كتاب جديد سلمان رشدی با نام «شاليمار دلقك» منتشر شده است.
رمان جديد اين نويسنده هندی تبار و مسلمان نيز در فضای مذهبی و
اسلامی سير میكند. فتوای قتل او، يكی از توطئه های همان گروه
معروف به محفل قتل های زنجيره ای بود كه در سالهای آخر زندگی
آيت الله خمينی، يادگار او "احمد خمينی” را به خدمت گرفته و به
بازيچه دست خود تبديل كردند و بزرگترين حوادث و رويدادها را
بوجود آوردند. هيچكس بدرستی نمی داند آيت الله خمينی در دو
سال پايان عمر خود، اصلا درجريان مسائل مملكت هم بوده يا نه.
يكبار، يكی از دختران او در اظهار نظر كوتاهی كه بعدا خيلی زود
حذف و سانسور شد، گفت:" ايشان در اين دوران( همان دو سالی كه
مورد اشاره ماست) با هيچكس حرف نمی زد. چند بار كه سرزده وارد
اتاقشان شديم، ديديم برابر آينه ايستاده و گريه میكنند!"
آنها كه میدانستند چه میكنند و زمينه بعد از او را چگونه
فراهم میكنند، خيلی زود هم برای پاك كردن جای پاها اقدام
كردند. احمد خمينی را كشتند. در اعترافات مكتوب، اما ناپديد
شده سعيد امامی معاون سياسی علی فلاحيان، از جمله به همين
مسئله پرداخته شده است. نحوه كشتن احمد خمينی بدست "احمد خوش
كوش". سعيد امامی نيز برای پنهان ماندن همين اسرار در زندان به
قتل رسيد.
به اين ترتيب است كه ماجرای فتوای ترور سلمان رشد، مبنای قدرت
گيری احمد جنتی و مصباح يزدی و امثال احمدی نژاد شد، همچنان كه
قتل عام زندانيان سياسی و قتل های زنجيری متعاقب آن در خارج از
زندان نيز پيش زمينه و پس زمينه اين فتوا بود. انقلاب را در
ترور مرتدان خلاصه كردند. همه توطئه فتوای قتل سلمان رشدی همين
بود.
او هيچ حرف تازه ای در كتاب "آيه های شيطانی” نزده بود كه قبل
از او در تاريخ طبری نيآمده باشد و در دهها كتاب تحقيقی و
تاريخی ديگر شخم نخورده باشد. ماجرا فقط يك بهانه بود: انقلاب
يعنی ترور!
بهرحال، با اين اشاره سياسی كه پيك هفته را هم كمی سياسی كرد،
میرسيم به كتاب جديد سلمان رشدی.
«شاليمار دلقك» داستان تربيت يك نوجوان مسلمان در كشمير هند
است. جائی كه تبار سلمان رشدی از آنجاست. اين جوان را يك
روحانی از هم انديشان مصباح يزدی و ملا عمر و اسامه بن لادن
تربيت میكند و سرانجام نيز به بمب گذار انتحاری تبديل میشود.
سلمان رشدی ژورناليست است و سوژه كتاب را با همين بينش خبری
انتخاب كرده است. فروش آن هم به اين طريق تضمين است!
كتاب بلافاصله پس از انتشار در ليست دريافتكنندگان جايزه كتاب
سال
۲۰۰۵
قرار گرفته است.
او در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه و مخبر نشريه تايمز، نه در
نفی اسلام، بلكه در بيان ضرورت رنسانس در اسلام( امری كه حتی
روحانيونی نظير آيت الله منتظری نيز به نوعی آن را تائيد
میكنند) گفته است:
«دين اسلام نياز به اصلاحات دارد. البته قرآن صرفا بعنوان يك
سند تاريخی معتبر است و نزد مسلمانان هم مشروعيت دارد، اما
آنچه نياز است آنست كه بايد در سنت های گذشت اسلام اصلاحات
بيشتر صورت گيرد. تنها دراينصورت است كه مفاهيم اصلی قرآن
میتواند وارد دوره جديد شود. الان حتی مسلمانان وقتی قرآن را
میخوانند، حتی آنها كه عرب زبانند، از مفاهيم آن سر در نمی
آورند. زمان تغيير كرده است و برخی سنت ها و آداب تاكيد شده در
قرآن مشمول زمان شده است، مگر مفاهيم اصلی. همانطور كه گفتم
قرآن يك سند تاريخی است، گرچه به مسلمانان اجازه نمی دهند آن
را با اين مفهوم و اين اعتبار بخوانند، بلكه پافشاری میشود آن
را بعنوان جملات و عبارات قدسی فقط بخوانند و از روی آن عبور
كنند.» قوانين اسلامی مربوط به قرن هفدهم است. اين قوانين
حداكثر میتوانست تا قرن
۲۱
برخی نيازهای اجتماعی مسلمانان را برآورده سازد. اصلاحات
اسلامی با پذيرش همه ايدههای متفكران اسلامی ، حتی عقيده
كسانی كه طرد و مرعوب شدهاند بايد آغاز و با واقعيتهای
متحولشده زمان و جهان هماهنگ و سازگار شود.» |