ايران

پيك

                         
 
پول پوتيسم اسلامي

كلام و رفتار شهردارتهران

"مسعود رجوی”را تداعی می كند

نادر صديقي          

 
 

درابتدا رجوی بود كه گفتمان «فتنه خاتمي» را برای توصيف نقش دوم خرداد در «تمديد عمر رژيم» مطرح كرد. سپس، همزمان با زوال رژيم صدام و انتقال فرقه رجويه از فاز صدامی – نظامی به فاز جورج بوشی – جاسوسی، نوبت بلندگوهای لس آنجلسی سلطنت‌طلبان بود كه با مقاصدی مشابه به تبليغ و ترويج گفتمان «فريبای خاتمي» بپردازند. اين بار خاتمی ستيزی جديدی با عنوان «كلاه گشاد خاتمي» در غرفه‌های خاصی از بازار انتخاباتی عرضه مي‌شود كه به لحاظ شدت وعريانی زبان، يادآور برخی ژست‌های «اصولگرايانه» در آستانه انتخابات خرداد 76 مي‌باشد.

زبان شناسان مي‌گويند واژگان بوی خاص همه دهان‌هايی را كه تلفظ شان كرده‌اند با خود حمل مي‌كنند (باختين،‌ زبانشناس روسي) اين رديابی هر قدر هم كه در مورد واژگان عادی و روزمره دشوار باشد، درخصوص واژگان خاص كه خود را تا مرتبه «گفتمان» بالا كشيده‌اند، چندان دشوار نيست. بده – بستان‌های واژگانی آنچنان كه شهيد مطهری در كتاب «جاذبه و دافعه حضرت علی (ع) آورده‌، چندان هم آگاهانه و با قصد قبلی گويندگان صورت نمي‌گيرد. استاد شهيد در كتاب مذكور تعبير «دزدي» واژگانی را به كار مي‌برد. بحث ايشان، به تأثير فرقه‌ها در يكديگر اختصاص يافته و مي‌گويند فرقه‌هايی از قبيل خوارج برغم از بين رفتن و پيوستن به بايگانی تاريخ، تأثير فكری خود را بر ساير پيروان مذاهب اسلامی (و از آن جمله شيعيان) حفظ كرده‌اند. استاد در پاسخ به اينكه چگونه ممكن است برخی شيعيان، از انديشه‌های دشمن و قاتل مولای خويش متأثر شده باشند به نظريه زبانی مذكور متوسل شده و ضمن نقل بيتی از مثنوی نشان مي‌دهند كه انتقال انديشه و روش‌ها از حوزه‌ای خاص به حوزه‌ای كاملاً متضاد و متفاوت، اغلب شكل آشكار و محسوس نداشته و «از ره پنهان» صورت مي‌گيرد. يعنی انسان‌ها همان طور كه شيوه‌های گفتاری خود را از يكديگر «مي‌دزدند» به اقتباس انديشگی به يكديگر روی مي‌آورند، بي‌آنكه آگاهی و اشراف چندانی بر زبان مبدأ داشته باشند. انطباق اين تحليل بر نحوه اقتباس گفتمانی خاتمی ستيزان حرفه‌ای از يكديگر نياز به اندكی تأمل دارد و شايد نتوان اين قبيل نسخه برداري‌های گفتمانی را صرفاً به كمك واژگان «آگاهانه – ناآگاهانه» توضيح داد.

يكی از سخنرانان كنفرانس برلين در طعنی آشكار بر ضد اصلاح‌طلبان حاضر در كنفرانس گفته بود «متأسفانه در آشفته بازار گفتاری ايران، انتشار گفتمان‌ها بر اساس نظم معينی صورت نمي‌گيرد» سخنران مذكور خواهان آن بود كه گفتمان‌های خاص به نام مؤلفان خود ثبت شده و «حقوق مؤلفان و مصنفان» در عرصه‌ گفتمانی نيز رعايت گردد! چنين درخواستی البته عملی نيست ولی حتی اگر هم عملی بود هر يك از خاتمی ستيزان حرفه‌ای در داخل و يا خارج كشور مي‌توانستند با اندكی دخل و تصرف در گفتمان اوليه، گفتمان جديدی را به اسم خودش به ثبت برسانند و از مزايای تجاری آن درحجره‌ها و غرفه‌ها و راسته‌های بازار سياست بهره‌مند شوند.

