ايران

پيك

                         
 

ثبت نام رياست جمهوري
اول فكر كردند صدامه
بعد معلوم شد رضاشاه سومه

 
 

ثبت نام كانديداهای رياست جمهوری، هر بار با داوطلب شدن عده ای كه برای خنده ديگران و يا به تحريك دست های پشت پرده در شورای نگهبان - باهدف توجيه رد صلاحيت ها- به ميدان می آيند و يا به ميدان فرستاده می شوند، با عكس و خبرهائی همراه است. از جمله در دومين روز ثبت نام رياست جمهوری دوره نهم. يكنفر همان ساعات روزاول ثبت نام مراجعه كرد و گفت "من كانديدای امام زمانم". وقتی آيت الله مشگينی وقت و بی وقت با امام زمان پالوده می خورد و آيت الله خزعلی ديدارهای شبانه با امام زمان دارد، وقتی يك چاه(جمكران) را در جاده قم تبديل به زيارتگاه كرده اند و به اين هوا كه امام زمان درآنست، همه اطرافش را نرده كشی كرده اند، چرا از توی چاله چوله های تهران و از دل كارتن ها يكباره يك امام زمان پيدا نشود؟ روز اول گفتند لباست پاره پوره است و برو پی كارت. رفت و ديروز دوباره برگشت و البته اين بار با لباس ترو تميز. روز قبل فكر كرده بودند ديوانه است و ردش كرده بودند اما روز دوم فهميدند عاقل است و به همين دليل بازداشت شد!

مورد دوم حضور ناگهانی يك تهرانی خوش ذوق با قدو قواره صدام حسين برای ثبت نام بود. وقتی وارد محل ثبت نام شد، يكباره بند دل نيروهای انتظامی و امنيتی و كشوری پاره شد. صدام بود، بی هيچ كم كاستی. همه از اطرافش كنار رفتند و او يكراست رفت بالای سر مامور ثبت نام كه برای رياست جمهوری ايران اسمش را بنويسد. شناسنامه اش را داد اما مامور ثبت نام كه رنگ از چهره اش پريده و لابد فكر كرده بود امريكائی ها صدام حسين را فرستاده اند تهران كه خودش را كانديدای رياست جمهوری كند، دستش را پس كشيد كه شناسنامه را نگيرد. تهران خوش ذوق با زبان داش های تهران گفت: نترس دائی. منم! بروبچه ها گفتند تو از همه ماها دك و پوزت بهتره، بيفت جلو، هرچی با معرفته بهت رای ميده. اگر نوبت رضاشاه شدنه، حاجيت كه خوش قدوقواره تر از قاليباف ماليبافه! ميدم بچه ها، روده پوده لباس شخصی ها را بريزن بيرون. انتظامی منتظامی سرم نميشه! بنويس.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی