پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيک

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

در رابطه با پيک هفته


 

 

 

 

 



اين سريال دائی جان ناپلئون نيست
سريال قوه قضائيه ج.ا است
زود، تند، سريع
ساكت!

گزارش زير را كه متن يك بازجوئی  است برای انتشار انتخاب كرده ايم. منبع اصلی آن يك وبلاگ است و نويسنده اش "پوپك راد". همه آنها كه سريال دائی جان ناپلئون را در سالهای پيش از انقلاب ديده و خنديده اند و آنها كه اين سريال خوب تلويزيونی را در سالهای اخير دربازار آزاد تهيه كرده و ديده اند،‌بی‌شك با خواندن اين بازجوئی به ياد يكی از مشهورترين ديالگ‌های آن سريال می‌افتند. بازجوئی مامورتامينات و معاونش "آسپيران قياس آبادی» از متهمين، با تكرار‌بی‌وقفه يك جمله" تند، زود، سريع. ساكت"

اتفاقا، عليرغم كپی‌های با كيفيت پائينی كه از اين سريال در ايران تهيه شده، يكی از پرطرفدارترين سريال‌های دوران قبل از انقلاب كه نسل بعد از انقلاب هم با ديدن آن، با متن و سوژه احساس نزديكی و ارتباط می‌كند، همين سريال است: "دائی جان ناپلئون" نوشته ايرج پزشگزاد.

حالا بخوانيد و اگر آن سريال را بخاطر داريد مقايسه كنيد. اين واقعيت است و آن ديگری يك سريال تلويزيونی:

گزارش كاملاً محرمانه ی يك بازجويی تمام رسمی از يك متهم نيمه رسمي

ديروز دوستی، كه در دادگستری كار می‌كند و رفيق گرمابه و گلستان است و گه گاه هم چيزكی قلمی

می كند، متن كپی شده يی را برايم آورد كه:" گمونم به درد بخورد."

اين نامه يی است از مسئول يك پرونده، به قاضی همان پرونده همراه با متن كامل بازجويی از متهم پرونده.

متهم كيست؟ بخوانيد؛ خودتان خواهيد فهميد

 

اين شما و اين نامه ی كاملاً محرمانه ی! قوه ی قضائيه:

محرمانه

بسمه تعالي

جناب آقای ... قاضی محترم شعبه ی ... قضايی استان تهران

طبق درخواست موكد جنابعالی در جلسه ی منعقده در شعبه ی ... كاخ دادگستری مورخ ....، به پيوست متن پياده شده ی بازجويی از متهم پرونده ی شماره ی ... ارسال می‌گردد. متمنی است، پس از قرائت، بنده نوازی فرموده نظر كارشناسی خود را پيش از صدور رأی به اطلاع اين حقير برسانيد و اين شاگرد‌بی‌مقدار را از نظرات استادانه خود محروم نكرده مستفيض بفرماييد.

و من الله التوفيق

 

يوسف ...

پس نوشت – لازم به ذكر است كه اصل نوارها ی بازجويی نزد اينجانب محفوظ و تمام برگه‌ها به اثر انگشت و امضای متهم فوق الذكر ممهور و ممضی است.

نوار شماره يك

تاريخ ...

ساعت ...

- اسم؟

- افسر

- اسم خانوادگی؟

- نگهبان

- مسخره بازی در نيار! اسمت رو بگو

- افسر نگهبان

- تهديد نكن

-  اسمم همينه...

- اين اسم نيست...شغله... اسم واقعی ات رو بگو

- اسم واقعی من همينه...افسر...نگهبان...

- اسم بهتر از اين نبود برا خودت انتخاب كنی؟

- من كه انتخاب نكردم؛ پدر و مادرم انتخاب كردن... قضيه اينه كه پدر پدر بزرگ من توی كلانتری نگهبان بوده، نام خانوادگی ما رو گذاشتن نگهبان...عموی بزرگ پدرم هم ژاندارم بوده، همه صداش می‌كردن افسر...

- قصه تعريف نكن! جواب سوال رو بده!

- چشم...  يك كم قبل از به دنيا اومدن من فوت می‌كنه...

- خدا بيامرزدشون...

- خدا همه رو رحمت كنه... خلاصه به احترام اون اسم من رو می‌زارن افسر...

- خب...

- همين...

- پسر خاله نشو...جواب سوال رو بده...

- سوال چی بود؟

- پرسيدم چرا اسم بهتری برا خودت انتخاب نكردی؟

- گفتم كه...

- طفره نرو!...ادامه بده!

- چشم...داشتم چی می‌گفتم؟

- درباره ی عقده‌های بچگيت حرف می‌زدی...

- بله!؟

- گفتی كه اسمت رو گذاشتن افسر و تموم دوران كودكی بچه‌های محل و همكلاسيا و دوست و آشنا به خاطر اين اسم، مسخره ات می‌كردن و به همين خاطر تو از همون موقع دچار نوعی سرخوردگی و سر گشتگی روانی شدی ...

- من اين چيزا رو گفتم؟

- طفره نرو!...ادامه بده...

- ديگه نمی دونم چی بگم!؟

- درباره ی تأثير عقده‌های دوران بچگيت در ورودت به دنيای هنر توضيح بده...

- من فقط داشتم داستان عموی بزرگ پدرم رو تعريف می‌كردم...

- رابطه ی خودت با عموی پدر بزرگت رو توضيح بده...

- عموی پدر بزرگم نه...عموی...بزرگ...پدرم...

- ژاندارم بوده يا نه؟

- بله...بوده...

- رابطه ات رو باهاش توضيح بده!

- من كه گفتم...اون قبل از به دنيا اومدن من فوت كرده بود...

- خدا بيامرزتشون...

- خدا همه رو رحمت كنه...

- نقش خودت رو در فوت عموی پدر بزرگت تشريح كن!

-‌ای بابا...

- طفره نرو!... تشريح كن!

-انگار شما متوجه نيستين...عموی...بزرگ...پدر من، قبل از به دنيا آمدن من فوت كرده بوده...مرده بوده...

 می‌فهمين؟

( در اين جا به علت توهين به مأمور دولت در حين انجام وظيفه برخورد مناسب قضايی با متهم صورت گرفت.)

ادامه ی نوار شماره يك

تاريخ ...

ساعت...

- شغل؟

- هنرپيشه

- شغلت رو دقيقاً توضيح بده...

- هنرپيشه دقيقاً يعنی هنر ... پيشه...

- وظايف خودت رو به عنوان يك بازيگر دقيقا تشريح كن...

- بازيگر!؟ من كه بازيگر نيستم!

- بازيگر نيستی؟

- نخير...

- باز داری برا من بازی در می‌آری؟

- من بازی در می‌آرم؟

- نخير من بازی در می‌آرم...گفتم وظايفت رو به عنوان بازيگر تشريح كن!

- من گفتم هنرپيشه؛ نگفتم بازيگر...

( از آن جا كه متهم قصد گيج كردن مسئول پرونده را داشت، برخورد مناسب با او صورت گرفت و ادامه ی بازجويی به روز بعد موكول شد.)