ايران

پيك

                         
 

مردم ايران وجهان

چنين دولتی و رئيس جمهوری را می پذيرند:

لباس شخصی ها

-----------------------------------------------

گفتگوی تحليلی با محسن آرمين سخنگوی مجاهدين انقلاب

ماجرای وبلاگ نويسان را ببينيد

8 سال اينگونه بحران آفريدند

 
 

چالش‌‏های هشت ساله اخير در عرصه سياسی و فاصله نسبتاً قابل توجهی كه بين نتايج بدست آمده و مطالبات و خواست‌‏های اجتماعی وجود دارد، موجب نوعی دلسردی و وازدگی در عرصه اجتماعی شده است. اين امر مورد تأييد همگان است، صرف نظر اين كه جريانات سياسی ممكن است در تحليل اين دلسردی با هم اختلاف داشته باشند، اما در اينكه چنين چيزی واقعيت دارد، ترديدی وجود ندارد.

معتقدم علت اين وازدگی و سرخوردگی، نوع چالش و جنجال‌‏ آفريني‌‏های سياسی، فاصله نسبتاً قابل توجه‌‏ای است كه جامعه بين خواسته‌‏ها و مطالباتش با دست آوردهای عرصه مبارزات سياسی احساس مي‌‏كند. عرصه رقابت سياسی در كشور ما؛ عرصه بسيار سخت، پرهزينه و كم‌‏بازده‌‏ايی است، يعنی انرژی و توان بسياری از كنش‌‏گران سياسی برای بازده بسيار اندك تلف مي‌‏شود.

علت اين امر عمدتاً حضور سنگين و دخالت گسترده بخش‌‏هايی از حاكميت در عرصه سياسی است كه اصلاً اجازه نمي‌‏دهند اين عرصه بر اساس قواعد، قوانين و ضوابط رقابت سياسی عمل كرده و پيش برود.

اگر مروری بر حوادث، تنش‌‏ها و جنجال‌‏های هشت سال گذشته داشته باشيم، در تمامی آنها ردپا و نقش بخش‌‏هايی از حاكميت و دخالت ناروای آنها در عرصه سياسی را به نفع يك جريان و به ضرر جريان يا جريان‌‏های ديگر را، مشاهده مي‌‏كنيم.

مروری بر پرونده‌‏های جنجالی ساليان گذشته و بررسی نتايج آنها مويد دخالت و حضور بخشی از حاكميت در امور سياسی كشور است، شايد به نظر آنها حضورشان كاملاً موجه باشد، اما قطعاً مغاير با اصول رقابت سياسی است.

آخرين مورد پرونده‌‏های موسوم به سايت‌‏های اينترنتی است. اين پرونده را بررسی كنيد؛ يك عده دستگير مي‌‏شوند، عمدتاً كسانی هستند كه در سايت‌‏های اصلاح‌‏طلبان فعاليت فنی مي‌‏كنند، تا سه ماه معلوم نيست كجا هستند، در چه شرايطی به سر مي‌‏برند، اصلاً اتهام آنها چيست؟! نه خانواده آنها مي‌‏دانند كه اتهام‌‏شان چيست و نه وكيل مدافع‌‏شان، تا مدت‌‏ها حتی از پذيرش وكالت آنها جلوگيری مي‌‏شود و نهايتاً زمانی كه اعلام مي‌‏شود پرونده آماده ارسال به دادگاه است، تازه وكيل پذيرفته شده و ملاقات‌‏هايی محدود با آنها صورت مي‌‏گيرد و بعداً اعلام مي‌‏شود كه حكم آنها جاسوسی است و بعد چند نفر با رسانه ملی مصاحبه و اعلام مي‌‏كنند كه به حضرت عباس؛ ما جاسوس بوده‌‏ايم و افرادی كه از ما حمايت مي‌‏كنند، بيخود مي‌‏كنند، ما اصلاً اسناد مملكت را به بيگانگان داده‌‏ايم.

