چالشهای هشت ساله اخير در عرصه سياسی و فاصله نسبتاً قابل
توجهی كه بين نتايج بدست آمده و مطالبات و خواستهای اجتماعی
وجود دارد، موجب نوعی دلسردی و وازدگی در عرصه اجتماعی شده
است. اين امر مورد تأييد همگان است، صرف نظر اين كه جريانات
سياسی ممكن است در تحليل اين دلسردی با هم اختلاف داشته باشند،
اما در اينكه چنين چيزی واقعيت دارد، ترديدی وجود ندارد.
معتقدم علت اين وازدگی و سرخوردگی، نوع چالش و جنجال
آفرينيهای سياسی، فاصله نسبتاً قابل توجهای است كه جامعه
بين خواستهها و مطالباتش با دست آوردهای عرصه مبارزات سياسی
احساس ميكند. عرصه رقابت سياسی در كشور ما؛ عرصه بسيار سخت،
پرهزينه و كمبازدهايی است، يعنی انرژی و توان بسياری از
كنشگران سياسی برای بازده بسيار اندك تلف ميشود.
علت اين امر عمدتاً
حضور سنگين و دخالت گسترده
بخشهايی از حاكميت در عرصه سياسی است كه اصلاً اجازه
نميدهند اين عرصه بر اساس قواعد، قوانين و ضوابط رقابت سياسی
عمل كرده و پيش برود.
اگر مروری بر حوادث، تنشها و جنجالهای هشت سال گذشته داشته
باشيم، در تمامی آنها ردپا و نقش بخشهايی از حاكميت و دخالت
ناروای آنها در عرصه سياسی را به نفع يك جريان و به ضرر جريان
يا جريانهای ديگر را، مشاهده ميكنيم.
مروری بر پروندههای جنجالی ساليان گذشته و بررسی نتايج آنها
مويد دخالت و حضور بخشی از حاكميت در امور سياسی كشور است،
شايد به نظر آنها حضورشان كاملاً موجه باشد، اما قطعاً مغاير
با اصول رقابت سياسی است.
آخرين مورد
پروندههای موسوم به سايتهای اينترنتی است. اين پرونده را
بررسی كنيد؛ يك عده دستگير ميشوند، عمدتاً كسانی هستند كه در
سايتهای اصلاحطلبان فعاليت فنی ميكنند، تا سه ماه معلوم
نيست كجا هستند، در چه شرايطی به سر ميبرند، اصلاً اتهام
آنها چيست؟! نه خانواده آنها ميدانند كه اتهامشان چيست و
نه وكيل مدافعشان، تا مدتها حتی از پذيرش وكالت آنها
جلوگيری ميشود و نهايتاً زمانی كه اعلام ميشود پرونده
آماده ارسال به دادگاه است، تازه وكيل پذيرفته شده و
ملاقاتهايی محدود با آنها صورت ميگيرد و بعداً اعلام
ميشود كه حكم آنها جاسوسی است و بعد چند نفر با رسانه ملی
مصاحبه و اعلام ميكنند كه به حضرت عباس؛ ما جاسوس بودهايم
و افرادی كه از ما حمايت ميكنند، بيخود ميكنند، ما اصلاً
اسناد مملكت را به بيگانگان دادهايم.
اساساً چنين تصويری را در هيچ كشوری نخواهيد ديد. اين مسائل
تمام ميشود و افراد آزاد ميشوند و جالبتر اينكه؛ افرادی
كه متهم به جاسوسی شدهاند و خود اعتراف كردهاند، پس از
اعتراف عليه ديگران آزاد ميشوند و كسی به آنها كاری ندارد و
نهايتاً پس از مدتی برخی از اين افراد ميآيند و مطرح
ميكنند كه ما را شكنجه داده و ما را مجبور كردهاند كه اين
اعترافات را بكنيم و در ملاقات با هيات پيگيری قانون اساسی از
فشارها و رفتارهايی در دوران بازجويی برای اجبار به اعتراف و
مصاحبه سخن گفتهاند كه
شنونده از شدت تاثر به گريه ميافتد.
عمده سوژههای هشت سال اخير
از چنين قاعدهای پيروی ميكنند؛ بدين معنی كه يك هجوم
تبليغاتی سنگين، بعد دستگيريها و پروندهسازی، احياناً يك
مصاحبه تلويزيونی، نامهپراكنيها و اظهارات غيرمستند و آخرش
معلوم ميشود كه هيچ چيزی وجود ندارد؛ الا يك جنجالی كه عليه
جريان ديگر شده است.
نحوه برخورد برخی از جريانات سياسی با مجلس ششم، قسمتی ديگر
از پروژه مخالفان جريان اصلاحطلب است. تبليغاتی كه عليه مجلس
ششم صورت گرفت، تقريباً با حمايت قوی بخشهای رسانهای
حاكميت همراه بود، اين كه مجلس ريخت پاش دارد، اين كه حقوق يك
ميليونی دارند و يا تخريب نمايندگان و شايعات در مورد آنها.