مسأله اصلی، اما، صرفاً به اقتباس واژگانی و شكلی بر نمي‌گردد، از آن مهمتر نوعی تنگنای مشترك در كار است كه زبان و كلام اضداد متنوع و متكثر آقای خاتمی را به يكديگر نزديك مي‌كند. واقعيت اين است كه نقد خاتمی برغم همه ضرورت آن كار آسانی نيست و همچون متون شامخ ادبی، شيوه‌ای «سهل و ممتنع» مي‌طلبد. در نقد خاتمی همواره بايد مواظب بود كه به ورطه‌های رجويستی و صوراسرافيلی – سلطنتی سقوط نكرد. يعنی نقد او از موضع «چپ چپ» و يا «راست راست» فرد نقاد را به اعماق ورطه واحدی پرت مي‌كند.
البته مصادره گفتمان‌های ديگران به خودی خود عيبی ندارد، مشكل اصلی آنجاست كه گفتار برداران اين كار را به نحو خلاق انجام نمي‌دهند. آنها از يك سو خود را ناچار مي‌بينند كه برای تخريب خاتمی به راديكال‌ترين اشكال عوام‌فريبانه متوسل گردند. غافل از آنكه، هر گفتمان، انديشه‌ای را در پس زمينه خود حمل مي‌كند، كه از شكل گفتاری آن تفكيك ناپذير است. به طوری كه نمي‌توان گفتمانی را از ديگران وام گرفت و در همان حال نسبت به انديشه‌ای كه اين گفتمان در خدمت آن است بي‌تفاوت ماند. برای تبيين اين مدعا مي‌توان به همان مثال‌های پيش گفته برگشت و
انديشه‌های نهفته در پس گفتمان «فتنه» و يا گفتمان «فريب» را مثال آورد.

انديشه‌ای كه در پس گفتمان «فتنه خاتمي» خودنمايی مي‌كرد خيلی واضح بود. منافقين مي‌گفتند نسل تازه‌ای در سال‌های پس از جنگ و تا آستانه خرداد 76 ظهور كرده بود كه استعداد فراوانی برای اقدامات راديكال و حتی انقلابی داشت. به‌زعم آنها ظهور خاتمی درست بر سر بزنگاه بالندگی و پويايی اين نسل،‌ «انقلاب موعود» را حداقل برای يك دهه عقب انداخته و انرژی آنها را به جای «انقلاب» به «هرز» برده و معطوف به اصلاحات كرده بود.

گفتمان «فريبا» و «فريبكاري» خاتمی نيز اگر چه در يك شكل مبتذل و تبليغاتی توسط تلويزيون‌های سلطنت‌طلبان در آستانه جنگ اخير عراق تبليغ مي‌شد ولی در ورای خود از يك پشتوانه فكری كاملاً حساب شده و طراحی شده توسط جريان‌نو محافظه‌كار و لابی صهيونيستی در كنگره آمريكا بهره‌مند بود. به عنوان مثال جيمز ولزی رئيس اسبق سيا و عضو كنونی حلقه محافظه‌كاران با اشاره به سخنان آقای خاتمی درباره توماس جفرسون (از پدران قانون اساسی آمريكا) و احترام او به «ملت بزرگ آمريكا» از همان واژگان تلفظ شده توسط تنگ نظران داخلی استفاده كرده و گفته بود ايشان نه به جفرسن كه به يكی از فريبكاران معروف تاريخ آمريكا شباهت دارد.

سخن رئيس اسبق سيا (كه در آستانه جنگ خليج فارس توسط كيهان لندن نيز ترجمه و چاپ شد) نه برای مصارف تبليغاتی در انتخابات ايران، ‌كه برای مصارف مشابه در انتخابات رياست جمهوری آمريكا و برای اقناع افكار عمومی مردم آن ديار جهت هم رديف سازی ايران و عراق مطرح مي‌شد. از گزارش افشاگرانه آقای سيمور هرش (روزنامه‌نگار نيويوركر) به راحتی مي‌توان فهميد كه همين گفتمان در معرض بازسازی جديدی قرار گرفته و به عنوان نرم‌افزار ماشين جنگی آمريكا عمل مي‌كند. در گزارش سيمور هرش آمده است مقامات پنتاگون بين پايان عمر جمهوری اسلامی با پايان آنچه كه همين مقامات «پايان توان غرب‌فريبی رژيم» مي‌نامند، ارتباط تنگاتنگی قائل هستند. يعنی بحث مقامات پنتاگون از قدرت «اغواگري» گفتمان‌های مترقی، در سطح يك كشور فراتر رفته و توانی به اندازه «فريب» كل غرب برای گفتمان‌های جذاب عصر خاتمی نسبت داده ميشد.(منتشر شده در روزنامه "اقبال" و در اشاره به سخنان اخير"احمدی نژاد" شهرداری تهران خطاب به محمد خاتمی كه سيمای جمهوری اسلامی با آب و تاب پخش كرد. عنوان از پيك نت است.)

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی