پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيک

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

 
 


وبلاگ "چراغ های خاموش "
بعداز ساعت 6 قراراست
 مردها يک کارهائی
در وزارت ارشاد بکنند

  آمن زنگ زد. اول صبح بود .گفت :   شنيدی که صفار هرندی ورود زنان به وزرات ارشاد ، بعد از ساعت 6 را ممنوع کرده . شنيده بودم . شب قبلش توی تحريريه شنيده بودم و کلی هم سر اين قضيه خنديده بوديم با بچه ها .

 ظهر شد . داشتم خبرهای صفحه را آماده می کردم. يکی از نمايندگان استقبال کرده بود از طرح صفار هرندی و گفته بود اين طرح بايد به تمام نهاد ها تسری داده شود.برای بهمن خبر را خواندم زد زير خنده و گفت : ديگه معلوم شد می خوان بعد از ساعت 6 توی ادارات چی کار کنند.پرسيدم می خوان چی کار کنند ؟ گفت : اين جا خانم نشسته نميشه گفت.

 (توی دلم گفتم همه ما صفار هرندی هستيم) بی حوصله شروع کردم به قدم زدن.ياد مهاجرانی افتادم . ياد داستان ازدواج دومش، که می گفتند طرف از منشی های مرکز گفت و گوی تمدنهاست. بعد  ياد آسيه افتادم که سال پيش از روزنامه  زنگ زد به جميله کديور و کديور  بيچاره کلی گريه کرد بخاطر پاپوشی که برای شوهرش ساخته بودند .

 دلم گرفت انصافا. دستم به کار نمی رفت .گوشه ای نشستم . يکی از دوستان آمد برای مشورت . گفت خبرگزاری حيات دعوتم کرده برای سرويس بين المللش. گفتم آنجا بايد چادر بپوشی . قبول می کنی. ؟

 گفت : نه . !

 پاسخش تسلی خاطری بود . نگاهی به دور و برم انداختم . به خانم های تحريريه . به رنگ تيره لباسها به  اين که هيچ خانمی در شورای تيتر حضور ندارد . به اين که آسيه را هم تاب نياوردند

   و من آن روزهای خوب صفحه  اجتماعی را از دست دادم  با رفتن آسيه

 يادم می آيد سردبير محترم می گفت صفحه شما زيادی فمينيستی است. و من  هم متهم اول اين ماجرا بودم.

 با خودم فکر كردم يک روز  به سردبير بگويم آقای دکتر شما هم صفار هرندی هستيد .

 شب شد . برگشتم خانه .آمن sms  زد كه در مورد صفارد هرندی چيزی نوشتی يا نه ؟

  همين ها را نوشتم .

 چيز خوبی از کار درنيامد . مهم هم نيست . روزی تمام اين حرف ها بسيار احمقانه خواهد بود . آنقدر که کسی باورشان نخواهد کرد.