من از اين كه صدای دلخراش وبلاگنويسان به طور مستقيم به گوش
همه ی مسئولان عاليرتبه كشور رسيد و نيز دنيا هم فهميد كه جمعی
كه خلاف همه ی مقررات ستم می كنند، نمی توانند پنهان بمانند،
خوشحالم.
اما سه نكته را در اين فرصت ضرورت می دانم كه ياد آوری كنم:
1- هر وقت هر پرونده ای می رود كه به صورت جدی دادخواهی شود،
عده ای كه عمدتا در خارج از كشور زندگی می كنند و سرنوشت افراد
داخل كشور برايشان گويا مهم نيست، آنقدر با شعار
برو بالا افراد و شخصيت های
قدرتمند و يا نهادهای گوناگون كه در آن پرونده نقش نداشته اند
را مطرح می كنند كه نتيجه ی طبيعی آن می تواند اين باشد كه آن
پرونده به نتيجه نرسيد. اين كارها فقط به سود كسانی است كه می
خواهند به جنايات خود در تاريكی ادامه دهند.
من در اين ماجرای وبلاگنويسان مقالاتی كه اين روزها مطرح می
شود و در آن همه ی رهبران و كل نظام جمهوری اسلامی را می
خواهند درگير اين ماجرا كنند را در اين چهارچوب ارزيابی می كنم
و صدای قهقهه شادمانی عاملان جنايت ها را، در پس اين تحليل های
ناروا به خوبی می شنوم. بايد احقاق حقوق افراد را در نظر داشت
و نه آن كه از هر موقعيتی از افراد و پرونده ها سوء استفاده
جهت تصفيه حساب بهره گرفت!
2- برای مقابله با اين سوء استفاده ها هم تنها راه حل را در
اين می دانم كه دست اندر كاران قوه ی قضائيه هر چه سريعتر
تحقيقات خود را كامل و طبق قولی كه آيت الله شاهرودی دادند،
متخلفان به مجازات قانونی برسند. وقتی رياست قوه ی قضائيه،
رياست جمهوری از طريق هيئت پيگيری و نظارت بر قانون اساسی،
وزير كشور همه ماجرای تلخ و تكان دهنده ی ستم بر اين جوانان بی
پناه را شنيده اند و افكار عمومی داخل و خارج منتظر شنيدن خبر
مجازات آنها هستند، هرگونه تعلل و تاخيری می تواند فضا را
برای كسانی كه می خواهند از اين ماجرا، همه ی رهبران كشور را
درگير نمايند تنگ و تاريك می نمايد.
3- اگر هم اين پرونده كه امروز همه ی جهان آنرا ديده اند، به
سرنوشت بعضی از پرونده های ملی دچار شود، برگ سنگينی بر پرونده
ی كل نظام جمهوری اسلامی خواهد بود، بجای آنكه برگ زيبای عدالت
خواهی و دادخواهی از مظلوم بر پرونده ی اين نظام باشد.
پس انتظار شنيدن اخبار پی گيری های جدی و تاثير گذار و اعلام
آن حق همه ملت ايران است. |