آنچه میشنويد، برنامه ايست كه يكی از گزارشگرانبیبی سی
"محمد منظرپور" تهيه كرده و از اين راديو نيز پخش شد. نگاهی
است به نفوذ و تاثير موسيقی ايرانی در صوت قرآنی و مذهبی تشيع:
اذن و مناجات!
گزارش جامعی است كه نه يكبار، بلكه بارها میتواند شنيد و به
انديشه نشست. آنچه كه با مداحان قبل از انقلاب، بنام انقلاب و
دفاع از دين كردند. ذبيحی مداحی بود با شال سبز سيدی به كمر و
نوار سبز رنگی به دور كلاه زرشكی رنگی كه به رسم همه مداحان بر
سر میگذاشت. خوش پوش بود و خوش صدا، چند موئی هم از ابروهايش
بر میداشت تا كمان آنها حفظ شود! اهل هر حرفهای بود و از
جمله مداحی قدرت شاه. مثل خيلی از مداحان جمهوری اسلامی كه
اكنون مدح قدرت را میكنند. سالهای طولانی در ميدان سرچشمه
تهران، و كمر كش كوچه يخچال مینشست. كوچهای كه درانتهای آن
سرهنگ امير رحيمی مینشست و در ابتدای آن پدر به سايه خزيده
"ناصر فخررائی”
ضارب شاه در 15 بهمن 1327. امير رحيمی پس از انقلاب به ارتش
فراخوانده شد و با درجه سرتيپی كه آيت الله خمينی به او داد،
فرمانده دژبان تهران شد. ارتش از هم پاشيده و سربازان و درجه
داران از پادگانها گريخته را به خدمت برگرداند و بعدهم، به
جرم گرايشی كه به نهضت آزادی ايران داشت به خانه بازگردانده
شد.
ذبيحی، در سال 57 از بيم انقلاب لباس را از تن در آورده و از
اين و آن آيت الله تامين جانی گرفته بود، اما تيمهای ترور
وابسته به كميتههای انقلاب امانش ندادند. همانها كه بعدها
تبديل شدند به عوامل خودسر امنيتی، ذبيحی را ربودند و در
بيابانهای اطراف تهران بطرز فجيعی كشتند. عكس جنازه او را در
حاليكه زبان و آلت تناسلی اش را بريده بودند برای مطبوعات وقت
فرستادند.
او را كشتند اما با مناجاتی كه از او باقی مانده بود چه
میتوانستند بكنند. در همين گزارشبیبی سی و از قول محسن
سازگارا میشنويد كه در اولين ماه رمضان پس از انقلاب نمی
دانستند جای خالی مناجات او را چگونه پر كنند و اگر نبود
شجريان و صوت قرآنی او، در اين جايگزينی هم مانده بودند.
27 رمضان رفت و صدای ذبيحی ديگر از راديو پخش نشد، بخت و
اقبالی كه نصيب موذن زاده اردبيلی شد و اذانبینظير و فارسی
او را به مناسبت وبیمناسبت پخش كرده و میكنند.
ذبيحی هركه بود و هرچه كرد، صدايش يعنی شبهای قدر در ماه
رمضان.
گزارش را از اينجا بشنويد>
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2005/10/051030_v-mm-azan-iranian-music.shtml |