پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيک

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

 
 

 

زن سیلی می خورد- مرد پول ندارد

آیدین فرنگی
 

تو بنشين و هي براي خودت شعر بساز. به عشق، لب، اندام‌ها، به پنجره‌حسرت، وقت تنهايي، قدم سبز صنوبر، به آبي، دريا، ساحل، باغ بلور و انعكاس نور. تو براي زير يك سقف ماندن، هجران و شقايق شعر  بنويس...

مرد به خانه برمي‌گشت! شب. نمي‌توانست. جيبش به مغزش سنگيني مي‌كرد. يك كاغذ مچاله شده. از فردا ديگر سر كار نخواهد رفت. نبايد. نمي‌تواند.

دختر/ زن توي خيابان گيج مي‌زند. يك روز به اميد استخدام... آگهي، اميد: اگه ماهي  60  تومن بهم بدن... يك روز هم شهر توي مخش منفجر شد: آقا اندامش را خواسته بود براي تكرار ماهي 60 تومان.

تو براي خودت شعر بساز كه نامه دير رسيده است. كه فانوسي در شب روشن است و دشت و نسيم... كه خزان محبت و پيله‌ي درد، غمزه و هجران و طعنه و عرفان... و كاري هم نداشته باش كه شاعر شهر شرمنده‌بچه‌هايش است و شاعر رسمي آمار كتاب‌هاي چاپ شده‌اش را ارايه مي‌كند.

مرد بازوهايش را مي‌فروشد; كمرش را. هر كيسه‌سيمان 50 كيلوست. روزي 10 ساعت كار و پنج هزار تومان پول. هر كيسه‌سيمان، هر آجر، هر سنگ. ساختمان بالا مي‌آيد...

دختر/ زن مي‌پذيرد. مرد راضي مي‌شود...

زن سيلي مي‌خورد. مرد پول ندارد. كار را مي‌خرند. ارزان. آقا پول دارد. تو شعرت را بنويس. راستي روز ولنتاين   (valentain day)  كي است؟     

 http://207.176.216.169/WebFa/Default.aspx