اساساً چنين تصويری را در هيچ كشوری نخواهيد ديد. اين مسائل تمام مي‌‏شود و افراد آزاد مي‌‏شوند و جالب‌‏تر اينكه؛ افرادی كه متهم به جاسوسی شده‌‏اند و خود اعتراف كرده‌‏اند، پس از اعتراف عليه ديگران آزاد مي‌‏شوند و كسی به آنها كاری ندارد و نهايتاً پس از مدتی برخی از اين افراد مي‌‏آيند و مطرح مي‌‏كنند كه ما را شكنجه داده و ما را مجبور كرده‌‏اند كه اين اعترافات را بكنيم و در ملاقات با هيات پيگيری قانون اساسی از فشارها و رفتارهايی در دوران بازجويی برای اجبار به اعتراف و مصاحبه سخن گفته‌‏اند كه شنونده از شدت تاثر به گريه مي‌‏افتد.

عمده سوژه‌‏های هشت سال اخير از چنين قاعده‌‏ای پيروی مي‌‏كنند؛ بدين معنی كه يك هجوم تبليغاتی سنگين، بعد دستگيري‌‏ها و پرونده‌‏سازی، احياناً يك مصاحبه تلويزيونی، نامه‌‏پراكني‌‏ها و اظهارات غيرمستند و آخرش معلوم مي‌‏شود كه هيچ چيزی وجود ندارد؛ الا يك جنجالی كه عليه جريان ديگر شده است.

نحوه برخورد برخی از جريانات سياسی با مجلس ششم،  قسمتی ديگر از پروژه مخالفان جريان اصلاح‌‏طلب است. تبليغاتی كه عليه مجلس ششم صورت گرفت، تقريباً با حمايت قوی بخش‌‏های رسانه‌‏ای حاكميت همراه بود، اين كه مجلس ريخت پاش دارد، اين كه حقوق يك ميليونی دارند و يا تخريب نمايندگان و شايعات در مورد آنها. شايد در طول تاريخ پارلمانی كشور اين حجم حمله و تهاجم عليه مجلس كه قوه قانون‌‏گذار كشور است، بي‌‏سابقه بوده باشد.
در هيچ مقطع و هيچ دوره‌‏ای از ادوار تاريخ از آغاز مشروطيت تا بحال نمي‌‏توانيد مجلسی را پيدا كنيد كه به اندازه مجلس ششم زير حملات تبليغاتی قرار گرفته باشد و قسمتی از حاكميت هم به اين مساله دامن زده و با اين بخش همراهی كند، بدون اينكه توجه كند كه صرف نظر از اين كه چه كسانی در اين مجلس هستند، مجلس يك قوه اين حاكميت است و بعداً شما به جايگاه آن نياز داريد. چرا كه اگر قوه مقننه بي‌‏اعتبار شود؛ يعنی نظام بی اعتبار شده است، ليكن اين برخوردها از سوی
صدا و سيما و نماز جمعه هم ديده شد.
حال ببنيد چه اتفاقی افتاده است، مجلس هفتم مجلسی شد كه بالاخره به گفته آقايان؛
امام زمان اسم‌‏های نمايندگان را داده و در شب قدر به اسم و آدرس مشخص شده‌‏اند. البته ما هم از پيش مي‌‏دانستيم اراده‌‏ای در كار است كه افراد مشخص انتخاب شوند، اما معتقد نبوديم كه آن اراده؛ امام زمان است. به هرحال اين مجلس ساده زيست شروع بكار كرد و در زمان افتتاح مجلس، نمايندگانش گل بر سر آرامگاه حضرت امام نبردند كه صرفه‌‏جويی شود، اما حالا مي‌‏بينيد كه از همين مجلس امام زمانی، هر روز يك مشكل و يك مساله و يك بحران در مي‌‏آيد. ماشين پژو، زانتيا مي‌‏شود، حقوق و مزايا بيشتر مي‌‏شود، يك ميليون تومان بن كتاب مي‌‏گيرند،‌‏ كمك‌‏های يك ميليون تومانی مي‌‏گيرند؛ تازه آقايان مي‌‏گويند كه اين كمك يك ميليون تومانی بخش ناچيزی از هزينه‌‏های ماهيانه نمايندگان است.

من كاری به درست و غلط بودن اين بحث‌‏ها ندارم كه چرا نماينده‌‏ای حقوق يك ميليونی مي‌‏گيرد؛ چرا كه فكر نمي‌‏كنم چنين برخوردی با مجلس درست باشد، مي‌‏خواهم عرض كنم همان سوژه‌‏هايی كه موجب شديدترين حملات تبليغاتی عليه مجلس ششم مي‌‏شود، اكنون با شدت بيشتر و بعضاً غيرقابل مقايسه در محلس هفتم وجود دارد، اما مجلس؛ مجلس امام زمان است و مشكلی هم احساس نمي‌‏شود.

نتيجه آن كارشكني‌‏ها و تنش‌‏های سخت و سنگين در عرصه سياسی در مقابل مجلس ششم، نهايتاً موجب بوجود آمدن فضای سرخوردگی در جامعه شد.

 

دو حاكميت با جناح بندی های جديد

 

از دوم خرداد به بعد جناح بندی سياسی در كشور تغيير كرد و در واقع جريانات سياسی در قالب دو جريان كلی با عنوان "جبهه اصلاح‌‏طلبان" و "جبهه مخالف اصلاحات" آرايش پيدا كرده و در مقابل يكديگر صف بندی كرده‌‏اند.

در سطح گروه‌‏های سياسی در جبهه مخالف اصلاحات شاهد يك تحول قابل توجه هستيم . جريان راست افراطی از ابتدای شكل‌‏گيری اين جبهه در مقطع سال 76 در كنار راست سنتی وجود داشت، اما در هشت سال پيش به عنوان يك جريان سياسی مطرح نبود و عمدتاً به عنوان نيروی عملياتی جناح راست عمل مي‌‏كرد و سطح و كاركرد آن از حمله به تجمعات و برهم زدن جلسات و كتك زدن اين و آن تجاوز نمي‌‏كرد.
 اين جريان سه مشخصه اصلی دارد:

1-   در انديشه؛ بنيادگرا

2- در عمل؛ توتاليتر

3-  در عرصه سياست؛ ميليتاريست

 در طول اين هشت سال جريان راست افراطی به تدريج به سمت يك نوع استقلال پيش رفت، مخصوصاً از دوره دوم رياست جمهوری خاتمی با حمايت‌‏های گسترده مالی و لجستيكی و از همه مهم‌‏تر حمايت‌‏های تشكيلاتی از سوی بخشهايی از حاكميت اين بخش در طول اين مدت توانست، نهادهای مربوط به خود را ايجاد كند و با نهادسازی در سطح كشور و شهرهای مختلف، تشكيلات خود را گسترش دهد و در اين راستا امكانات فوق‌‏العاده‌‏ای در اختيارش قرار گرفت.(مراجعه كنيد به جنجال بر سر بودجه ای كه شورای نگهبان به زور از دولت گرفت و ديدار 5 نفره جنتی، شاهرودی، رفسنجانی، خاتمی و كروبی با رهبر يگانه حاصلی كه داشت تائيد احمد جنتی و رفتن به سوی انتخابات فرمايشی و تشكيل مجلس شبه نظامی هفتم بود- پيك نت)

اين جريان نهادسازی كرد، رسانه‌‏سازی كرد، موسسه فرهنگی در قالب اشكال سنتی ايجاد كرد، تئوريسن و نظريه‌‏پرداز سياسی خود را پديد آورد و به تدريج اين جريان در جبهه ضداصلاحات ابتكار عمل را بدست گرفت و بخش معتدل را كنار زد و انتخابات شوراها اولين عرصه‌‏ای بود كه اين جريان اولين تجربه را آزمود و با نام مشخص به ميدان آمد و با توجه به وضعيت خاص آن مقطع و مشاركت اندك مردم توانست پيروز شود و اعتماد به نفس لازم را بدست آورد.

جريان افراطی راست، فاقد مشخصات يك جريان سياسی است. اين جريان همه چيزش از طريق قدرت (بخوانيد سپاه – پيك نت) تأمين مي‌‏شود و اگر اين بند ناف قطع شود، همه چيزش فرو مي‌‏ريزد و تا به حال با اتكاء به نهادها و تشكيلات قدرتمند پشت سرش توانسته نقش آفرينی كند.

