محمد خاتمی و جلال طالبانی در يك مكالمه تلفنی هر كدام ديگری
را به بغداد و به تهران دعوت كردند. از روز روشن تر است كه نه
خاتمی در اين شرايط به بغداد خواهد رفت و نه طالبانی به تهران،
تعارفی بين هم تكه پاره كردند و نه بيشتر.
واقعيت اينست كه خاتمی جانش را از سر راه نيآورده كه ببرد
بغداد و طالبانی هم دروازه های تهران به رويش گشوده نيست، زيرا
بيش از آنچه كه انتخاب او به رياست جمهوری عراق در كردستان
ايران مسئله ساز شده نمی خواهد مسئله آفرين شود.
بيايد و به كردستان ايران نرود كه نمی شود، كردی هم حرف نزد كه
عملی نيست، اعتراض به مناسبات حاكميت ايران نسبت به كردهای
ايران هم كه وضع مناسبات فی مابين را از اين كه هست خراب تر می
كند.
خاتمی هم می داند كه او به هرحال به آن دليل كه يگانه فرد
درحاكميت جمهوری اسلامی است كه با رای وسيع مردم انتخاب شد و
همچنان چهره محبوب و مورد احترام توده مردم ايران است خار چشم
رقباست. رقبائی كه دست به ترورشان در بغداد و نجف خوب است و
ترور خاتمی در عراق يك تير با دو نشان می شود. هم خاتمی را از
سر راه برداشته اند و هم خود را قربانی ترور و مخالف آن معرفی
خواهند كرد. به مصاحبه های دوران اخير علی لاريجانی و گروه های
فيلمبرداران امنيتی سيمای جمهوری اسلامی كه در عراق باتهام
جاسوسی و خرابكاری دستگير و برخی بازداشت شده اند مراجعه كنيد،
تا دست رقبای خاتمی را در عراق ببينيد! و تازه اين براين معضل
و پيچيدگی اوضاع ديدار با آيت الله سيستانی را هم بايد اضافه
كرد. خاتمی كه نمی تواند عراق برود و به شهر نجف برای زيارت
نرود. آنجا هم برود چاره ای ندارد جز ديدار با آيت الله
سيستانی. به خانه او برود، در شان يك رئيس جمهور نيست كه به
خانه يك مرجع تقليد برود. سيستانی هم كه بلند نمی شود برود
خاتمی را ببيند. هيچكدام از اين دو مانع هم كه وجود نداشته
باشد، آيت الله سيستانی مخالف ايدئولوژيك ولايت فقيه است و
مناسباتش بجای رهبر جمهوری اسلامی با آيت الله منتظری در قم
برقرار است.
همين گرفتاری را رهبر جمهوری اسلامی هم دارد، همچنان كه
رفسنجانی و ديگران دارند. مناسبات با عراق و زيارت اماكن مذهبی
نجف و كربلا برای رهبران جمهوری اسلامی به دشواری زمان صدام
حسين نيست، اما به آسانی همان دوران هم نيست! ماجرا بيخ دار تر
از اين حرفهاست!! |