شايد در طول تاريخ پارلمانی كشور اين حجم حمله و تهاجم عليه
مجلس كه قوه قانونگذار كشور است،
بيسابقه
بوده باشد.
در هيچ مقطع و هيچ دورهای از ادوار تاريخ از آغاز مشروطيت تا
بحال نميتوانيد مجلسی را پيدا كنيد كه به اندازه مجلس ششم
زير حملات تبليغاتی قرار گرفته باشد و قسمتی از حاكميت هم به
اين مساله دامن زده و با اين بخش همراهی كند، بدون اينكه توجه
كند كه صرف نظر از اين كه چه كسانی در اين مجلس هستند، مجلس يك
قوه اين حاكميت است و بعداً شما به جايگاه آن نياز داريد. چرا
كه اگر قوه مقننه بياعتبار شود؛ يعنی نظام بی اعتبار شده
است، ليكن اين برخوردها از سوی
صدا و سيما
و
نماز جمعه
هم ديده شد.
حال ببنيد چه اتفاقی افتاده است، مجلس هفتم مجلسی شد كه
بالاخره به گفته آقايان؛
امام زمان
اسمهای نمايندگان را داده و در شب قدر به اسم و آدرس مشخص
شدهاند. البته ما هم از پيش ميدانستيم ارادهای در كار
است كه افراد مشخص انتخاب شوند، اما معتقد نبوديم كه آن اراده؛
امام زمان است. به هرحال اين مجلس ساده زيست شروع بكار كرد و
در زمان افتتاح مجلس، نمايندگانش گل بر سر آرامگاه حضرت امام
نبردند كه صرفهجويی شود، اما حالا ميبينيد كه از همين مجلس
امام زمانی، هر روز يك مشكل و يك مساله و يك بحران در ميآيد.
ماشين پژو، زانتيا ميشود، حقوق و مزايا بيشتر ميشود، يك
ميليون تومان بن كتاب ميگيرند، كمكهای يك ميليون تومانی
ميگيرند؛ تازه آقايان ميگويند كه اين كمك يك ميليون تومانی
بخش ناچيزی از هزينههای ماهيانه نمايندگان است.
من كاری به درست و غلط بودن اين بحثها ندارم كه چرا
نمايندهای حقوق يك ميليونی ميگيرد؛ چرا كه فكر نميكنم
چنين برخوردی با مجلس درست باشد، ميخواهم عرض كنم همان
سوژههايی كه موجب شديدترين حملات تبليغاتی عليه مجلس ششم
ميشود، اكنون با شدت بيشتر و بعضاً غيرقابل مقايسه در محلس
هفتم وجود دارد، اما مجلس؛ مجلس امام زمان است و مشكلی هم
احساس نميشود.
نتيجه آن كارشكنيها و تنشهای سخت و سنگين در عرصه سياسی در
مقابل مجلس ششم، نهايتاً موجب بوجود آمدن فضای
سرخوردگی
در جامعه شد.
دو حاكميت با جناح بندی های جديد
از دوم خرداد به بعد جناح بندی سياسی در كشور تغيير كرد و در
واقع جريانات سياسی در قالب دو جريان كلی با عنوان "جبهه
اصلاحطلبان" و "جبهه مخالف اصلاحات" آرايش پيدا كرده و در
مقابل يكديگر صف بندی كردهاند.
در سطح گروههای سياسی در جبهه مخالف اصلاحات شاهد يك تحول
قابل توجه هستيم . جريان
راست افراطی
از ابتدای شكلگيری اين جبهه در مقطع سال 76 در كنار راست
سنتی وجود داشت، اما در هشت سال پيش به عنوان يك جريان سياسی
مطرح نبود و عمدتاً به عنوان نيروی عملياتی جناح راست عمل
ميكرد و سطح و كاركرد آن از
حمله
به تجمعات و برهم زدن جلسات و
كتك زدن
اين و آن تجاوز نميكرد.
اين جريان سه مشخصه اصلی دارد:
1-
در انديشه؛ بنيادگرا
2- در عمل؛ توتاليتر
3- در عرصه سياست؛ ميليتاريست
در طول اين هشت سال جريان راست افراطی به تدريج به سمت يك نوع
استقلال پيش رفت، مخصوصاً از دوره دوم رياست جمهوری خاتمی با
حمايتهای گسترده مالی و لجستيكی و از همه مهمتر
حمايتهای تشكيلاتی
از سوی بخشهايی از حاكميت اين بخش در طول اين مدت توانست،
نهادهای مربوط به خود را ايجاد كند و با نهادسازی در سطح كشور
و شهرهای مختلف، تشكيلات خود را گسترش دهد و در اين راستا
امكانات فوقالعادهای در اختيارش قرار گرفت.(مراجعه
كنيد به جنجال بر سر بودجه ای كه شورای نگهبان به زور از دولت
گرفت و ديدار 5 نفره جنتی، شاهرودی، رفسنجانی، خاتمی و كروبی
با رهبر يگانه حاصلی كه داشت تائيد احمد جنتی و رفتن به سوی
انتخابات فرمايشی و تشكيل مجلس شبه نظامی هفتم بود- پيك نت)
اين جريان نهادسازی كرد، رسانهسازی كرد، موسسه فرهنگی در
قالب اشكال سنتی ايجاد كرد، تئوريسن و نظريهپرداز سياسی خود
را پديد آورد و به تدريج اين جريان در جبهه ضداصلاحات ابتكار
عمل را بدست گرفت و بخش معتدل را كنار زد و انتخابات شوراها
اولين عرصهای بود كه اين جريان اولين تجربه را آزمود و با
نام مشخص به ميدان آمد و با توجه به
وضعيت خاص آن مقطع و مشاركت اندك مردم توانست پيروز شود و
اعتماد به نفس لازم را بدست آورد.
