بخش اول مصاحبه
با محمدعلی سفری را در شماره گذشته پیک هفته منتشر کردیم. آنچه
دراین شماره میخوانید بخش دوم این مصاحبه خواندنی و پر خبر و
اطلاع است. آنچه سفری درباره رفتار کودتائی شورای انقلاب و
دولت موقت با مطبوعات، پس از پیروزی انقلاب میگوید، بتدریج
تبدیل به یک شیوه حکومتی شد که شورای انقلاب و دولت موقت را هم
بلعید و اکنون 27 سال است که همین روش کودتائی و تصفیه ای
ادامه دارد.
- چطورشد که در دوره سیزدهم دبیرسندیکای
نویسندگان وخبرنگاران شدید؟
- درآذرسال 1356 ودربحبوحه اوضاع متشنج سیاسی،
شانزدهمین مجمع عمومی سندیکا، هیئت مدیره دوره سیزدهم را
برگزید ومن که درگذشته در چند نوبت عضو هیئت مدیره وهیئت داوری
بودم به عضویت هیئت مدیره انتخاب شدم وطبق سنت درنخستین جلسه
هیئت مدیره به سمت دبیرسندیکا بر گزیده شدم. برابراساسنامه
وظیفه اجرایی امورسندیکا برعهده دبیرسندیکا قرارداشت.
- ازمشکلات هیئت مدیره دوره سیزدهم بگویید.
- اولین مشکل ما با داریوش همایون وزیروقت
اطلاعات وجهانگردی بود که میخواست با ساختن
خانه مطبوعات و ادغام
سندیکا درآن، عملا سندیکا را
منحل کند. نامه پراکنیها شروع شد که شرح آن درجلد سوم قلم و
سیاست آمده است که چگونه میان مطبوعاتیها دودستگی افتاد.
گروهی به مداحی رژیم پرداختند وگروه دیگربا سانسورمبارزه
میکردند.
- دستگاه حاکمه هم از این شکاف به فکر بهره
برداری افتاد؟
- تا حدودی که میتوانستند متفاوت با سالهای
پیشین عمل میکردند و ازهر روزنه ای استفاده میکردند تا حرف
خود را بزنند. به خصوص اواخر رژیم که دیگرازنظارت ساواک ووزارت
اطلاعات خبری نبود.
- چطورخبری نبود، مطالب تحمیلی که میرسید مثل
مقاله « ایران واستعمار سرخ و سیاه- این همان مقاله ایست که در
آن اجداد آیت الله خمینی درآن هندی معرفی شده بود-
پیک هفته» که در17 دی 1356 به
چاپ رسید. به نظرشما چه کسی این مطلب را نوشته بود؟
- مقاله را
داریوش همایون وزیروقت اطلاعات فرستاد. حتی پیشنهاد دادند که
اول مقاله را آیندگان چاپ کند وبعد اطلاعات، که رد شد وازقول
داریوش همایون گفته شد که « دستورفرمودند اول اطلاعات چاپ کند.
بعد روزنامههای دیگر.» به هرصورت
داریوش همایون عامل وبازیگراول این تراژدی بود. من شاهد
و ناظربودم که همکاران تحریریه تلاش میکردند ازچاپ مقاله
جلوگیری کنند ولی به جایی نرسید.
- اما همایون درکتاب دیروزوامروزوفردا نوشته
است که « مقاله به دستورشاه و دردفترمطبوعاتی هویدا وزیروقت
دربارتهیه گردید وپس ازمذاکره تلفنی برای من فرستاده شد
درشرایطی که امکان خواندن مقاله هم نبود آنرا تقریبا بلافاصله
به خبرنگاراطلاعات دادم. هیچ فشارخاصی به روزنامه نبامد واین
مقاله نیزمانند مقالاتبیشماری که ازوزارت دربارونخست وزیری
فرستاده میشد، به روال معمول چاپ شد».
- نه این طورنیست. همان طورکه گفتم همکارانم
تلاش میکردند که این مقاله چاپ نشود، اما فشاربه حدی بود که
اوضاع ازکنترل آنها خارج شد ومقاله را چاپ کردند.
- مطبوعاتیها چه واکنشی نشان دادند.
- در27 اسفند همان سال نامه ای به امضای
90 تن ازنویسندگان،
خبرنگاران، گزارشگران ومترجمان مطبوعات خطاب به نخست وزیرنوشته
شد که درآن به وجود سانسوردرمطبوعات اعتراض شد. که متن این
نامه و نامه 94 تن
دیگردرتائید نامه نود تن را
درجلد سوم قلم وسیاست چاپ کرده ام.
- دولتیها درپاسخ به این نامهها چه اقدامی
کردند.
- این دونامه سبب شد داریوش همایون طی نامه
محرمانه ای به دکترآموزگار
خواستارتصفیه مطبوعات شود که متن این نامه هم درهمان
مجلد آمده است.
- درمقابل لایحه مطبوعات دولت آموزگار، سندیکا
چه کرد؟
- لایحه ای که دولت آموزگاربرای مطبوعات تهیه
کرده بود تا جایگزین قانون مطبوعات شود برای اظهارنظربه سندیکا
فرستاده شد وما درسندیکا، پس از تشکیل کمیته ای مخصوص وسپس
گردهمایی معمرین سندیکا این لایحه را مورد بررسی قراردادیم و
به این نتیجه رسیدیم که این لایحه مطلقا جوابگوی انتظارات
جامعه ازاهل قلم نیست. اظهارنظرسندیکا موجب ناراحتی آموزگار
وهمایون شد. کاربدی که درآن دوره کردند
ممنوع القلم کردن و حتی در
مواردی ممنوع الورود کردن
بعضی ازمطبوعاتیها به محل کاربود که این عمل دولت موجبات تشنج
شدیدی را دربین نویسندگان به وجود آورد. بعد ازسقوط
آموزگاروبرکناری داریوش همایون ازوزارت اطلاعات و جهانگردی
هیئت مدیره سندیکا علیه داریوش همایون
اعلام جرم کرد و شکایت به
وسیله من تسلیم دکترمحمد باهری وزیردادگستری در کابینه شریف
امامی شد.
- دردوره شریف امامی نیزبرای مطبوعات لایحه
نوشتند.
- بله، لایحه دولت شریف امامی و به طورکلی
لوایحی که برای مطبوعات در دولتهای سال 57 نوشته شد خواسته
روزنامه نگاران و دست اندکاران مطبوعات را برآورده نمی کرد.
- میتوانید حکایت اعتصاب اول مطبوعات، یا به
تعبیرمن اعتصاب صغیر مطبوعات را تعریف کنید؟
- ما دردوره شریف امامی چند جلسه با او
داشتیم. یک جلسه سیزدهم مهربا حضور 30 تن ازمطبوعات وجلسه دوم
درنوزدهم مهرکه ما درنخست وزیری درجلسه ای با حضورآقایان شریف
امامی، آزمون، دکترعاملی وزیر اطلاعات وجهانگردی مسائل مربوط
به مطبوعات را مطرح میکردیم. آقای شریف امامی گفت: « تا شما
مشغول صبحت هستید من بروم کاری دارم انجام بدهم.» آقای شریف
امامی که رفت، من به دکترعاملی تهرانی گفتم: « آقای شریف امامی
که رفت، ما هم جلسه را تعطیل کنیم وادامه بحث را به روزدیگری
درحضورایشان موکول کنیم.» دکترعاملی تهرانی موافقت کرد. من
ازنخست وزیری به روزنامه اطلاعات رفتم. به دفترروزنامه که
رسیدم دیدم اوضاع تحریریه آشفته است. ازیکی ازهمکاران پرسیدم:
چه خبراست؟ گفتند: « اتاق خودت را نگاه کن.» اتاق من شیشه ای
بود ومی توانستم توی اتاق را ببینم. سرم را به طرف اتاق
برگرداندم، دیدم یک مامورنظامی توی اتاقم نشسته است. به طرف
ماموررفتم وازاو پرسیدم: شما این جا چکار دارید؟ گفت: « ما
ماموریت داریم مطالب روزنامه را قبل ازچاپ ببینیم و بعد
ازتائید ما روزنامه منتشرشود.»
من بلافاصله به دکترآزمون تلفن زدم وگفتم: این
مردانگی است که ما امروز صبح با شما جلسه داشتیم، حالا که
برگشتیم تحریریه ما این وضع را دارد و جریان را برای او تعریف
کردم. آزمون گفت: « ازجانب ما نیست ومن پنج دقیقه دیگربه شما
تلفن میکنم.»
چند دقیقه بعد تلفن کرد و گفت: « همان طورکه
به شما گفتم اینها ازجانب ما نیستند، ازجانب ارتش به
دستورمستقیم شخص شاه آمده اند و دولت اصلا خبرندارد. ولی
هماهنگی کردیم ودستورگرفتیم که ماموران روزنامهها را ترک کنند
و الان دستور به ماموران ابلاغ خواهد شد.»
من گفتم: بچهها دارند بسیج میشوند که دسته
جمعی ماموران را بیرون کنند. آزمون گفت: « نه، جریان تولید
نکنید. ماموران همین الان دفترروزنامه را ترک خواهند کرد.» ما
هم بعد ازاین صحبت کاری نکردیم و ماموران خودشان دفترروزنامه
را ترک کردند.
- اما جریان درروزنامه کیهان به گونه ای
دیگربوده، این طورنیست؟
- بله. درروزنامه کیهان ظاهرا با پس گردنی
ماموران را بیرون کرده اند.
- پس ازآمد ورفت نظامیان درتحریریه روزنامه چه
کردید؟
- هیچی، گفتیم با این وضع ما نمی توانیم
کارکنیم واعتصاب کردیم و بلافاصله برای اجرای برنامه اعتصاب
کمیته ای انتخاب شد و آن روزهردو روزنامه کیهان واطلاعات
منتشرنشدند. و قطعنامه نویسندگان درچهاربند صادرشد. بعد
مذاکرات ما با نخست وزیر و دو وزیر)
آزمون وعاملی تهرانی(
به نتیجه رسید و کیهان و اطلاعات انتشارخود را از سرگرفتند. به
دنبال این دو روزنامه تحریریه آیندگان هم اززیریوغ سانسوررهایی
یافت.
- بعضیها میگویند اعتصاب مطبوعات درسال 57
اشتباه بوده، شما به عنوان دبیرسندیکا ویکی ازتصمیم گیرندگان
درآن روزها چه پاسخی برای منتقدان اعتصاب دارید؟
- درجریان اعتصاب مطبوعات ما با دوگروه
ازمطبوعاتیها سروکارداشتیم. یک گروه ازاعتصاب حمایت میکردند
ومعتقد به اعتصاب بودند وگروه دیگرمخالف واعتصاب شکن. به یاد
دارم که دراولین روزهای تصمیم گیری برای اعتصاب به سراغ
روزنامه نگاران مطرح آن روزومدیران پاره ای از روزنامهها
ومجلهها رفتیم و با آنها مسئله را درمیان گذاشتیم. عده ای
ازآنها مخالفت کردند. ما درصدد بودیم تا مجموع دست اندرکاران
مطبوعات با هم هماهنگ باشند وموضع واحد درقبال حقوق صنفی خود
داشته باشند. زمزمههای اعتصاب درمطبوعات بود، اما ما اعتصاب
نکردیم، آمدند اشغال کردند.
- دقیقا بفرمایید چه کسی ودرچه زمانی
دفترروزنامهها را اشغال کرد.
- ساعت شش صبح دوشنبه پنجم آبان و اولین روزی
که ازهاری به نخست وزیری منصوب شد وفرمان گرفت، نظامیها
دفترروزنامه اطلاعات و کیهان را اشغال کردند.
صبح نظامیها ریختند وازتوزیع آیندگان جلوگیری
کردند و نسخههای آن را جمع آوری کردند و دفتراین روزنامه هم
به دنبال دفترهای کیهان و اطلاعات اشغال شد.
- آن روزیکی ازروزهای پرماجرای تاریخ مطبوعات
ایران است، درباره ماجرای آن روزبیش ترتوضیح بدهید.
- صبح آن روزما را به محل کارمان راه ندادند.
یک عده بیرون بودند ویک عده توی موسسه بودند. آنها که توی
موسسه بودند تصمیم گرفتند یک شماره به نفع رژیم و به نفع دولت
ازهاری منتشرکنند. بعضی ازدوستانی که توی موسسه بودند با
کارگردانی مرحوم مهدی بهشتی پوردرآخرین لحظاتی که روزنامه
زیرچاپ میرفت، جلوی آن را گرفتند.
