فريدون گله در هفته گذشته، برای ابد خاموش شد. فيلمساز بود.
قبل از انقلاب نامش دركنار نام آوران سينمای ايران مطرح شد،
اما پس از انقلاب، به آن جمع بزرگی از هنرمندان ايران پيوست كه
محكوم به سكوت و خانه نشينی شده بودند. زندانی سكوت و محروميت
بود و در اين زندان مرد. در گوشهای از مازنداران ايران كه در
آن زندگی میكرد.
خدايار قاقانی
يادداشت كوتاهی در خبرگزاری ايلنا درباره او نوشت كه بخشیهائی
از آن را میخوانيد:
"فريدون گله" فيلمسازی از جنس خود سينما بود كه سينمای ايران
بعد از انقلاب مجال فكر كردن به او و سينمايش را نداد. فارغ
التحصيل دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد و هنرهای دراماتيك
دانشگاه نيويورك ، با فيلم "شب فرشتگان" در سال 1347 وارد جرگه
فيلمسازی شد، اما با ساخت فيلم "دشنه"(1351) به نوعی خود را به
فيلمسازان موج سوم نزديك كرد تا اين كه با فيلم "زير پوست شب"
در سال 1353
به موج نو در سينمای ايران پيوست.
"گله" نگاه و انديشهاش را در فيلم "كندو"(1354) با معرفی
قهرمانی با نام "ابی»(بهروز وثوقی)
معرفی كرده بود.
قهرمانی كه
فاصله طبقاتی جامعه در آن سالها را روی پرده سينما برد.
گله خود نيز از قهرمان "كندو" به همينگونه
ياد كرد. بعدها
به بچههای جنگ
علاقمند شد.
گله پس از "كندو" فيلم "مهر گياه" را به فاصله كوتاهی
ساخت،
فيلمی كه به گفته بسياری از منتقدان ؛ ادعا نامهای برضد
شبه مدرنيسم و اعتراض به وضعيت جامعه آن برهه بود.
پيش از انقلاب "ماه عسل"(1355)
را
ساخت كه خودش میگفت،
نام اصلی فيلم از نظر من "ماه منعكس" است.
پس از انقلاب اجازه فعاليت مجدد پيدا نكرد و در طول اين سالها
فيلمنامههای زيادی نوشت و به بسياری از فيلمسازان مشاوره داد،
ولی هيچكدام از آنها حاضر به نام بردن از گله نبودند!
فيلمنامه "آب شور،آب شيرين" ود يكی از فيلمنامههايی بود كه
قصد داشت آن را در دوره معاونت محمد مهدی حيدريان بسازد ولی
هيچ اعتنايی از سوی اين معاونت به او نشد ، حتی فيلمنامههايی
بود كه فيلم سازانی نظير حاتمی كيا، رسول ملاقلی پور و كيومرث
پور احمد نيز میتوانستند آنها را بسازند، اما ارتباط درستی
ميان سينماگران و او به وجود نيامد.
"گله" فيلمنامه "مرد ابری» را كه به آن بسيار اعتقاد داشت، به
قصد كارگردانی مجدد بعد از 20 سال، آماده كرد؛ اما سينمای
ايران
قهر
خود با وی ادامه داد و اجازه فعاليت مجدد به اين فيلمساز نداد.
شرح مرگ فيلمسازی چون "فريدون گله"، بسيار تلخ و تكان دهنده
است؛ يادم نمی رود كه با "ايرج قادری» پشت صحنه آكواريوم صحبت
میكردم و به او گفتم: چرا فيلمنامه "گله" را نساختيد؟ و او
گفت:" گله در تفكرات 40 سال پيش خود گير كرده است."
اين در حالی است كه فيلم "مهر گياه" گله را بعد از سالها
میتوان ديد و حتی میتوان گفت كه برای 40 سال بعد هم حرف
دارد.
|