درتهران سلسله نشستهائی برای بررسی تاثير تئاتر فرانسه بر
تئاتر ايران برگزار میشود و صاحبنظران و پيشكسوتان تئاتر
ايران برای سخنرانی و پرسش و پاسخ دعوت شده اند. اين بررسی از
صدر مشروطه آغاز شده و دوران اوج مدرنيزم درايران را در بر
میگيرد. بدين ترتيب، انقلاب كبيرفرانسه، تاثير آن روی انقلاب
مشروطه و تاثير پذيری هنر و ادبيات ايران از انقلاب فرانسه و
بازتاب آن در انقلاب مشروطه از برجستگی های اين بررسی است. اين
تاثير پذيری تئاتر ايران را از تكرار نمايش های روحوضی و تعزيه
خوانی كه فضا و مجالی برای جهش وگشودن درهای بسته نداشتند نجات
داد. دراين كار بزرگ، از نقش مهم "آخوندزاده" كه زبان فرانسه
را در دوران خويش از همه ديگران بهتر میشناخت و میدانست
نبايد فراموش كرد. اين سير و سرگذشت، كه در سلسله نشست های
خانه تئاتر ايران در حال بررسی است، در ادامه ناگزير خود، به
نقش "نوشين" در تئاتر ايران میرسد كه كمتر از نقش زنده ياد
آريانپوردر جامعه شناسی علمی ايران نيست.
دراين نشست ها، بهزاد فراهانی كه اكنون به جمع پيشكسوتان تئاتر
ايران پيوسته طی سخنانی گفت:
افتخار بود اگر خانم فهيمه راستكار نيز امروز در كنار ما بود و
حافظه ايشان میتوانست ياریگر ما باشد،
اما ايشان به علت كسالت نتوانستند حضور پيدا كنند.
در سال 1340 زمانی كه آقای بيژن مفيد در ميدان ژاله و در مركز
پيشاهنگی عدهای جوان را دور خود جمع كرده بود تا روی تجربيات
تئاتر ملی كار كند من
هم يكی از آن جوانان بودم. در آن سالها يك روز فروغ فرخزاد و
خانم خجستهكيا در
گروه ما حاضر شدند. در جلسه دومی كه خانم كيا سر تمرينات ما
آمدند از ما دعوت
شد به شاگردی يكی از بزرگترين اساتيد تئاتر آن زمان برويم و
اين استاد كسی نبود جز
شاهين سركسيان.
آثار خجستهكيا در راستای مدرنيزمی بود كه تازه در ايران رايج
شده بود و ما با
آن سر جنگ داشتيم. چون نمیتوانستيم با آن ارتباط برقرار
كنيم. اما نخستين كسی كه
به سمت تئاتر مدرن رفت خجستهكيا بود كه از شاگردان مكتب
فرانسه بود.
سركسيان مدتها بود كه از فرانسه برگشته بود
و شاگردانی را
دور خود جمع كرده بود. مثل آقای نصيريان، عباس جوانمرد، خانم
راستكار، جمشيد لايق،
فروغ فرخزاد و خيلی از آنها سركسيان را تنها گذاشته بودند.
سركسيان
از پيروان مكتب فرانسه با صادق هدايت همنشين بود و پيك پاك
مدرنيزم در تئاتر ايران
محسوب میشد. 17 سال حضور در فرانسه، او را تبديل كرده بود به
يك مدرس و كارگردان
كه شيفته چخوف بود، اما چخوف را از ديدگاه فرانسوی نگاه میكرد
و نه نگاه روسی.
سركسيان دو وطنه بود، يعنی ايرانی و فرانسوی.
علت حضور من در اين
جا اين است كه بعدها وقتی ديالوگ برقرار كردن فروغ و خانم كيا
با سركسيان را به
زبان فرانسه میديدم دوست داشتم بتوانم اين زبان را ياد بگيرم
و برای تحصيل و تجربه
به اين كشور بروم كه اين اتفاق افتاد.
تاريخ تئاتر ما به مشروطه خواهی و دوران مشروطيت بازمی گردد.