- شما معتقد نیستید که جریان اعتصاب دوم
مطبوعات هم اشتباه بود؟
- نه، ما مجبوربه اعتصاب شدیم. ما اعتصاب
نکردیم، ما را وادار به اعتصاب کردند.
- ازدوشنبه پانزدهم آبان تا شنبه شانزدهم دی
1357.
- بله، ازابتدا تا انتهای کابینه ازهاری
ومجموعا 61 روزطول کشید.
- نشریات وابسته به موسسه اصلاعات وکیهان هم
که همگام با اعتصابیون بودند.
- بله، کارکنان تحریری، فنی واداری درکل
نشریات اطلاعات وکیهان به همراه همکاران آیندگان و رستاخیزبا
سندیکا هماهنگ بودند.
- درایام اعتصاب نشرخبرنامه سندیکا متوقف شد و
« بولتن اعتصاب» را منتشرکردید؟
- بله، سندیکا نخستین بیانیه خود را در21
آبان، پنج روزبعد از اعتصاب و اولین شماره بولتن اعتصاب را 24
روزبعد ازاعتصاب منتشرکرد.
- درقبال نشریاتی که به اعتصاب نپیوستند چه
کردید؟
- خرید آنها را تحریم کردیم و با
انتشاربیانیه از طرف سندیکا ازمردم خواستیم این نشریات را
نخرند.
- خرید وخواندن چه نشریاتی را تحریم کردید؟
- دنیا، جوانمردان، آتش، بورس، مهرایران،
مردمبارز، ستاره اسلام، اراده آذربایجان، دیپلمات، آهنگ سیاسی،
سیاست ما ومجلههای تهران اکونومیست، کاریکاتور، خواندنیها،
فردوسی، جوان، سپید وسیاه، تاج ورزشی، تماشا و دیگر نشریاتی را
که علی رغم اعتصاب جامعه مطبوعات به انتشارادامه میدادند
تحریم کردیم.
- قطع حقوق اعتصاب کنندگان برای آنان مشکلات
مالی به وجود آورد وبرای حل این مشکل « صندوق کمک به کارکنان
مطبوعات» تشکیل شد. حساب جاری بازشد وبرای کمک مالی به
اعتصابیون فراخوان عمومی دادید، به چگونگی تشکیل این صندوق هم
اشاره بفرمایید.
- سندیکا دراین زمینه دواقدام انجام داد. یکی
صدوربیانیه ای خطاب به ملت ایران برای کمک رسانی ودوم تعیین
شورایی مرکب ازمنتخبین سندیکاهای سه گانه تحریری، فنی و اداری
به منظورتوزیع این کمکها روی معیار صحیح بین کارگران
ودیگرنیازمندان. اعضای این شورا که عنوان صندوق کمک به کارکنان
مطبوعات داشت، عبارت بودند از: دبیران پنج سندیکای نویسندگان،
کارکنان وسایل ارتباط جمعی، کارگران ایران چاپ، کارگران گروه
نشریات کیهان، کارگران چاپخانه آیندگان
) چاپ
یادگاران(
و همچنین رئیس هیئت مدیره وخزانه دارسندیکای نویسندگان
وخبرنگاران. این شورا آیین نامه اجرایی صندوق کمک را اجرا
میکرد وموظف بود که نحوه پرداخت کمکها، به صورت وام شرافتی
وچگونگی تحقیق درباره فهرست حقوقها و صدورچکها، را به دقت
مشخص کند. حساب بازشد وکمکها سرازیرشد.
- یورش 23 آذر 1357 را فراموش نفرمایید.
- بله، دردوران اعتصاب، کارکنان نشریات اعتصاب
کننده درمحل کارخود حاضر میشدند ولی کارنمی کردند، تا این که
درسحرگاه 23 آذربه دستور حکومت نظامی به محل روزنامههای
آیندگان، اطلاعات وکیهان حمله کردند و درهای این روزنامهها
مهروموم شد.
- ازملاقات هیئت مدیره سندیکا با
شاپوربختیاربگویید.
- ازطرف بختیارزنگ زدند وگفت که او میخواهد
با هیئت مدیره سندیکا در باره پایان اعتصاب ملاقات کند. بعد
ازجلسه هیئت مدیره ومختصربگو بگو بین هیئت، تصویب شد که به
ملاقاتش برویم و به او گفتیم که ما تصمیم داشته ایم بعد ازسقوط
دولت نظامی ازهاری هرکسی نخست وزیرشود روزنامهها را بدون
سانسورمنتشرکنیم و این کاررا انجام خواهیم داد. گفتگوی ما با
دکتر بختیاربه خشونت لفظی منجرشد.
