ايران

پيك

                         
 

خاطرات عزت الله سحابي

تك روی و مصلحت انديشی فردي

مهندس بازرگان واختلاف در نهضت آزادي

 
 

روزنامه اعتماد گفتگوئی دنباله را با مهندس عزت الله سحابی منتشر می كند. در قسمت هيجدهم اين گفتگو، مسائل مربوط به اختلاف در درون دولت بازرگان و نهضت آزادی مطرح شده و مهندس سحابی برای نخستين بار مطالبی را در باره استعفای دولت بازرگان، تك روی بازرگان و دو گروه داخل و خارج نهضت آزادی قبل از انقلاب 57 مطرح می كند. از آنجا كه اين بخش از گفتگوی مورد بحث، اعتباری تاريخی دارد، آن را منتشر می كنيم.

 

- جناب‌ مهندس‌! نهضت‌ آزادی هم‌ مانند تمام‌ جريان‌های سياسی كشور دچار انشعاب‌ شد. شما ريشه‌های اين‌ انشعاب‌ را در چه‌ عواملی مي‌بينيد؟

من‌ حقيقت‌ واقع‌ را مي‌گويم‌ كه‌ جنبه‌ دفاع‌ از خود هم‌ ندارد. بعد از آزادی زندانيان‌ در سال‌ 1357 و برگشتن‌ آقای بازرگان‌ از اروپا (فرانسه)‌ در حضور مرحوم‌ پدرم‌، با آقای بازرگان‌ بحث‌هايی داشتيم‌ كه‌ بطور جدی به‌ تجديد فعاليت‌ نهضت‌ آزادی و رابطه‌ با انقلاب‌ مربوط‌ مي‌شد. بنده‌ به‌ دليل‌ 7 سال‌ زندان‌ مداوم‌ به‌ انقلاب‌ گرايش‌ داشتم‌. منظور از انقلاب‌ همان‌ شتاب‌ بيشتر، واژگونی هر چه‌ سريعتر رژيم‌ شاه‌ و گرايش‌هايی از اين‌ دست‌ بود. در حالی كه‌ مرحوم‌ بازرگان‌ اين‌ گرايش‌ را نداشت‌. البته‌ ايشان‌ انقلاب‌ و اينكه‌ «شاه‌ بايد برود» را قبول‌ داشت‌ اما نظرش‌ بر ترمز و آرام‌تر بودن‌ روند انقلاب‌ بود كه‌ ما جوانان‌ آن‌ را قبول‌ نداشتيم‌.

عامل‌ ديگر اينكه‌ وقتی جريان‌ سفارت‌ امريكا اتفاق‌ افتاد و مرحوم‌ بازرگان‌ در الجزاير با برژينسكی ملاقات‌ كردند، بنده‌ كه‌ عضو هيات‌ اجراييه كميته‌ مركزی نهضت‌ آزادی و دبير آن‌ بودم‌ در كنگره‌يی كه‌ در شهريور سال‌ 1358 در درون‌ نهضت‌ آزادی برگزار شد، با بالاترين‌ رای به‌ عنوان‌ عضو كميته‌ اجرايی انتخاب‌ شدم‌، از اين‌ ملاقات‌ بي‌اطلاع‌ بودم؛‌ لذا اين‌ طور احساس‌ كردم‌ كه‌ تصميم‌گيري‌هايی در جاهای ديگر مي‌شود و در متن‌ نهضت‌ كه‌ همان‌ كميته‌ مركزی است‌ مطرح‌ نمي‌شود. به‌ هر حال‌ بنده‌ نيز تا حدی جزو معترضين‌ بودم‌. وقتی حادثه‌ اشغال‌ سفارت‌ اتفاق‌ افتاد و متعاقب‌ آن‌ دولت‌ استعفا داد، بنده‌ با مرحوم‌ فروهر و آقای صباغيان‌ و نماينده‌يی از طرف‌ دكتر چمران‌ وزير دفاع‌ در مهاباد بوديم‌ و با كردها مذاكرات‌ داشتيم‌. ما در آنجا با رسيدن‌ خبر اشغال‌ سفارت‌ و استعفای دولت‌ موقت‌ بسيار آشفته‌ شديم‌ و آن‌ را توطئه‌يی عليه‌ بازرگان‌ و دولت‌ موقت‌ و... تلقی مي‌كرديم‌. بطوری كه‌ آقای صباغيان‌ شاهد است‌ كه‌ من‌ ديگر نمي‌توانستم‌ جلوی خودم‌ را بگيرم‌، بد و ناسزا مي‌گفتم‌ و...

با استعفای دولت‌ موقت‌، شورای انقلاب‌ هم‌ قدری به‌ هم‌ خورد و متوقف‌ شد و آقايان‌ بهشتی، خامنه‌يی و... كه‌ در تهران‌ بودند درصدد تجديد سازمان‌ شورای انقلاب‌ بودند و خود آقای خامنه‌يی شخصا به‌ من‌ در مهاباد زنگ‌ زد كه‌ «بلند شو و زودتر بيا، چون‌ تو در همه‌ اينها باز هم‌ صادق‌ تري‌» گذشته‌ از شورای انقلاب،‌ بنده‌ در مقابل‌ مردم‌ يعنی نيروهای انقلابی آن‌ زمان‌ مثل‌ بچه‌های مرحوم‌ شريعتی، مجاهدين‌ و كسانی كه‌ از زندان‌ها در آمده‌ بودند، يا بعضی آنهايی كه‌ آزاد بودند و برای انقلاب‌ خيلی يقه‌درانی مي‌كردند و... مورد سئوال‌ بودم‌.

- برای چه يقيه درانی می كردند؟

در مورد اينكه‌ چرا آقای بازرگان‌ با برژينسكی كه‌ بالاخره‌ اكنون‌ در صف‌ دشمنان‌ ما قرار دارد دست‌ داده‌ و ملاقات‌ كرده‌ است‌. من‌ هم‌ واقعا نمي‌توانستم‌ جوابی بدهم‌. برای اينكه‌ اين‌ حادثه‌ بدون‌ دخالت‌، اطلاع‌ و حضور ما اتفاق‌ افتاده‌ بود و تصميمی گرفته‌ و اجرا شده‌ بود كه‌ ما از آن‌ خبر نداشتيم‌.
فقط‌ خود مهندس‌ بازرگان‌ و دكتر يزدی كه‌ رفته‌ بودند اطلاع‌ داشتند. البته‌ بنده‌ هنوز جزو هيات‌ دولت‌ نبودم‌ و عضو شورای انقلاب‌ بودم‌. به‌ اين‌ نحو ما اعتراضكی به‌ جريانات‌ نهضت‌ داشتيم‌ مبنی بر اينكه‌ دارد اتفاقاتی مي‌افتد كه‌ هر چند بنده‌ با آن‌ مخالفم‌ ولی اصلا به‌ اطلاع‌ ما نرسيده‌ است‌ و نظر ما را نگرفته‌اند. اگر آن‌ زمان‌ در كميته‌ مركزی نهضت‌ آزادی مطرح‌ مي‌شد كه‌ مثلا وقتی آقای مهندس‌ برای كنفرانس‌ غيرمتعهدها به‌ الجزاير مي‌روند اگر اتفاق‌ افتاد آيا با برژينسكی و نماينده‌ دولت‌ امريكا ملاقات‌ كنند يا نكنند، من‌ آنجا مخالفت‌ مي‌كردم‌ و مي‌گفتم‌ نفس‌ ملاقات‌ اشكالی ندارد ولی معمولا در اين‌ امور ديپلماتيك‌ قدری مقدمات‌ طی مي‌كنند، بده‌ بستان‌هايی مي‌كنند، امتيازاتی مي‌گيرند و... بعد ملاقات‌ مي‌كنند. اما بدون‌ اطلاع‌ ما اين‌ ملاقات‌ صورت‌ گرفت‌.

- اين‌ تصميم‌ در شورای انقلاب‌ هم‌ مطرح‌ نشده‌ بود؟

خير. مطرح‌ نشده‌ بود.  تصميم‌ خود مهندس بازرگان بود. البته‌ دكتر يزدی هم‌ همراهشان‌ بود. آقای صباغيان‌ شاهد است‌ كه‌ من‌ گفتم‌ به‌ آقای مهندس‌ بازرگان‌ ايراد ندارم‌ برای اينكه‌ اخلاق‌ او را مي‌شناسم‌، ايشان‌ آدمی است‌ كه‌ چيزی را كه‌ به‌ نظر خودش‌ صلاح‌ باشد انجام‌ مي‌دهد و به‌ جو كاری ندارد كه‌ مثلا او را هو كنند، فحش‌ بدهند، مسخره‌ كنند و...

او حريت‌هايی دارد و مسلم‌ مي‌دانم‌ اگر هم‌ با برژينسكی مذاكره‌ مي‌كند، راجع‌ به‌ منافع‌ ملی ايران‌ صحبت‌ مي‌كند و نمي‌خواهد ايران‌ را بفروشد. ولی دكتر يزدی كه‌ آدم‌ ديپلماتی است‌ و به‌ اين‌ امور بين‌المللی و مسائل‌ ديپلماسی آشنايی دارد چرا رضايت‌ داده‌ كه‌ بازرگان‌ ملاقات‌ كند. شايد هم‌ خودش‌ مقدماتش‌ را فراهم‌ كرده‌ باشد. صباغيان‌ نيز گفت‌ درست‌ است‌ و اگر هم‌ تقصيری باشد گردن‌ يزدی است‌. به‌ هر حال‌ بعد از بازگشت‌ به‌ تهران‌ در مورد اين‌ مسائل‌ هم‌ مورد سوال‌ مردم‌ بوديم‌ و من‌ هم ‌چون‌ در جريان‌ نبودم‌ جوابی نداشتم‌. هم‌ اينكه‌ مي‌ديدم‌ مهندس‌ علي‌رغم‌ اينكه‌ از سال‌ 1340 كه‌ دكتر يزدی از ايران‌ رفته‌ بود و در نهضت‌ آزادی داخل‌ حضور نداشت‌، بازرگان‌ با ما مربوط‌ بود و با هم‌ نهضت‌ را گردانديم‌، محاكمه‌ شديم‌ و... و سالها در زندان‌ با هم‌ بوديم‌. در زندان‌ نيز با هم‌ بحث‌ها و توافق‌هايی كرده‌ بوديم‌. اما من‌ كه‌ از سال‌ 1350 تا 1357 زندانی شدم‌ و بيرون‌ نبودم‌ ولی تا آن‌ موقع‌ يعنی فاصله‌ 4 ساله‌ از سال‌ 1346 تا 1350 هر دو هفته‌ يك‌ بار با مرحوم‌ بازرگان‌، پدرم‌ و مرحوم‌ طالقانی جلسه‌يی چهار نفره‌ داشتيم‌ و در واقع‌ نهضت‌ را سرپا نگه‌ داشتيم‌ ضمن‌ اينكه‌ نظرياتمان‌ نيز با هم‌ هماهنگ‌ بود.

اما وقتی سال‌ 1357 از زندان‌ بيرون‌ آمدم‌ ديدم‌ مهندس‌ بازرگان‌ به‌ دكتر يزدی و جناح‌های خارج‌ از كشور بيشتر اعتماد دارد. مثلا امير انتظام‌ را سخنگوی دولت‌ كرده‌ بود كه‌ حتی عده‌يی از دوستان‌ هيات‌ دولت‌، دوستانی مثل‌ آقای معين‌فر، كتيرايی و... با اين‌ كار مخالف‌ بودند. به‌ هر حال‌ همه‌ چيز خلاف‌ عقيده‌ ما بود.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی