"نصرترحمانی"، به فاصله اندكی پس از خاموشی هوشنگ گلشيری
در خلوتی كه در شهر رشت گزيده بود خاموش شد.
دو چشم نمناك
شد.
رحمانی
فرياد نسل جوانی از شاعران خوش استعدادی بود كه داس كودتای 28
مرداد میخواست خرمن اميدشان را درو كند! نوميدیهای پس از
كودتای 28 مرداد كه در اشعار او موج میزد، بتدريج به فرياد
اعتراض وخشم تبديل شد. شمس لنگرودی در باره او گفت:
«با شعر نصرت رحمانی بود كه شعر نيمائـی به ميان اقشار پائين
جامعه راه يافت.
محمد علی سپانلو در باره نصرت رحمانی گفت: «او شاعر اعماق
اجتماع بود.
يكی از ستونهای شعر نو فارسی كه ميراثش
به نسل بعد رسيدهاست…»
احمد رضا احمدی گفت: «او جسورانه و شاعرانه زندگی كرد…»
نصرت رحمانی در قلب مبارزه اجتماعی بود كه آوار كودتای 28
مرداد فرود
آمد.
او حتی در حد اخوان ثالث نيز تسليم نشد و زمستان را سلام نگفت.
شعر نصرت، خوندار و زنده باقی ماند. او در سال 1336
در
"سين-
جيم" كه در كتاب ترمه به چاپ رسيد گفت:
از من چه پرسيدند؟
آن عادلان كر؟ آن روز
آن روز
آن روز
آن روز كه در من لال گرديدند
از من چه پرسيدند؟
در من چه پرسيدند؟
…
آن روز،
آن روز كه پرسيدند و سوزاندند و گرياندند…
نصرت رحمانی با اين روحيه نمیتوانست تن به دولت كودتا بدهد و
در ميان نشريات سرگردان شد. صفحه ادبی اين نشريه را اداره
میكرد، از آن مجله سر در میآورد و زندگی را میگذراند تا
گذارش به روزنامه كيهان افتاد. در آنجا، برای نخستين بار با
"رحمانهاتفی"
چهره دوست داشتی مطبوعات ايران
چشم در چشم شد.هاتفی كه رحمانی را يك پارچه صميميت يافته بود
در آغوشش كشيد و دستش را در صفحات كيهان سال و صفحه انديشه و
هنر پنجشنبه شبها چنان بند كرد كه هم در بند انضباط گرفتار
آيد و هم نانی به كف آورد. تا از راه میرسيد، میپرسيد:
نصرت!
تازه چه داری نصرت؟
بعدها اين جملههاتفی به بندی از يك شعر رحمانی تبديل شد!
هرگاه كه نمیآمد و يا دير میآمد،
برايش پيغام میفرستاد: اگر نيآئی، يكی را میفرستم دنبالت!
نصرت مینشست، شعر تازهای را بيرون میآورد و میخواند.هاتفی
میگفت: عاليست، اما آن يكی نمیشود!
اين
اشاره به شعر "در چنبر زنجير" نصرت رحمانی بود كههاتفی
معتقد بود، اين تنها شعر ديالكتيكی نيمائـی است.
حساب تولدی ديگر فروغ جداست.
رحمانی
در تمام سالهای
عزلت
و گوشه گيری در رشت
به گذشته و حالانديشيد و برای آينده شعرگفت.
به
70
كه رسيد، زندگی را تاب نيآورد!
در چنبر زنجير
اين عفيف
به چه میانديشي
قفلها؟
دستهای آزاد
برترين هديه به زنجير و غل و ديوارند.
…
اين عفيف
قفلها واسطهاند
قفلها فاسق شرعی در و زنجيرند
قفلها…
قفل هم اميدی است
قفل يعنی كه كليدی هم هست
قفل يعنی كه كليد! |