ميرزا فتحعلی آخوندزاده جزء نخستين كسانی بود كه انديشه خود را
در
قالب تئاتر نوشت. آثار و متاثر از دو سو بود. يكی كمديا دلارته
فرانسه و يكی هم
اپرتهای فولكلوريك آذربايجان. فتحعلی آخوندزاده زبان فرانسه
را تقريباً بهتر از هر
كس ديگری در زمان خود میدانست.
اين مدرنيزه كه سايه اش روی تئاتر ايران هم افتاده بود،
استقبال هنرمندان ايران از زبان فرانسه را نيز در پی آورد.
البته يكی از دلائل علاقه به زبان فرانسه نفرت از حضور
استثمارگونه دولت انگلستان هم بود كه باعث شده بود اكثر
انديشمندان از زبان
انگليسی متنفر باشند و يكی هم به دليل انقلاب فرانسه بود. اين
پيروزی به مانند
يك رهنمون و ديدگاه عاشقانه بود كه میشد مشابه آن را در ايران
هم پی جويی كرد. سومين دليل وجود مولير و تئاتر حاكم بر آن
زمان فرانسه بود.
قوم و خويشی به لحاظ تكنيكی و شباهتی ميان
نمايشهای ايرانی و تئاتر مولير و كمديادلارته وجود داشت.
كار آخوند زاده دوگونه بود. يكی آثاری كه نعل به نعل اقتباس از
مولير محسوب میشود و
يكی هم آثاری كه در آنها آخوندزاده مولف است اما باز هم متاثر
از تئاتر فرانسه
است.
وقتی در باره تاريخ تئاتر صحبت میكنيم بايد از آثار ديگر
نمايشنامه نويسان ايرانی همچون ميرزا آقا تبريزی،
حسن مقدم، ميرزا احمدخان كمالالوزاره، محمودی، مويدالممالك
فكری ارشاد و صادق
هدايت ياد كنيم و به بررسی تاثيرات تئاتر فرانسه در آثار اين
هنرمندان
توجه كنيم.
فراهانی در ادامه به عبدالحسين نوشين اشاره كرد و گفت:«بهترين
بازيگران
سه يا چهار دهه گذشته ايران شاگردان نوشين بودهاند. كسانی مثل
لرتا، هوشنگ بهشتی،
بهرامی، خلعتبری و شهلا رياحی.»
نوشين بار اول با دانشجويان
ايرانی برای آموزش تاريخ و جغرافيا به فرانسه رفت ولی به علت
اظهار نظرهای تند،
سرپرست گروه او را به ايران گرداند. اما شيفتگی او به زبان و
هنر فرانسه، باعث
شد بار ديگر به فرانسه برود و حدود 11 سال در آن جا فعاليت
تئاتری كند.
وقتی نوشين به ايران برگشت، ابتدا روی صدای
بازيگران كار
كرد. به اين ترتيب بود كه شاگردان نوشين از بيان خوبی برخوردار
بودند. نوشين در مرحله
بعد روی نور و لباس كار كرد. قبل از نوشين همه اميد بازيگران
روی صحنه به جايگاه
سوفلور بود. چون نمايش تنها دو روز تمرين میشد. نوشين اين
قانون را به هم ريخت،
سوفلور را برداشت و گفت آكتور نه تنها نبايد به سوفلور اميدی
داشته باشد، بلكه بايد
ديالوگهای نقش مقابل خود را هم حفظ كند. نظم و ديسيپلين جزء
اصول نوشين بود. نوشين
به تئاتر ايران هويت بخشيد. وی بسياری از آثار خوب ادبيات
فرانسه را ترجمه كرد و
روی صحنه برد و شاگردانی را پرورش داد كه بعد از كودتای 28
مرداد به چهرههای درخشانی تبديل
شدند. مثل اسكويیها كه تئاتر آناهيتا را تشكيل دادند. نوشين
بيش از چهار دهه روی بازيگری در تئاتر ايران تاثير گذاشت.
میتوان او پرورش يافته مكتب فرانسه
دانست.
اعتقاد دارم فرهنگ هر جا كه باشد بايد عاشقش
بود.
اگر آفريقای جنوبی فوگارد و ماندلارا نداشت به چه چيزی
میتوانست افتخار كند و ما
از تئاتر فرانسه بسيار آموختهايم. |