با توجه به اعتماد به نفسی كه اين جريان در انتخابات شوراها بدست آورد، در انتخابات مجلس با يك روحيه مضاعف و با ادعايی بيشتر حضور پيدا كرد، به طوری كه ليست انتخاباتی جريان راست در مجلس هفتم در شهرهای اصلی كشور زير نظر اين طيف از جريان راست بسته شد و به جايی رسيد كه حتی چهره‌‏های بارز و سرشناس جريان راست سنتی با اعمال فشار بخش افراطی، از برخی ليست‌‏های انتخاباتی در سطح شهرهای بزرگ خط خوردند و موضع غيرقابل توجيه شورای نگهبان در ردصلاحيت‌‏ها هم كاملاً عرصه انتخابات مجلس را به انتخاباتی يك‌‏سويه و نتايج از پيش تضمين شده برای اين جريان تبديل كرد.

در حال حاضر اين جريان بعد از گام شوراها و گام مجلس هفتم به دنبال اين است كه دولت را در اختيار بگيرد و كاملاً حاكميت خود را به صورت يكپارچه بر كشور تحميل كند و به هيچ وجه حاضر نيست كه اين موقعيت را با موتلف خودش كه همان جريان راست سنتی است تقسيم كند. يعنی اين بخش از دو جريان مخالف اصلاحات بتدريج به قدری تفوق پيدا كرده است كه حاضر نيست اين غنيمت را با موتلف خودش تقسيم كند و در واقع همين امر عامل بروز تنش‌‏های شديد در جناح راست شده است .
اين جريان تندرو مي‌‏گويد كه بايد همه چيز در اختيار من باشد و شعارهای جديد اين طيف نظير؛ "ضرورت جوانگرايی”، "اصول‌‏گراها بايد مملكت را اداره كنند"، "بيست و چهار سال مملكت دست ما نبوده است"، "پيرمردها جايشان روی سر ما، اما حالا بايد بروند خانه بنشيند تا جوانترها مملكت را اداره كنند و اتاق فكر راه بيندازيم"، "
آنهايی كه جنگ را اداره كردند، بايد كشور را اداره كنند".

مخاطب اينگونه شعارها و اظهارات موتلف افراطی راست، يعنی بخش معتدل جبهه ضداصلاحات است، يعنی بايد شما برويد كنار بنشيند و رياست جمهوری عرصه‌‏ای نيست كه شما دخالت كنيد.

در جريان نهمين دوره انتخابات رياست جمهوری، اصلاح‌‏طلبان با جريان راست طرف نيستند، بلكه با يك جريان اقتدارگرا كه به شدت حمايت مي‌‏شود طرفند.
معتقدم كه روند افتراق در جناح مخالف اصلاحات هنوز به اوج خود نرسيده است، بدين معنی كه اين جناح افراطی به طيف مستقلی تبديل مي‌‏شود. اگر پس از انتخابات رياست‌‏جمهوری نتيجه به نفع جريان افراطی جناح راست تمام شود، آنگاه روند افتراق كامل خواهد شد و اين جريان خيلی راحت
موتلف سنتی خود را كنار خواهد زد و كاملاً جدا مي‌‏شود.

اين روند افتراق ادامه پيدا خواهد كرد و بستگی به نتايج انتخابات دارد، هر چه به انتخابات نزديكتر شويم، انشعاب در اين جبهه به صورت واضح‌‏تر صورت خواهد گرفت.
در واقع، در حال حاضر بخش راست سنتی به تدريج احساس مي‌‏كند كه در اين روند، فقط قرار نيست اصلاح طلبان از گردونه قدرت حذف شوند، بلكه جريان راست سنتی هم حذف خواهند شد و آنها اكنون اين خطر را احساس كرده‌‏اند و علت چالش جبهه ضداصلاحات در نرسيدن به اجماع بر روی يك كانديدای واحد، همين احساس ناخوشايند است، چرا كه
بخش افراطی حاضر به هيچ تنازل و انعطافی نيست، لذا با بن بست مواجه شده‌‏اند.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی