گفتگو با كامبيز درمبخش طراح، كاريكاتوريست و گرافيست
سرشناس ايران
-
از
۱۵سالگى
كارم را در مطبوعات شروع كردم. يعنى حدود
۴۷
سال است كه در مطبوعات قلم مى زنم. به نظر من طرح و تصوير يكى
از تزيينات و مسائل جدا نشدنى روزنامه است، يعنى اگر قرار بود
روزنامهها بدون طرح يا تصوير باشند بيشتر شبيه يك بولتن مى
شدند. گذشته از اين نقش تزيينى، يك طرح يا كاريكاتور مى تواند
در سطح بالاترى از يك مقاله و مطلب قرار بگيرد؛ چرا
كه درك يك تصوير وقت خيلى كم ترى را نسبت به مقاله مى گيرد و در
موارد متعدد قدرت اطلاع رسانى تصوير و طرح خيلى بيشتر از يك
مقاله است و پيام خود را خيلى سريع تر بيان مى كند. اين يك حسن
در ارتباطات جمعى آن هم در يك سطح بين المللى است و مسلماً در
مطبوعاتى كه آزادتر هستند اين سطح اطلاع رسانى خيلى بالاتر مى
رود. البته در ايران مديران مطبوعاتى به دليل حساسيت و بحث
انگيز بودن كاريكاتور سعى مى كنند كه از آن دورى كنند و اين
مسئله لطمات زيادى را به طراحان و گرافيستها وارد كرده است.
ذكر اين نكته ضرورى است كه قاعدتاً براى طرحى كاريكاتور الزامى
ندارد كه حتماً به موضوعات سياسى پرداخته شود. يك كاريكاتور مى
تواند اجتماعى يا صرفاً طنزآميز باشد. به هرحال اين نگاه سياسى
به كاريكاتور صرف سبب مى شود كه تعداد زيادى از همكاران ازجمله
خود بنده نتوانيم خيلى راحت در اين عرصه فعاليت كنيم. من فكر
مى كنم خط قرمز در كاريكاتور مطبوعاتى بايد تعريف شده باشد تا
كاريكاتوريست به طور واضح بداند كه فضايى براى كار دارد. اين
مشخص نبودن خط قرمز سبب شده كه مديران جرايد نيز از فضايى كه
كاريكاتور ايجاد مى كند بيمناك باشند و حوزه فعاليتها هر روز
محدودتر شود.
مسئله و مشكل بعدى در حوزه كاريكاتور مطبوعاتى مبحث اقتصادى
اين حوزه است. متأسفانه ارزش لازم براى اين كار قائل نشده تا
علاقه اى براى طراح ايجاد شود. خيلى از كاريكاتوريستهاى خوب
ما به همين دليل تنها به سمت مسابقات بين المللى كاريكاتور مى
روند تا در حوزه اقتصاد تامين بشوند و اين ضرر بزرگى را بر
مطبوعات ما تحميل مى كند.
سبكها؟
-
همان گونه كه شعر يا موسيقى ما شامل سبكهاى گوناگونى است،
كاريكاتور نيز داراى شاخههاى متعددى است. يكى از اين شاخههاى
رايج در دنيا، كاريكاتورهاى سياسى است كه معمولاً با موضوعات
روز سروكار دارد. اين موضوعات روز صرفاً در يك زمان خاص قابل
استفاده هستند. در مقابل نوعى ديگر از كاريكاتور است كه هميشه
قابل استفاده بوده و بدون تاريخ مصرف است كه ابعاد گوناگونى در
حوزه روزنامه و مجلات و حتى كتابها دارد.
نكته ديگرى كه من خيلى روى آن تأكيد دارم، بدون كلام بودن اين
تصاوير است كه با هر مليت و زبانى قابل درك باشد، يعنى وقتى من
طرحى مى كشم، در روسيه، چين يا آمريكا و آفريقا قابل درك است.
اين روشى است كه من خيلى به آن اعتقاد دارم؛ درست مثل فيلمهاى
صامت «چارلى چاپلين» مى ماند كه بعد از اين همه سال هنوز ما با
مشاهده آنها مى خنديم و گريه مى كنيم.
البته اين نكته را هم قبول دارم كه اين كار به صورت فراگير
نبايد باشد، چرا كه جاهايى لازم است تا طراح كلام را وارد كار
خود كند ولى اگر ما بتوانيم بناى خود را روى آثارى بگذاريم كه
نيازى به كلام نداشته باشند خيلى سريع تر مى توانيم به سطح
وسيعى از ارتباط دست پيدا كنيم.
