دو تا خانوم
و يه آقا عقب،
يه آقا هم جلو تو تاكسی منتظرن تا يه مسافر ديگه بياد.
يه خانم مياد ،
يه نگاهی به عقب ميندازه:«ببخشيد ميشه _شما(آقاهه)
بياييد جلو پيش اين آقا، من بشينم عقب؟
آقاهه در حين پياده شدن:اااه...مسخره،
چه امل...-
چه عقدهای !
حالا فكر كرده ميخوردش.-خودشون بد فكر میكنن،
فكر میكنن همه مثل اونا اند.
....
-(توی آرايشگاه)
يه خانم ....:
ببخشين برای كوتاهی وقت دارين؟
-
بله...بفرمايين.
نوبتتونو ميذارم مابين مشتريها..
ممكنه يه كم معطل
شين....
يه خانم با حجاب با همون سوال..
-
نه خانم.
وقت خالی نداريم.
چند بارگفتم اول زنگ بزنين نوبت بگيرين ،
بعد پاشين بياين.
-
صد دفعه بت نگفتم حق نداری با اين دخترهء مانتويی بری بيرون؟
نگفتم از اين دخترهء جلف با اون مانتوی تنگ و كوتاهش بدم مياد؟
آخه اگه يكی تورو با اون تو خيابون ببينه،
چی فكر ميكنه؟؟؟؟
-
اه...اه...اه... مرتيكه چُلمنو
ببين!۶۰
كيلو فقط وزن خالص ريش
و سيبيلاشه...واقعا از اين آدما حالم به هم ميخوره...يكی نيست
بگه بابا دكمه بالاييتو باز كن خفه ميشی!
...
-
نيگا كن..پسره قرتی همچين صورتش
و صاف كرده و زير ابرو برداشته آدم نميدونه به زن داره نيگا
ميكنه يا مرد؟
بابا مَردم مردای قديم...غيرت داشتن..اگه يكی چپ به ناموس مردم
نيگا میكرد چشماشو در میآوردن
حالا اين الدنگ داره با چشاش دختره رو ميخوره...
-
اه...اين چادريا واقعا كه حال آدمو به هم ميزنن.
يه چادر سرش كرده و زيرچادر هر غلطی كه ميخواد ميكنه...
-
دخترهء قرتی با اون مانتوی چسبون
و كوتاهش و با اون صورتش كه به اندازه۲
متر مكعب آرايش روش ماسيده داد ميزنه چی كارسو چی ميخواد...
-....
-....
چقدر خوبه كه تو كشور شهيد پرور و با فرهنگ و هنرمون مردم
اينقدر به اعتقاد و ارزشهای همديگه احترام ميذارن.از قديم گفتن
هنر و( ادب)
نزد ايرانيان است و بس...
چند مدتيه خيلی غرغرو شدم.
شما هم مجبوريد تحمل كنيد همون
طور كه من خيلی چيزا رو دارم تحمل میكنم. |