جريان افراطی راست، فاقد مشخصات يك جريان سياسی است. اين جريان
همه چيزش از طريق قدرت (بخوانيد سپاه – پيك نت) تأمين ميشود
و اگر اين بند ناف قطع شود، همه چيزش فرو ميريزد و تا به حال
با اتكاء به نهادها و تشكيلات قدرتمند پشت سرش توانسته نقش
آفرينی كند.
با توجه به اعتماد به نفسی كه اين جريان در انتخابات شوراها
بدست آورد، در انتخابات مجلس با يك روحيه مضاعف و با ادعايی
بيشتر حضور پيدا كرد، به طوری كه ليست انتخاباتی جريان راست در
مجلس هفتم در شهرهای اصلی كشور زير نظر اين طيف از جريان راست
بسته شد و به جايی رسيد كه حتی چهرههای بارز و سرشناس جريان
راست سنتی با اعمال فشار بخش افراطی، از برخی ليستهای
انتخاباتی در سطح شهرهای بزرگ خط خوردند و موضع غيرقابل توجيه
شورای نگهبان
در ردصلاحيتها هم كاملاً عرصه انتخابات مجلس را به انتخاباتی
يكسويه و نتايج از پيش تضمين شده برای اين جريان تبديل كرد.
در حال حاضر اين جريان بعد از گام شوراها و گام مجلس هفتم به
دنبال اين است كه دولت را در اختيار بگيرد و كاملاً حاكميت خود
را به صورت يكپارچه بر كشور تحميل كند و به هيچ وجه حاضر نيست
كه اين موقعيت را با موتلف خودش كه همان جريان راست سنتی است
تقسيم كند. يعنی اين بخش از دو جريان مخالف اصلاحات بتدريج به
قدری تفوق پيدا كرده است كه حاضر نيست اين غنيمت را با موتلف
خودش
تقسيم كند
و در واقع همين امر عامل بروز
تنشهای
شديد در جناح راست شده است .
اين جريان تندرو ميگويد كه بايد همه چيز در اختيار من باشد و
شعارهای جديد اين طيف نظير؛ "ضرورت جوانگرايی”، "اصولگراها
بايد مملكت را اداره كنند"، "بيست و چهار سال مملكت دست ما
نبوده است"، "پيرمردها جايشان روی سر ما، اما حالا بايد بروند
خانه بنشيند تا جوانترها مملكت را اداره كنند و اتاق فكر راه
بيندازيم"، "
آنهايی كه جنگ را اداره كردند، بايد كشور را اداره كنند".
مخاطب اينگونه شعارها و اظهارات موتلف افراطی راست، يعنی بخش
معتدل جبهه ضداصلاحات است، يعنی بايد شما برويد كنار بنشيند و
رياست جمهوری عرصهای نيست كه شما دخالت كنيد.
در جريان نهمين دوره انتخابات رياست جمهوری، اصلاحطلبان با
جريان راست طرف نيستند، بلكه با يك
جريان اقتدارگرا
كه به شدت حمايت ميشود
طرفند.
معتقدم كه روند افتراق در جناح مخالف اصلاحات هنوز به اوج خود
نرسيده است، بدين معنی كه اين جناح افراطی به طيف مستقلی تبديل
ميشود. اگر پس از انتخابات رياستجمهوری نتيجه به نفع جريان
افراطی جناح راست تمام شود، آنگاه روند افتراق كامل خواهد شد و
اين جريان خيلی راحت
موتلف سنتی خود را كنار خواهد زد
و كاملاً جدا ميشود.
اين روند افتراق ادامه پيدا خواهد كرد و بستگی به نتايج
انتخابات دارد، هر چه به انتخابات نزديكتر شويم، انشعاب در اين
جبهه به صورت واضحتر صورت خواهد گرفت.
در واقع، در حال حاضر بخش راست سنتی به تدريج احساس ميكند كه
در اين روند، فقط قرار نيست اصلاح طلبان از گردونه قدرت حذف
شوند، بلكه جريان راست سنتی هم حذف خواهند شد و آنها اكنون اين
خطر را احساس كردهاند و علت چالش جبهه ضداصلاحات در نرسيدن
به اجماع بر روی يك كانديدای واحد، همين احساس ناخوشايند است،
چرا كه
بخش افراطی حاضر به هيچ تنازل و انعطافی نيست،
لذا با بن بست مواجه شدهاند. |