نوزدهمين قسمت :
-
آيا تحليل آقای بازرگان اين نبود
كه افرادی كه در زندان بودهاند در شرايط روز بينالمللی
قرار ندارند و...؟
در واقع به نظر ميرسد ايشان ما را قدری تندرو، راديكال يا
آرمانگرای خيالپرور تلقی می كرد، البته در صدد دفاع از خود
نيستم. اما بعدها ديدم موضع او حق بود، يا فرق داشت.
البته ما يا دكتر يزدی تفاوتهای فكری و انديشهيی داشتيم
چون 15 سال از هم جدا بوديم. من بارها به زندان رفته
بودم، او در يك فضای باز، غرب آزاد، امريكا و... فعاليت می
كرد. لذا با هم تفاوتهای فكری داشتيم. اما ميديدم آقای
بازرگان به دكتر يزدی بيشتر اعتماد دارد تا منی كه اين چند
سال با ايشان بودم. گفتم خب اشكالی ندارد، باشد، اما
لازمهاش اين است كه ما درون نهضت هميشه يك نوع
جناحبندی و مبارزه داشته باشيم و اين مبارزه ما عملا به
مقابله با بازرگان ميكشيد و من اين را نمی خواستم چرا
كه بنده به بازرگان خيلی علاقه داشتم و خودم را پرورده
و شاگرد ايشان ميدانستم. لذا ديدم كه برای صورت نگرفتن
اين مقابلهها درون نهضت راه اين است كه از تمام
سوابق خود بگذرم و از نهضت خارج شوم. چون بالاخره نهضت
آزادی هر قدر افتخارات گذشته دارد، يك بخش از آن را بنده
داشتم. من از همه بيشتر زندانی كشيده بودم و از همه
بيشتر راجع به نهضت آزادی چوب خورده بودم. لذا روی تمام
سوابق خود خط كشيدم و از نهضت بيرون آمدم تا ديگر اين
قدر مورد سوال مردم نباشم و نخواهم راجع به موضوعی كه
خودم در آن حضور نداشتم جواب بدهم.
همين اعتراض من را عدهيی از جوانترهای نهضت نيز داشتند
مثل مرحوم رجايی كه آن زمان عضو نهضت بود، مهندس
عربزاده، برادرم دكتر فريدون سحابی، آقای بسته نگار و ...
اعتراضی مبنی بر اينكه چرا جناحی كه جزو نهضت بودند اما از
خارج به ايران آمده بودند، به سرپرستی دكتر يزدی ابتكار
عمل را به دست گرفتند.
خيليها بودند مثل آقای رضا صدر و عدهيی از بچهها كه بيشتر
از امريكا آمده بودند و ما ديديم كه الان آنها مورد اعتماد
آقای بازرگان هستند. بنابراين ما گفتيم خيلی خب، ما به
جای اينكه داخل نهضت بمانيم و با آن جناح درگير شويم با
توجه به اينكه در هر حزبی جناحهای مختلف هست اما چون
درگيری ما با آن جناح به دليل اعتماد بيش از حد مهندس با
آن جناح عملا به درگيری ما با مهندس تبديل ميشد لذا از
نهضت كنار رفتيم.
13 نفر بوديم كه نامهيی به شورای مركزی نهضت نوشتيم و
استعفا داديم كه شامل آقايان مهندس عربزاده، بنده،
رجايی، فريدون سحابی، دكتر مهدی جعفری، علی اسپهبدی، مجتبی
عربزاده، خانم انسيه مفيدي(همسر دكتر شيباني)، همايون
ياقوتفام، دكتر مهدی نواب (معاون وزارت دارايي) و...
البته، دكتر شيبانی وقتی از زندان بيرون آمد از نهضت كنار
رفته بود. به هر حال ما با نوشتن نامه استعفا داديم؛ اما
پاسخ شورای مركزی نهضت مبنی بر قبول يا عدم قبول يا
اينكه بياييد توضيح بدهيد چرا و... به ما نرسيد يعنی اصلا
شورای مركزی نهضت تشكيل نشد تا به آن رسيدگی شود و استعفای
ما همينطور ماند. بطوری كه كمی بعد از آن يعنی دی ماه سال
1358 بچههايی كه سفارت را اشغال كردند در تلويزيون
افشاگريهايی كردند از جمله به قول خودشان اسناد و مداركی
عليه نهضت آزادی، مهندس بازرگان و... اعلام كردند كه
قرار شد نهضت نسبت به اين عمل اعتراضيهيی بنويسد كه چرا
بدون محاكمه و دادگاهی كه چيزی در آن روشن شده باشد به
اين صورت افشاگری ميكنند كه اين نامه را خود بنده
نوشتم، در دفاع از نهضت آزادی و خودم. در واقع وقتی ديدم
شرايط به گونهيی است كه نهضت مورد حمله قرار گرفته
است. استعفای خود را هم اعلام نكردم.
- در واقع عملا اين همكاری ادامه
داشت؟
بله، ادامه داشت. تا اسفند ماه 1358 كه انتخابات مجلس
اول شروع شد. در انتخابات دی ماه، بنی صدر رييس جمهور
شده بود. بنده نيز خودم را از تهران كانديدا كردم كه از
طرف گروههای متعددی نيز كانديدا شده بودم. حتی خود نهضت
هم كه با عدهيی از انجمن اسلامی ها گروهی تشكيل داده
بودند، بنده را كانديدا كرده بودند، به علاوه اينكه خودم
هم ميخواستم به مجلس بروم و شورای انقلاب و غيره را
رها كنم. لذا وقتی برای انتخابات نامنويسی كردم ديگر بايد
مواضع خود را اعلام ميكرديم؛ يعنی هم سوال ميشد كه آيا
شماهنوز عضو نهضت آزادی هستيد يا نيستيد و...
- بالاخره استعفای شما منتشر شد؟
در همان تاريخ اسفند ماه 1358 استعفای خود را به تلكس
داديم و خبر استعفای 13 نفر از اعضای نهضت آزادی به
خبرگزاريها رسيد. اما به هر حال بعد از آن تاريخ نيز در
مجلس انتخاب شديم. آن زمان انتخابات دو دوره يی بود كه
من در دوره اول انتخاب شدم و چند نفر از نهضتيها مثل
آقای صباغيان، مرحوم پدرم، در دور دوم انتخاب شدند و
فراكسيون نهضت آزادی را در مجلس تشكيل دادند. اين
فراكسيون شامل مرحوم پدرم، آقای بازرگان، صدر حاج
سيدجوادی، دكتر يزدی، صباغيان و مرحوم دكتر چمران بود اما
من ديگر در اين فراكسيون نبودم.
- به غير از شما چند نفر از اعضايی كه استعفا داده بودند
نامزد شدند؟
هيچكدام.
- پس شما در مجلس عضو كدام
فراكسيون بوديد؟
بنده در مجلس موضع مستقلی داشتم ضمن اينكه به چند دليل
هم نسبتا معروف بودم، يكی اينكه بنده رييس سازمان
برنامه بودم و قدری اطلاعات كارشناسی و اقتصادی و... داشتم
و هر وقت اين بحثها در مجلس پيش ميآمد، در همين
فرصتهای 5 دقيقهيی صحبت ميكردم و هميشه حرف من كارساز
ميشد و مجلس به نفع من رای ميداد.
(هنوز معلوم نيست كه دراين مصاحبه، يكی از سئوالات مهم به شرح
زير طرح خواهد شد يا نه و عزت الله سحابی صريحا بدان پاسخ
خواهد داد يا خير:
ائتلاف ملی – مذهبی تشكلی است كه زمزمه ها و تدارك تشكيل آن
قبل از كنفرانس ملی جريان داست و حجت الاسلام يوسفی اشكوری
برای تشكيل آن بسيار كوشيد. عزت الله سحابی و اشكوری موتور
محركه اين ائتلاف بودند و بخش مهم از كسانی كه سحابی دراين
مصاحبه از آنها بعنوان جناح 13 نفره در رهبری نهضت آزادی ياد
می كند از بنيانگذاران آن. از جمله محمد بسته نگار داماد آيت
الله طالقانی. همين بنيانگذاران شورای رهبری ائتلاف ملی –
مذهبی را پايه ريزی كرده و عزت الله سحابی را بعنوان سخنگوی
اين شورا انتخاب كرده بودند. شايد از اولين اقدامات امنيتی قوه
قضائيه و بويژه حجت الاسلام توطئه گر"عليزاده" رئيس دادگستری
مركز يورش به خانه بسته نگار و دستگيری اعضای همين شورا بود كه
در خانه وی تشكيل جلسه داده بودند. عليزاده طی مصاحبه ای يورش
به اين جلسه را يك امداد غيبی
برای خنثی سازی يك طرح براندازی اعلام كرد. بعدها مشخص شد كه
نه امدادی در كار بوده و نه طرحی برای براندازی، بلكه دادگستری
تهران كه می رفت تا سازمان امنيت موازی را پايه ريزی كند، برای
خاموش كردن موتور ائتلاف ملی – مذهبی به جلسه شورای مركزی آن
يورش برده بود. دستگير شدگان سر از زندان های سفيد و شكنجه
روحی در آوردند، تا آنكه پس از گذشت زمان و خنثی شدن حركت اين
تشكل و – به زعم طرفداران اختناق و سركوب درحاكميت- جلوگيری از
حركت منسجم و سازمان يافته آن، دستگير شدگان با وثيقه های
سنگين آزاد شدند. از همان زمان تا لحظه كنونی مطبوعات مجاز
نيستند بنويسند آن يورش به خانه بسته نگار با چه هدفی صورت
گرفت، آنها كه دستگير شده بودند برای چه منظوری جمع شده بودند،
بحث ها چه بود؟ مطبوعات، همچنين مجاز نيستند درباره اين تشكل
گزارشی منتشر كنند و يا در اين باره از امثال سحابی سئوال كنند
و يا بنويسند كه يوسفی اشكوری به گناه تشكيل همين ائتلاف
زندانی شد. ما اميدوارم آقای "اسماعيل آزادی” كه اين سلسله
مصاحبه ها( قبلا با محمد علی عموئي) را انجام ميدهد، ناگفته
های آن يورش و ائتلاف ملی – مذهبی را نيز با سحابی طرح كند.
ماجرائی كه هنوز سه تن از اعضای مركزيت آن ( هدی صابر، رحمانی
و عليجاني) در زندان سپاه پاسداران اند.
پيك نت) |