خواب و خیال باطلی درجمهوری اسلامی عمر دیرپا یافته است: گذشت
زمان و فراموشی مردم!
این خوابی است 27 ساله که با امید به تعبیر آن، جنایات بسیاری
در جمهوری اسلامی انجام شد و بدست زمان سپرده شد تا فراموش
شود. زهرا کاظمی تنها یک نمونه از آنست. هنوز لاجوردی تحسین
میشود و قتل عام کنندگان زندانیان سیاسی تکریم. آن که قتل
کرده با نامی جدید به مجلس برده شده و آنکه فتوای قتل داده اگر
سکانداری از سکانداران قوه قضائیه نیست و در حوزه علمیه قم
دایرمدار، در مرکز اسناد و تحقیقات نشسته و یا دادستان کل کشور
شده است. تا در براین پاشنه میچرخد چگونه میتواند انتظار چنگ
انداختن به گریبان قاضی مرتضوی داشت؟ و پاسخ خون نا حق زهرا
کاظمی را از او طلب کرد؟
اصلاحات فرصتی بود برای اجتناب ناپذیر نشدن یک انفجار.
نخواستند و نتوانستند. گفتند " کار شب پا نه هنوز است تمام".
آنچه تا سال 76 در سینهها جمع شده بود و گفتن آنها الزاما به
معنای یک انفجار اجتماعی نبود گفته نشد. نگذاشتند بگویند. نه
تنها چنین نشد، که براین دفتر افزودند و دارند میافزایند.
همیشه درایران اینگونه بوده و آن گاه که سد شکسته همه چیز را
با خود برده است. ظرافت و ظرفیت جلوگیری از انباشت طلبها و
حرفها در پشت سد حکومت درایران نبوده است. از بیم افشای حقایق
و به زیر آمدن از قدرت ترسیده اند دریچهها را باز کنند، و
آنگاه که سد شکسته همه را با هم برده است.
زهراکاظمی، همچنان سمبل و نمونه حکومت قاتلین و مظلومیت
مقتولین است. وقتی قاضی مرتضوی در هفته گذشته نامه به احمدی
نژاد نوشت و از طرح دستگیری چاقوکشها، اوباش، باج گیرها و...
سخن گفت، همه آنها که گذشته را به یاد دارند پرسیدند: قاتلین و
باج گیرهای سیاسی و اوباش مسلط برجان آدمها در زندانهای
سیاسی را چه کسی قرار است جمع کند؟
آنچه در زیر میبیند، یک نمونه فراموش نشدنی است. داستان
دادستان تهران و قتل در زندان اوین! دکتر زهرا کاظمی. ببینید:
http://www.pbs.org/frontlineworld/stories/iran/vid22004.html |