- بعد ازملاقات چه کردید؟
- درپیاده روی خیابان فرمانیه اعلامیه پایان
اعتصاب را نوشتیم وامضا کردیم و فردای آن روز واحدهای مطبوعاتی
کارخود را ازسرگرفتند.
شنبه شانزدهم دی 1357 روزی فراموش نشدنی است.
دردفترروزنامههای آیندگان، اطلاعات، رستاخیز و کیهان سبدهای
گل، حضورشخصیتها، دید و بازدید و تشویقهای فراوان موجب غرور
و افتخاراعتصابیون بود و ما ضمن پذیرائی ازجمع کثیری، تلاش
میکردیم روزنامه به موقع منتشرشود. حسین مهدیان(بعدها از جمله
کسانی که بود که قربانی ترورهای دهه 60 شد. اختلافات داخلی در
شواری انقلاب، رهبری پنهان موتلفه اسلامی و جدال در میان پایه
گذاران حزب جمهوری اسلامی بیش از اختلاف با مجاهدین خلق
میتواند دلیل این ترور باشد. تروری شبیه ترور آیت الله مطهری،
آیت الله مفتح، حاج عراق- پیک هفته) که رابط امام خمینی با
مطبوعات بود نیزآن روزصبح آمد وپیام امام خمینی به مطبوعات را
آورد که با عکس ایشان ویک تیترچهارستونی چاپ کردیم.
- دستگیری پنج تن ازروزنامه نگاران درنیمه شب
پنجم بهمن به چه علت بود؟
- دولت بختیارمی خواست زهرچشم بگیرد وبه
استناد ماده پنج حکومت نظامی شماری ازروزنامه نگاران را
دستگیرکند و به زندان باغشاه ببرد اما از لیستی که نظامیان
دراختیارداشتند توانستند فقط مهدی بهشتی پور، نعمت ناظری،
فیروزگوران، جلیل خوشخو ومسعود مهاجررا دستگیرکنند. بازداشت
شدگان نیزاطلاعیه دادند که شرح ماجرا را درجلد چهارم قلم
وسیاست نوشته ام. خلاصه این که پس ازچهارروزصبح روز دوشنبه نهم
بهمن همکاران ما آزاد شدند ودرمیان استقبال کثیری به محل
کارخود بازگشتند.
بعد
از انقلاب
-
ازشورای اجرایی روزنامه اطلاعا
وچگونگی تاسیس آن بگویید.
- ما برای این که روزنامه بتواند منتشرشود و
گرفتاریهایی را که بعد از انقلاب پیش آمده بود ازسربگذرانیم،
شورایی مرکب از21 نفررا درموسسه اطلاعات درست کردیم. هفت تن
ازتحریه، هفت تن اداری وهفت تن کارگری.
- گویا مسئول شورا شما بودید؟
- بله.
- سوم اسفند 1357 گروهی درمقابل موسسه اطلاعات
دراعتراض به پاسخ شما به مدیرعامل وقت رادیو وتلویزیون تجمع
کردند، جریان چه بود؟
- کارمطبوعات دردی وبهمن روال خوبی داشت تا
این که دراوایل اسفند مدیر عامل وقت رادیو وتلویزیون پس از
انقلاب (قطب زاده- پیک هفته)
بیانات شدید وسراپا تهمت وناسزایی علیه مطبوعات گفت که من
دردوم اسفند همان سال پاسخش را نوشتم و همان روز درروزنامه
اطلاعات چاپ کردیم. اما فردای آن روزسیل نامهها و تهدیدها
شروع شد و گروهی درمقابل دراصلی موسسه اطلاعات تجمع
کردند.(آغاز روش الله اکبر و اعدام باید گردد گروههای فشار که
27 سال است بعنوان یک روش حکومتی درجمهوری اسلامی ادامه دارد-
پیک هفته)
- وضع تحریریهها هم که ازاسفند متشنج شد.
