سهيلا جلودارزاده از بنيانگذاران حزب كار و نماينده مجلس ششم،
جمعبندی خود را از 8 ماه گذشته در اختيار خبرگزاری ايسنا
گذاشت. حزب كار از نخستين حاميان رياست جمهوری علی اكبر هاشمی
رفسنجانی است و جلودار زاده دراين مصاحبه بر اين نكته پافشاری
می كند.
بخش هائی از اين گفتگو را ميخوانيم:
سهيلا جلودارزاه هشت ماه است كه ديگر نماينده مردم نيستم. در
اين مدت به عنوان يك
فرد عادی در بخشهای مختلف جامعه حضور داشته و زندگی كردهام.
در غم و غصههای انسانها شريك بودم و ردپای رنج و فقر را در
چهرههای تك تك آنها ديدم. جامعهای كه
من شناختم، متعادل، سالم و بانشاط نيست.
فاصله
غمانگيز و تلخی بين مردم و
مسؤولان هست.
جامعه به يك سمت ميرود و حاكميت به سمت ديگر
و در اين شرايط، كرامت
انسانی فراموش شده است. عدالت و كرامت، واژههای بيروحی
شدهاند، افراد روح كلمات
را از آن ميگيرند، چون به آنها عمل نميكنند.
اين چنين جامعهای به كسی نياز دارد كه در آن روح بدمد. آن وقت
است كه دوباره
برنامههای وزيران، طرحها، قوانين مجلس، قوه قضاييه و همه و
همه، نه باری بر
مردم كه يار آنها خواهند بود.
خاتمی مرد بزرگی بود كه آمد
و با تمام سختيها سرنوشت سياسی ملت را تغيير داد. او بابهای
مردمسالاری را گشود و
فكر مردم را آماده كرد. حالا بايد منتظر شخص ديگری باشد.
من طی اين چند ماه بارها ديدم مردم برای حل مشكلاتشان چارهای
جز دادن رشوه
ندارند. اين بيماری سيستم ماست. چرا وقتی كسی ميخواهد به حق
خود برسد بايد حق چند
نفر ديگر را زير پا بگذارد؟
رييسجمهور وارسته كسی است كه بتواند با انحصارطلبی، نقض
حاكميت مردم، زورگويی،
قانونگذاری به نفع منافع شخصی و گروهی، انحصارطلبی و بيعدالتی
مبارزه كند. چه اين
مشكلات به يك بخش كوچك سيستم مربوط باشد و چه به كل آن.
در جامعهای با اين درآمد عظيم نفتی چرا بايد آمار
معتادان و زندانيهای خود را با شرمندگی اعلام كنيم؟ هر چند
اين آمار هم واقعی به
نظر نميرسد. بيش از آنچه فكر كنيم
مسجد و منبر
و مدرسه ساختهايم. به اندازه
موهای سرمان در مدرسهها معارف و اخلاق و بينش اسلامی تدريس
كردهايم، صدا و سيما
هم مدام درس اخلاق ميدهد، اگر ما درست درس داده بوديم كه
همهچيز سر جای خودش قرار
داشت. اگر ما الهی هستيم پس چرا مثل طبيعت خداوند به جا و به
موقع كار نميكنيم؟
گرايش به مصرف مواد مخدر حاصل
يك خلأ فرهنگی است. افسردگی در ميان زنان رو به افزايش است.
مردان هم در پی شاديهای كاذب هستند. بايد مسيرها را برای مردم
باز كنيم. زنی كه فكر ميكند اگر به يك
موسيقی گوش كند گناهكار است چطور بايد شاد شود؟ مگر در مملكت
ما راه ديگری نيز برای شاد شدن وجود دارد؟ بايد از طريق هنر به
جای گناه، شادی را به مردم تزريق كنيم.
جلودار زاده بی آنكه نام علی لاريجانی را بر زبان آورد گفت:
رييسجمهور بايد بيايد و خانهتكانی كند. بايد سيستم را متحول
كند. كسی كه در يك
بخش محدود نتوانسته كار كند چطور ميتواند رييسجمهور باشد؟
ما آنقدر واردات
بيرويه از چين را
ادامه داديم
كه اكثر توليداتمان متوقف شد و بازهم از كار و درآمد حلال دم
ميزنيم.
سالهاست پول
ارز را صرف ساختن كارخانههايی ميكنيم كه يكی يكی زمين
ميخورند. اين
با دست خود
گلوی خود را بريدن است. در چنين شرايطی آيا ميتوان گفت
عقلانيت وجود
دارد؟ اگر
مردم در انتخاب خود مختار باشند بدون شك حقيقت و خوبی را
برميگزينند.
سياست
منع كردن
بايد برچيده شود.
منع كردن
فقط زمينه را برای شهوات خالی ميكند ولی عقل را به كار
نمياندازد.
|