بيژن ترقی ترانه سرای موفق دهههای پيش از انقلاب 57 در بستر
است. به 76 رسيده است و غم بزرگش سقوط ترانه سرائی درايران
است. از معدود بازماندگان دوران خويش است. آخرين كارش كه در
تالار رودكی سابق و "وحدت" كنونی چند هفته پيش اجرا شد، درباره
وطن بود. میخواست به تالار رودكی برود تا مستقيم بشنود، اما
نشد. جسمش اجازه ندارد و بجای تالار رودكی به بيمارستان رفت.
حرفهای اين روزهايش چنين است:
وضع ترانهسرايی دلخراش است. عدهای آبرو و حيثيت موسيقی، شعر
و ادب اين مملكت را در داخل و خارج از كشور بردند.
نگاه كنيد، ببينيد چه كسانی بجای امثال رهی معيری ترانه به هم
میبافند. غزلسرائی توانا كه ترانه ساخت و به ترانه دراين
مملكت جان بخشيد.
تاكسی از راه میرسد و ادعای آهنگسازی میكند ترانه بدستش
میدهند. نگاه كنيد، بخوانيد:
”بزنم به تخته رنگ و روت وا شده
بزنم به تخته صورتت ماه شده”
اينها چيه در اين مملكت میخوانند؟ واقعا اين ترانه در كشوری
ساخته شده كه به شعر درجهان شهره است؟
واقعا ترانه ما اين است؟ اين ترانه است؟ حاصل زحمات ٥٠
ساله ما بايد اين میشد؟
پرويز ياحقی عشق و فكرش را تا آخرين نفس روی موسيقی ايرانی
گذاشت. كسی سراغ او نرفت. حقوقش را قطع كردند! امثال او را از
در راندند تا از پنجره مطرب وارد كنند. اينها مطرب هم نيستند.
زمانی كه برنامه گلها بنيان گذاشته شد، يك اتاق ٦ در ٤ شد
اتاق برنامه گلها، يك فرد، از اين اتاق سراغ حسين ياحقی،
مجيد وفادار، مرتضی محجوبی، بزرگان موسيقی اصيل سنتی ايرانی كه
كنار افتاده بودند، رفته و آنان را به ميدان آورد و اينگونه،
آثار آن دوره بهياد ماندنی شدند.
عشق به وطن و خانواده، مثل نماز و روزه، مختص خودمان است.
مسائل هنری را مثلا نمیشود با نفت قاطی كرد، ما با نفت كاری
نداريم، راه ديگری را رفتهايم.
امروز شعر نو را هم به صورت ترانه درآوردهاند؛ مثلا شعر
”زمستان” اخوان ثالث را خواندهاند. همه چيز را به لودگی گرفته
اند.
بيژن ترقی متولد ١٣٠٨ است با نيما يوشيج، شهريار، پرويز
ياحقی، ابوالحسن صبا، رهی معيری، علی تجويدی و... نشست و
برخاست داشته و از ملك الشعرای بهار و اميری فيروز كوهی شعر
شناسی را آموخته است.
برای تمام كردن گزيده مجموعه ترانههايش دل دل میكند. قرار
است اين مجموعه با نام "اتش كاروان" منتشر شود.
اميد كه بماند و تمام كند. |