توی خوابی شيرين
خوابی از اين شب ها
شبی از آرامش
يك شب بیفردا
سفری خواهم كرد خالی از فكر و خيال
مركبم رام و خموش در سكوتی مرموز
دور خواهم شد دور
دور از انديشه و وهم
عابری خسته ز راه آخر كوچه روز
خانه ام رويايی ست، پشت يك بيشه ز خواب
آسمانش نيلی، روزگارش شيرين با شبی از مهتاب
كينه ها میمانند، غصه ها میمانند، آه ها رفته به باد
خنده را خواهم برد خاطری از يك دوست
كوله بارم اين هاست میروم باداباد
خانه ام در خوابيست
كه مرا سوی خود خواهد كشيد
بعد يك روز بلند، كه پرم از بودن
خسته از رفتن ها، خسته از ديدن ها
خواب يك دشت بزرگ، خواب شيرين خيال
خانه ای خواهم ديد
خواب میبينم باز
خانه ای خواهم ساخت
گرم و آرام و خموش
آه كو؟ آن شب ناب
هر شب از اين شب ها، میروم خواب و هنوز
كوله بارم بر دوش.
|