ایرانیوز
یک میز گرد فرهنگی در همین هفتههای آخر سال ترتیب داده بود.
دراین میز گرد محمدعلی کشاورز هم شرکت کرده بود. از فراموش
نشدنی ترین چهرههای تئاتر و سینمای ایران، که شانه به شانه
انتظامی پیر شده است. متولد 1309 است. اصفهانی است و فارغ
التحصیل دانشکده هنرهای دراماتیک.
«چوب به دستهای ورزیل»
ساعدی را چنان از آب و گل درآورد که در تاریخ تئاتر ایران
ماندنی است.
لیست نمایشنامههائی که بازی کرد و روی صحنه رفت بلند تر از
آنست که دراین خلاصه بگنجد.
از سال 1347
رفت
به تلویزیون
ملی ایران.
کارگردانی قسمتهایی از سریال
پربیننده
«خانه
قمر خانم» را به عهده گرفت
و بعد شد دائی جان سرهنگ در سریال پر بیننده تر
«دایی جان
ناپلئون».
«هزاردستان»،«سلطان
صاحبقران»،
«سربداران»....
یک لیست بلند بالای دیگر
رفت به سینما، با "شب قوزی" فرخ غفاری و......
زیر درختان زیتون «۱۳۷۲»،
ناصرالدین شاه آکتور سینما.
قصه
ماهان،
رگبار،
صادق
کرده،
آقایهالو،
خشت و آینه
... باز یک لیست بلند دیگر!
او بجای مردم حرف زد و در جلد همه رفت. وقتی حالا میگوید:«
آبرویی جمع کردهام که نمیخواهم از دست
برود.»
میبینید به چه قیمتی جمع شده؟
وقتی
میگوید:«
از هنرمند بعنوان یک کالای تبلیغاتی استفاده
میشود.
ایرانیهای خارج از کشور هم افتخار
این
کشورند.
نمیشود مردم را با فیلمها و سریالهای سالهای گذشته سرگرم
کرد.»
میبینید با چه تجربه ای اینها را میگوید؟
اینها را در همان میزگرد
"ایرانیوز" گفته است.
ادامه میدهد:
سیاست و
هنر باید یکدیگر را حمایت کنند ولی نباید با هم ترکیب شوند،
زیرا نتیجه آن
در مجموع مثبت نمیتواند باشد.
هنرمند نباید تحت تأثیر پول
و قدرت
قرار بگیرد، بلکه باید از پشتیبانی مردم برخوردار باشد و به
نظر من حمایت مردمی یک دنیا ارزش دارد.
البته
خیلی از هنرمندان کشورمان وضع مالی خوبی
ندارند
و به همین دلیل بعضی از نقشهایی را که در حد و اندازههای
آنها
نیست قبول میکنند.
مردم
ما عاشق کشور و عاشق یکدیگر هستند.
عشق گناه
است؟ من میگویم خیر،
زیرا اگر گناه باشد، خداوند این حس را در انسان به وجود نمیآورد!
معتقدم بعد
از رفتن آقای ضرغامی
از معاونت وزارت ارشاد، سینمای ما افت کرد.
چرا وقتی
یک مدیر سینمایی و یا تلویزیونی عوض میشود، سیاستهای به کار
گرفته شده
نیز تغییر کنند؟
سیاستمداران ما باید
بدون استفاده ابزاری از هنر، آن را سر و سامان بدهند و از
هنرمند به عنوان
یک کالای تبلیغاتی استفاده نکنند، به خصوص تئاتر کشور که به
فراموشی سپرده
شده است.
متأسفانه امکانات موجود در جامعه به صورت عادلانه تقسیم نشده
است و افرادی بینیاز هستند از همه جور امکانات و برخی دیگر به
نان شب خود
محتاج هستند. از بعد از انقلاب اسلامی، سینمای کشورمان جهش
خوبی داشته است
ولی بیشتر با آن تجاری برخورد میشود تا ارزشی. درقبل از
انقلاب فیلمی
ساختند که «یک پسر گدا عاشق یک دختر پولدار میشود» و حالا
همان قصه را
کمی تغییر دادهاند و تکرارش میکنند.
مسئله دیگر
اختلافهایی است که میان بعضی از دستاندرکاران سینما و
تلویزیون دیده
میشود.
زمان حال، زمان 20 سال پیش نیست. مردم ما فیلم خوب
را میشناسند،
با کار سینما و تلویزیون آشنا هستند و دیگر نمیشود آنها را با
همان
برنامههای سالهای گذشته سرگرم کرد.
یک نکته دیگر، استفاده
مکرر از یک بازیگر است که در طول سال، انواع و اقسام فیلمها و
سریالها را
بازی میکند.
٭ چرا در جشنوارههایی که در طول سال برگزار میشود، حضور نمی
یابید؟
متأسفانه
در ایران هنرمند در مقطعی از زندگی خود، مورد توجه مسؤولان
قرار
میگیرد. البته من توقعی ازهیچ کس ندارم ولی در این سالها
دعوتنامهای
برای من نیامده است و فکر میکنم درست نباشد با این سن و سالم،
بروم توی
صف بایستم و بلیط بخرم.
٭
درباره اختصاص بودجه 50 میلیارد تومان شهرداری برای ساخت سالن
نمایش چه
میگوئید؟
اگر
این اتفاق بیفتد، همه مردم باید از شهرداری تقدیر کنند ولی
فعلاً فقط اگر
است.
شاید آقای قالیباف بخواهد این پروژه را عملی سازد ولی ارگان
دیگری بیاید با آن طرح مخالفت کند.
در کل یکی از مهمترین مشکلات سینما
و تئاتر، کمبود سالن نمایش است.
من و هم دورههای من بالاخره یک روزی میرویم.
باید تلاش کنیم نسلهای آینده نام ما
را به خوبی یاد کنند.
( خلاصه شده و برگرفته از سایت ایرانیوز) |