چرا هميشه مردم در كاريكاتورها و طرح دنبال حرفهای سياسی
میگردند كه نمی شود نوشت؟
-
متاسفانه اين موضوع يك استنباط بد دارد كه كاريكاتور يعنى نگاه
سياسى، در صورتى كه در روزنامهها هم كاريكاتور مى تواند خيلى
گويا، لطيف، رمانتيك يا سرگرم كننده باشد و اين مسئله اى است
كه بايد روى آن تاكيد شود كه كاريكاتوريست حتماً يك آدم سياسى
نيست، مى تواند سياسى هم باشد اما در همان محدوده اى كه از آن
به عنوان خط قرمز ياد كرديم. به طور كلى اعتقاد دارم كه يك
هنرمند كاريكاتوريست آن قدر بايد آزاد و جداى از جريانات
سياسى، جناحى و... باشد كه به راحتى بتواند از مجموعه
«روزنامه»اى كه در آن است نيز انتقاد كند.
اصلا نبايد خط قرمزى وجود داشته باشد.
در كشورهای ديگر كه كار كرده ايد
هم اين خطهاى قرمز وجود داشت؟
به نظر من اين چهارچوب بايد مشخص باشد. خود من در رژيم شاه دو
بار صراحتاً ممنوع القلم شدم به خاطر «مينياتورهاى سياه» كه
علناً ضد ساواك بود و حتى روزنامه اى كه در آن اين مينياتورها
را كار مى كردم به همين دليل تعطيل شد (روزنامه آيندگان ادبى).
اين مسئله خيلى محدوديتهاى كارى براى من ايجاد كرد. آن زمان
هم دستورالعمل صريحى پيرامون حوزه كارى ما وجود نداشت ولى من
به مرحله اى رسيده ام كه معتقدم براى راحت تر كار كردن، تكليف
هنرمند بايد روشن شود و معلوم باشد كه تا چه محدودههايى اجازه
پيشروى دارد.
اين خطوط قرمز در خارج از ايران هم وجود دارد اما اين مشخص
شدن در خارج از ايران آن قدر صريح و لوكس بيان مى شود كه
خيلىها متوجه آن نمى شوند.
رنگ در كارهای شما
-
مسئله برمى گردد به خواستههاى روزنامه و تكنيك روزنامه. در
خارج از كشور چون چاپ رنگى از تكنيك بالايى برخوردار است، مبحث
رنگ در كارهاى من وارد شد. من در مجله اى در سوئيس كار مى كردم
كه كارهاى ديگران را رنگى و در سطح بالايى از كيفيت چاپ مى
كرد. آن روزها من كار سياه و سفيد به آن مجله مى دادم و
كارهايم خيلى كم چاپ مى شد. علت را جويا شدم و فهميدم آنها به
فضاى رنگى علاقه مند هستند. به همين دليل من هم كار با رنگ را
آغاز كردم و شروع خيلى خوبى نيز داشتم. رنگ هم دنيايى خاص خود
داشت. رنگ هم در حقيقت به مانند خط داراى سبك و روش است و من
كارى كردم كه همان طور كه خط كارى ام به سادگى از ديگر آثار
تميز داده مى شود، رنگ هم در آثارم شخصيت و نمود بارزى پيدا
كرد كه آن هم روالى داشت.
كاريكاتور و تصوير سازى در روزنامههاى ايران خيلى پائين است.
-
اتفاقاً دقيقاً برعكس است، چون كه كاريكاتور تبديل شده به
تصوير سازى. وقتى كاريكاتوريستها نمى توانند كاريكاتور بكشند
گرايش پيدا مى كنند به تصوير سازى. مثال روزنامه شرق كه
كاريكاتوريستهاى آن
تصوير سازى مى
كنند.
مرزتصوير سازى و كاريكاتور مرز نامحسوسى شده است.
به نظر من اينها دو مسئله جدا از هم هستند. تصوير ساز وظيفه
دارد كه مقاله را براى مخاطب تصوير كند و اين كاملاً از يك
كاريكاتور جدا است. گاهى اين تصوير ساز مى تواند پا را از اين
فراتر گذاشته و تفكرى جداگانه از آن مقاله را به تصوير بكشد.
مثل تصوير سازىهاى «برادهالند» در مجله نيويورك تايمز.
تحولات تكنيكى در حوزه گرافيك روزنامههاى ايران ؟
-
يكى از اتفاقاتى كه در ايران افتاد اين بود كه يك عده اى شروع
كردند به طراحى با كامپيوتر. در واقع كار با كامپيوتر چيز بدى
نيست ولى طراح بايد از يك مراحلى كار را آغاز كند و به يك
كمالى برسد بعد به سراغ تكنولوژىهايى از اين دست برود. بعضىها
خيلى از طراحىهاى ضعيف شان را سعى مى كنند با كامپيوتر افكتهايى
بدهند كه موجب مى شود تا مخاطب تصوير غلطى از طراحى در ذهن خود
ايجاد كند.
به هرحال استعدادهاى خيلى زيادى در اين زمينه وجود دارد كه به
نظر من از نظر تكنيك خيلى بهتر هستند تا از نظر ايده و تفكر،
يعنى سوژه و فكر خيلى در آثار كم است كه اين بيشتر به
ايلوستراسيون مربوط مى شود. |