- بله، مرحوم آیت الله دکترمفتح که
امورمطبوعات زیرنظرایشان اداره میشد سعی داشت که ازتشنجها
ودرگیریها که موجب رکود کارمطبوعات میشد جلوگیری کند ومشکلات
مطبوعات را حل کند. اختلاف نظرازیک سو و مشکلات مالی ازسوی
دیگر وضع عجیبی به وجود آورده بود.
بعد ازانقلاب، با رفتن مسعودیها امورمالی
موسسه دچاربحران شد. من از طرف شورای اجرایی موسسه به ملاقات
مرحوم دکترمحمد مفتح به مسجد قبا
رفتم وبه ایشان گفتم که موسسه مشکل مالی دارد. ایشان گفت: «
پیشنهاد شما چیست وچه راه حلی برای رفع مشکل دارید؟» گفتم:
ازخاندان مسعودی بهرام ازهمه بهتراست، کوچک ترین وسالم ترین
عضو خاندان مسعودی است. اگرچنانچه بهرام مسعودی را راضی کنیم
به موسسه بیاید و کارها را سامان دهد مشکل حل میشود. اگرشما
اجازه بدهید ما این کار را انجام دهیم. ایشان گفتند که: « من
به شما خبرمی دهم» وفردای آن روزخبردادند که « مانعی ندارد».
جرایان ملاقات را به اطلاع اعضای شورای اجرائی موسسه رساندم.
عده ای مخالف ورود بهرام به موسسه بودند، گروهی موافق بودند.
اما به هرصورت رای گیری کردیم تصویب شد که بهرام بیاید. تلگراف
کردیم به پاریس و سه روزبعد بهرام آمد و مقداری امورمالی را
سامان داد و با امضای او مشکلات مالی موسسه برطرف شد. اما او
پایدارنبود و نتوانست بماند و روزنامه مصادره شد.
- اولین دیدار با دست اندرکاران شورای انقلاب
به چه شکل انجام شد؟
- حاج حسین مهدیان ما را دعوت کرد به منزل
خودش و ما درمنزل ایشان دیدار و گفت وگو با اعضای اولیه شورای
انقلاب اسلامی داشتیم. دراین ملاقات ما متوجه شدیم درآینده
روال کار روزنامه با آنچه ما میخواستیم تفاوت دارد. چون درآن
شب بین ما کمی بگومگوشد. تا آن جا بحث بالاگرفت که شام میزبان
ماند وهردو گروه قهرکردیم.
ما قهرکردیم و بلند شدیم وفردای آن روزحاج
حسین مهدیان میزبان ما که آهن فروش بود نزدیک موسسه اطلاعات و
ازگذشتههای دور با ما آشنا بود آمد ناهارخوری اطلاعات، درآن
روزمن وبهشتی پورداشتیم ناهارمی خوردیم. آمد بالای سرما گفت: «
دیشب کاربدی کردید.» من گفتم: تو که به ما نگفتی چه کسانی
میآیند، زمینه را دست ما ندادی. به ما گفتی شام بیایید خانه
ما. ماهم که با تو رفیق بودیم آمدیم. نمی دانستیم که چه کسانی
میآیند. باید به آنها هم میگفتی که ما درمنزل توحضورداریم
تا آنها هم آمادگی ذهنی داشته باشند. ما آمدیم تند با ما
برخورد شد. البته نه همه آقایان. بعضی ازآنها با ما تند
برخورد کردند. مثلا مرحوم مطهری
بسیارخوب با ما برخورد کرد وسعی داشت قضیه فیصله پیدا کند
ومنظورطرفین را یاد آورمی شد. اما یک نفر دیگر به ما گفت: « ما
به شما نیازی نداریم وکارخودمان را دنبال میکنیم.»
- درگیری شما و به طورکلی سندیکا ومطبوعات
درسالهای نخست انقلاب که با شورای انقلاب نبود. شما با وزارت
اطلاعات وتبلیغات که بعدها به وزارت ارشاد ملی تغییرنام داد،
مشکل داشتید. این طورنیست؟( دوران وزارت دکتر میناچی از رهبران
نهضت آزادی و از ملی مذهبیهای قدیمی در کابینه مهندس بازرگان-
پیک هفته)
- بله ما با آن وزارتخانه مشکل داشتیم.
- این مشکل ازکجا شروع شد؟
- ازپیش نویس لایحه ای که برای قانون مطبوعات
نوشتند. ما جلوی آنها ایستادیم ودرمخالفت با قانون پیشنهادی
آنها مطالبی دربولتن سندیکا و جاهای دیگرنوشتیم ومقابلشان
موضع گیری کردیم.
- نامه ای به مرحوم مهندس مهدی بازرگان
نوشتید.
- بله، ما نامه سرگشاده شدیدی نوشتیم به مرحوم
مهندس بازرگان. درآن نامه نوشته بودیم. « آقای مهندس، ما ازشما
توقع نداشتیم. این چه قانونی است که وزارتخانه زیرمجموعه شما
برای مطبوعات پیشنهاد میکند. این که بدتراز قانون سابق است.»
خلاصه وضع بد شد. اما دولت مرحوم بازرگان مقصر نبود. سپس گروه
فشار دفتر پیغام امروز و جاهای دیگر را تصرف کرد و روزنامهها
وضع دیگری پیدا کردند.
- جلسه 22 فروردین 1358 گردانندگان سندیکا با
متصدیان وزارت اطلاعات و تبلیغات هم به جایی نرسید؟
- نخیر! به جائی نرسید. فردای آن روزهم مجمع
سندیکا را تشکیل دادیم. اعضای هیئت مدیره تصمیم گرفتند استعفا
دهند، که قاطع رد شد. به دنبال آن روزنامهها مصادره شدند.
- ازفاصله صدورحکم مصادره تا خروج شما ازموسسه
اطلاعات بگویید.
- خبرمصادره موسسههای اطلاعات وکیهان به ما
رسیده بود. یک روزیک آقایی ازبنیاد مستضعفان آمد و درجلسه
شورای اجرایی شرکت کرد و فردی را به عنوان مدیرموسسه به اعضای
شورا معرفی کرد وگفت: « ایشان ازامروز سرپرست موسسه اطلاعات
وایران چاپ هستند.» ما هم بلافاصله به دوستان گفتیم به این
ترتیب این آقا مسئولیت کل موسسه را برعهده دارند. سرپرست منصوب
شده ازطرف بیناد کارخود را آغازکرد. درابتدای کاربه علت عدم
آشنائی با کارموسسه مشکلاتی داشت. اما به هرصورت درشهریورهمان
سال تقریبا اعضای موثرسندیکا را ازموسسه کنارگذاشتند که
نفراولش من بودم.
- پس ازآن چه کردید؟
- رفتیم خانه نشستیم.
- چرا به کاروکالت ادامه ندادید؟ شما که
مشاورحقوقی سازمانهای مختلف و ازجمله موسسه اطلاعات هم بودید؟
- درکانون وکلا نیز 170 یا 180 نفررا تصفیه
کردند که من هم جزو آنها بودم.
- به چه جرمی؟
- به جرم همکاری با رژیم پهلوی.
- ازخودتان دفاع نکردید؟
- چرا. گفتم که من نه تنها با رژیم پهلوی
همکاری نکرده ام بلکه مبارزه هم کرده ام. اما شرایط طوری بود
که کسی گوش نمی داد. درنتیجه کنج عزلت را گرفتم ودرخانه نشستم
وفراغتی پیدا کردم.
- فکرنوشتن کتابهای مشروطه سازان، چهارجلد
قلم وسیاست و زنده یاد جهان پهلوان تختی درهمین ایام شکل گرفت؟
- بله، البته من دو نفردوست مشوق داشتم. یکی
مرحوم مهدی بهشتی پورو دیگری نعمت الله ناظری . حوصله نداشتم
ولی این دونفربه من میگفتند: « تو ازشهریور1320 تا 1358
ازفعالان مطبوعات بودی، حیف است که خاطراتت را ننویسی.»
- ازچه تاریخی شروع به نوشتن این کتابها کرده
اید؟
- ازتابستان 1358 که دو روزنامه بزرگ را مصاده
کردند و تقریبا همه اعضای موثرسندیکا کنارگذاشته شدند.
- انتظارداشتید کناربروید؟
- اصلا وابدا. ما انتظارنداشتیم با ما این
معامله بشود. ما نقش موثری در سندیکا وجریان انقلاب داشتیم.
منتهی شد دیگر. اوضاع واحوال جور دیگری شد.
- شما ازنسل مطبوعاتیهایی هستید که پس
ازشهریور1358 تا سالها در سکوت مطلق بودید، چطورشد که دوباره
یکی پس ازدیگری به فکرنوشتن افتادید؟ فکرمی کنم فعالیتهای
نوشتاری نشربعضی ازهمسالان شما مثل آقای محمودطلوعی و دیگران
که گاه با نام مستعارنیزفعالیت میکردند، روحیه شما را تقویت
کرد تا فعالیتهایتان را ازسربگیرید.
- بله، دقیقا همین طوراست که میگویید. اول
بارپس ازانقلاب آقای محمود طلوعی با نام محمود مشرقی شروع کرد
به ترجمه کردن. ابتدا هم ما نمی دانستیم این محمود مشرقی همان
محمود طلوعی است. من یادم هست که برای چاپ جلد اول قلم وسیاست
با اومشورت کردم. چون دوست پنجاه ساله ما بود. گفت: « بده من
نگاه کنم.» نگاه کرد و گفت: « فکرنمی کنم بگذارند دربیاد»
وحدود سه سال طول کشید تا درآمد.
- ازاسناد وبرجای ماندها هم بهره گرفته اید.
- بله، از آرشیو مجلس بهره بردم. آن هم به لطف
جناب آقای حائری. چون از قدیم ایشان را میشناختم. پدرش عضو
اداری مجلس بود و میآمد آن جا مینشست. بعدها به من گفت: «
آرزو داشتم دردهه بیست وسی مثل تو در مطبوعات فعال باشم.» وقتی
که رفتم و به ایشان گفتم میخواهم کتاب بنویسم ومدارکی
میخواهم هرچه میسربود و مقدوربود
بیدریغ دراختیارم گذاشت.
- فقط به اتکای کتابخانه مجلس این اثاررا
فراهم اورده اید؟
- خیر، ازدوستان، آرشیو خودم و آرشیو روزنامه
اطلاعات هم بهره بردم. پانزده سال طول کشید تا کتاب را به
ناشرسپردم.
- دراین پانزده سال وپس ازآن با مطبوعات هم
همکاری داشتید؟
- به صورت حرفه ای خیر. با مجلههای حقوقی
همکاری کردم. درنشریه کانون وکلا فعالیت داشتم وگهگاه
مقالههایی نوشته ام که مثلا یکی ازآنها در پژوهشنامه تاریخ
مطبوعات ایران چاپ شد. بعد ازدوم خرداد 76 مقالهها و نقدهایی
برای روزنامهها نوشتم ویا با آنها مصاحبه کردم.
- درحال حاضرمشغول چه کاری هستید؟
- علاوه برکاروکالت، درصددم چند کاررا به
سامان برسانم: یکی تصمیم دارم جلد پنجم قلم وسیاست را
منتشرکنم. اما نه همه سیاست بلکه حوزه سیاست
دولت موقت ومطبوعات را.
دیگراین که دلم میخواهد تجربههای مطبوعاتی وحقوقی خود را که
درحقیقت سرگذشت امرسیاست وقضا در شصت سال اخیراست مکتوب کنم.
کاردیگری که وظیفه دارم چاپ آن را پی گیری کنم خاطرات مرحوم
علی اردلان است.
- سالها با مرحوم علی اردلان وچند تن
دیگراسناد نهضت مقاومت ملی را جمع آوری میکردید، قصد چاپ آن
مجموعه را ندارید؟
- بله، حدود پانزده سال من وآقای اردلان و هفت
نفر دیگراسناد نهضت مقاومت ملی را جمع آوری کردیم. با فرد فرد
دانشجویان اپوزیسیون که ازسال 1342 تا 1357 درخارج
ازکشورفعالیت میکردند مصاحبه کردیم. تمام سعی ما این است که
دراین مجموعه بتوانیم تصویردرستی ازصبح 28 مرداد 1332 تا غروب
بهمن 1357 به خوانندگان ارائه دهیم.
- درچند جلد؟
- 24 جلد.
- کارالان درچه مرحله ای است؟
- یک گروه جوان مشغولند ومراحل نهایی تدوین
این مجموعه را دنبال میکنند.
نکته ای را میخواهم در پایان این مصاحبه به
همسالان خودم بگویم: « دوستان! برمن هرچه گذشته
بیریا گفتم ونوشتم. امیدوارم که شما
هم حوصله وجرئت را با هم تلفیق کنید و بگوئید وبنویسید. |