان ستمگر خود و آن پناه را نزد بيگانگان می يافتند.اين موضوع هنگامی روشن تر و عجيب تر می شود كه بدانيم اعرابی كه به ايران حمله كرده بودند ، به قصد مسلمان كردن ايرانيان نيامده بودند، كه به گمان آنان اسلام هديه خداوند بود به اعراب و تا وقتی اسلام در ايران همه گير نشد ،جهانی نشد.اعراب حتی در برابر مسلمان شدن مردم ايران مقاومت و مخالفت می كردند.در آغازورود اعراب به ايران برای مردم چيزی تغيير نكرده بود،ستم همان ستم بود ،اين بار توسط اعراب بيگانه ای كه خود را برتر از آنان می دانستند و آنان را موالی می خواندند ،چيزی در مايه های آدم های درجه 2،به سختی تحقير می شدند و به سختی تنبيه . سال ها طول كشيد تا ايرانيان مسلمان حقوق خود را به دست آوردند.آنان در آغاز حتی در مواردی حق نداشتند مسلمان شوند.

حمله افغان ها به ايران نيز حكايتی دردناك دارد ،اين حكايت تلخ را دكتر جواد طباطبايی در كتاب كم حجم و ارزنده "سقوط اصفهان" تحليل كرده و به اين سوال هميشگی پاسخ داده است كه چگونه عده ای شورشی بيابان گرد يكی از قوی ترين حكومت های روزگار را به زانو در می آورند و چه اتفاقی می افتد كه شاه سوار بر اسب پيشكشی افغان ها به حضورآنان می رود و سلطنت ايران را به آن ها می بخشد . او پيش ازآن دختر خود را همراه مبلغ هنگفتی پول برای سركرده افغان ها فرستاده است.

به گمان من يكی از جدی ترين ضرورت های روزگار ما تحليل اين حوادث و مقايسه آن با حوادث امروز است.اين تحليل هم می تواند پنجره ای بر رفتار شناسی ما ايرانيان باز كند و هم می تواند شباهت های اين دوره و آن دوره را بازگويد و احتمال های ممكن را برايمان آشكار كند و به ما ديدی واقع بينانه بدهد كه به دور از شعار های هميشگی و رجز خوانی های ادبی تصويری شفاف تر از خودمان را در آيينه پيش رو داشته باشيم.
ما بايد به اين پرسش پاسخ دهيم كه آن روزگار ما چه چيزی نداشتيم و چه در سيمای بيگانه جستجو می كرديم كه به استقبالش رفتيم و امروز چه كمبودی را ممكن است با حضور بيگانه در ايران تاخت بزنيم. و بايد در اين نكته تامل كنيم كه آيا آن چه را نزد بيگانه جستجو می كرديم ، يافتيم و آن چه را كه امروز جست و جو می كنيم يافتنی است.
روزی ناصر ايراني- نويسنده – می گفت تجربه انقلاب اسلامی در ايران از تكرار چنين تجربه ای در بسياری از كشور های مسلمان جلو گيری كرد. امروز ماييم و تجربه ساليان خودمان و تجربه امروز عراق.هم حاكمانمان می توانند از اين تجربه درس بگيرند و دريابند ساسانيان و صفويان و صدام چه كردند كه مردم به استقبال بيگانه رفتند تا آن نكنند و به شيوه ای ديگر حكومت كنند و هم مردم می توانند از اين تجربه بياموزند كه مردم چه نداشته ای را در نزد بيگانگان جست و جو می كردند و چه دستگيرشان شد.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی